مسئلهی «حصر» موسوی و کروبی و خاکپاشی به چشم حقیقت
علی افشاری
✍️ عباس عبدی گفته است: «مهمترین مشکل سیاستمداران ایرانی حصر خانگی و فیزیکی نیست. همه آنان خود را در گذشته زندانی کردهاند. نوعی حصر خود خواسته. چه محصور و چه حصرکننده در تارهای گذشته اسیر هستند در حالی که همه فرزندان ما از این بازیها عبور کردهاند و ناامیدانه به آینده نگاه میکنند و از این که مسئولین و منتقدین همچنان پابند گذشته هستند رنج میکشند.»
✍️ عباس عبدی که روزی مشکل ایران را «استبداد» و «شکاف دولت و ملت» میدانست، اخیرا حصر رهبران جنبش سبز را به یک لجبازی دوطرفه تقلیل داده و محصور و حصرکننده را دچار مشکلی مشابه دانسته و پانزده سال زندان خانگی بدون محاکمه را «حصر خودخواسته در گذشته» نامیده است! این یعنی ای مخاطبان! مشکل ایران «استبداد» نیست بلکه «دوقطبی» و لجبازی مخالفان با حکومت است.
✍️ عباس عبدی خوب میداند که مشکل ایران دوقطبی و تندروی منتقدان نیست. عبدی میداند که میرحسین موسوی در گذشته نمانده و اتفاقا از گذشتهی خودش در تحولی مثبت و شجاعانه برای فردای «فرزندان ما» عبور کرده است. عبدی در کتاب اصلاحات به مثابه روش نوشته است: «در ميان نظريههاي موجود در سطح كلان براي تبيين تحولات ايران حكومت خودكامه و تضاد دولت-ملت كارآيي بيشتري دارد» (ص ۱۲). روشن است که عبدی یا هرکس دیگر حق دارد موسوی یا هر سیاستمدار دیگری را نقد کند. در این تردیدی نیست. اما پرسش آن است که در این دوسال پس از انتشار کتاب عبدی چه اتفاقی افتاده که مشکل استبداد حل شده و قطبی شدن جای آن را گرفته است؟
✍️ عبدی میداند و تجاهل میکند زیرا که یک سوتفاهم روشی دربارهی رابطهی نظریه و عمل اسیر است: «کنشگران نسبت به نتایج آنچه که میگویند، بیطرف نیستند، بلکه ذینفع هم هستند. در حالی که تحلیلگر در چنین موقعیتی قرار ندارد یا نباید قرار گیرد.» (اعتماد، ۵ خرداد ۱۴۰۳). گمان میکند که در جایگاه کنشگر میتواند نگاه تحلیلی را رها کند و مسئلهی حصر را با سلام و صلوات حل (و درواقع منحل) کند. خیر، حصر ۱۵ ساله را نمیتوان با سلام و صلوات حل کرد. همانگونه که کنشگری سیاسی را نمیتوان مستقل از تحلیل سیاسی انجام داد. میانهروی یک چیز است، خاک پاشیدن در چشم حقیقت چیز دیگر!
عبدی ورای تحلیلهای غلط، بخشی از سیستم سرکوب شده است.
@Aliafshari52
علی افشاری
✍️ عباس عبدی گفته است: «مهمترین مشکل سیاستمداران ایرانی حصر خانگی و فیزیکی نیست. همه آنان خود را در گذشته زندانی کردهاند. نوعی حصر خود خواسته. چه محصور و چه حصرکننده در تارهای گذشته اسیر هستند در حالی که همه فرزندان ما از این بازیها عبور کردهاند و ناامیدانه به آینده نگاه میکنند و از این که مسئولین و منتقدین همچنان پابند گذشته هستند رنج میکشند.»
✍️ عباس عبدی که روزی مشکل ایران را «استبداد» و «شکاف دولت و ملت» میدانست، اخیرا حصر رهبران جنبش سبز را به یک لجبازی دوطرفه تقلیل داده و محصور و حصرکننده را دچار مشکلی مشابه دانسته و پانزده سال زندان خانگی بدون محاکمه را «حصر خودخواسته در گذشته» نامیده است! این یعنی ای مخاطبان! مشکل ایران «استبداد» نیست بلکه «دوقطبی» و لجبازی مخالفان با حکومت است.
✍️ عباس عبدی خوب میداند که مشکل ایران دوقطبی و تندروی منتقدان نیست. عبدی میداند که میرحسین موسوی در گذشته نمانده و اتفاقا از گذشتهی خودش در تحولی مثبت و شجاعانه برای فردای «فرزندان ما» عبور کرده است. عبدی در کتاب اصلاحات به مثابه روش نوشته است: «در ميان نظريههاي موجود در سطح كلان براي تبيين تحولات ايران حكومت خودكامه و تضاد دولت-ملت كارآيي بيشتري دارد» (ص ۱۲). روشن است که عبدی یا هرکس دیگر حق دارد موسوی یا هر سیاستمدار دیگری را نقد کند. در این تردیدی نیست. اما پرسش آن است که در این دوسال پس از انتشار کتاب عبدی چه اتفاقی افتاده که مشکل استبداد حل شده و قطبی شدن جای آن را گرفته است؟
✍️ عبدی میداند و تجاهل میکند زیرا که یک سوتفاهم روشی دربارهی رابطهی نظریه و عمل اسیر است: «کنشگران نسبت به نتایج آنچه که میگویند، بیطرف نیستند، بلکه ذینفع هم هستند. در حالی که تحلیلگر در چنین موقعیتی قرار ندارد یا نباید قرار گیرد.» (اعتماد، ۵ خرداد ۱۴۰۳). گمان میکند که در جایگاه کنشگر میتواند نگاه تحلیلی را رها کند و مسئلهی حصر را با سلام و صلوات حل (و درواقع منحل) کند. خیر، حصر ۱۵ ساله را نمیتوان با سلام و صلوات حل کرد. همانگونه که کنشگری سیاسی را نمیتوان مستقل از تحلیل سیاسی انجام داد. میانهروی یک چیز است، خاک پاشیدن در چشم حقیقت چیز دیگر!
عبدی ورای تحلیلهای غلط، بخشی از سیستم سرکوب شده است.
@Aliafshari52