💥 پارت ۲۷۳
دلم خنک شد، هم حالش جا اومد که یهویی هرجایی رو گاز نگیره هم اینکه واقعا لذتبخش بود، لرزشش زیر دستم حس میکردم، صداش هم که از هر سمفونی زیباتر بود
تقریبا شیشمی و هفتمین زدن بودم که شدتش کمتر کردم، آرومتر میزدم و قبل از اینکه دستم بلند کنم یکی فشارش میدادم و تکونش میدادم و دوباره میزدم
من: گاز میگیری دیگه؟
مظلومانه میگفت: نه، نزن، ولم کن
اینکه تسلیمم شده بود خیلی باحال بود، با دست چپ محکم گرفته بودمش نمیتونست خیلی تکون بخوره ولی خودش هم هیچ تلاشی نمیکرد که فرار کنه، بدنش شل گرفته بود و فقط خواهش میکرد، تنها فشاری که میاورد موقع زدن، باســـ ــنش منقبض میکرد و جلوش به جلوم فشار میداد که اونم خودش ی چیز جدید بود
مینا: پوریا بخدا کبود شد تروخدا
من: وایسا تا ببینم، ولی بخدا اگه بخوای تکون بخوری من میدونم و تو
هیچی نگفت منم یکم بالاتنش هول دادم کنار و نیمخیز شدم، لبه شلوار و شـــ ــورتش کشیدم بالا، یکم سرخ بود ولی زاویه دیدم خوب نبود، کامل نشستم و جابجاش کردم، حالا قسمت بیکینیش رو پام بود و کونش مقابل صورتم
لبه شلوار شـــ ــورتش گرفتم که بکشم پایین ولی دستاشو اورد عقب و شلوارش گرفت و گفت نه نکن
یبار دیگه محکم زدم رو باســـ ــنش و گفتم آروم!
شلوارش ول کرد و دستش همونجا کنار بدنش شل گرفت
کامل تا وسط رون کشیدم پایین ...
انصافا سرخ شده بود ولی کبود نه، دستمو گذاشتم روش و آروم آروم ماساژ دادم اونم ساکت و آروم خوابیده بود و چیزی نمیگفت
یکم که این دوتا گوگولی رو مالیدم بدجور حشـــ ــری شده بودم، دستم بردم زیرش و شروع کردم مالیدن کبـــ ــصش، خواست اعتراض کنه گفت پوریا
من: هیس حرف نباشه
آروم خودم از زیرش کشیدم بیرون و اونم به شکم رو زمین خوابیده بود، رفتم پایینتر و کامل شـــ ــورت و شلوارش دراوردم
مینا: وای نه ...
خواست بچرخه ولی دستمو گذاشتم رو باســـ ــنش گفتم تکون نخور همیجوری بخواب
مینا: اگه بابات بیاد چی؟
🌵 @WMLand
دلم خنک شد، هم حالش جا اومد که یهویی هرجایی رو گاز نگیره هم اینکه واقعا لذتبخش بود، لرزشش زیر دستم حس میکردم، صداش هم که از هر سمفونی زیباتر بود
تقریبا شیشمی و هفتمین زدن بودم که شدتش کمتر کردم، آرومتر میزدم و قبل از اینکه دستم بلند کنم یکی فشارش میدادم و تکونش میدادم و دوباره میزدم
من: گاز میگیری دیگه؟
مظلومانه میگفت: نه، نزن، ولم کن
اینکه تسلیمم شده بود خیلی باحال بود، با دست چپ محکم گرفته بودمش نمیتونست خیلی تکون بخوره ولی خودش هم هیچ تلاشی نمیکرد که فرار کنه، بدنش شل گرفته بود و فقط خواهش میکرد، تنها فشاری که میاورد موقع زدن، باســـ ــنش منقبض میکرد و جلوش به جلوم فشار میداد که اونم خودش ی چیز جدید بود
مینا: پوریا بخدا کبود شد تروخدا
من: وایسا تا ببینم، ولی بخدا اگه بخوای تکون بخوری من میدونم و تو
هیچی نگفت منم یکم بالاتنش هول دادم کنار و نیمخیز شدم، لبه شلوار و شـــ ــورتش کشیدم بالا، یکم سرخ بود ولی زاویه دیدم خوب نبود، کامل نشستم و جابجاش کردم، حالا قسمت بیکینیش رو پام بود و کونش مقابل صورتم
لبه شلوار شـــ ــورتش گرفتم که بکشم پایین ولی دستاشو اورد عقب و شلوارش گرفت و گفت نه نکن
یبار دیگه محکم زدم رو باســـ ــنش و گفتم آروم!
شلوارش ول کرد و دستش همونجا کنار بدنش شل گرفت
کامل تا وسط رون کشیدم پایین ...
انصافا سرخ شده بود ولی کبود نه، دستمو گذاشتم روش و آروم آروم ماساژ دادم اونم ساکت و آروم خوابیده بود و چیزی نمیگفت
یکم که این دوتا گوگولی رو مالیدم بدجور حشـــ ــری شده بودم، دستم بردم زیرش و شروع کردم مالیدن کبـــ ــصش، خواست اعتراض کنه گفت پوریا
من: هیس حرف نباشه
آروم خودم از زیرش کشیدم بیرون و اونم به شکم رو زمین خوابیده بود، رفتم پایینتر و کامل شـــ ــورت و شلوارش دراوردم
مینا: وای نه ...
خواست بچرخه ولی دستمو گذاشتم رو باســـ ــنش گفتم تکون نخور همیجوری بخواب
مینا: اگه بابات بیاد چی؟
🌵 @WMLand