اورثینک مثل یه مهمون ناخوندهست که هر وقت دلش خواست، میاد و همه چیزو بهم میریزه. وسط شلوغی، وسط خندهها، یهو یه فکر مسخره تو ذهنت میچرخه، بزرگ و بزرگتر میشه. نمیذاره لذت ببری. نمیذاره همونجا باشی. انگار همش تو ذهنت گیر کردی، حتی وقتی دنیا داره جلو چشمات میچرخه.