امروز تو مطب دکتر، دختری که روبهروم نشسته بود، به پسری که کنارش بود گفت «مطمئنم قویتر از این حرفایی که از پسِ این مشکلِ ساده برنیای، باهم درستش میکنیم»
پسره رفت خال صورتشو سوزوند اومد همو بغل کردن رفتن.
@Twittfarsi
پسره رفت خال صورتشو سوزوند اومد همو بغل کردن رفتن.
@Twittfarsi