بابام اون سال یه بسته کشک خشک با طعم زیره برام فرستاده بود، من راه افتاده بودم باهاش خارجیامون رو اذیت میکردم. به این همخونهم یه تیکه دادم، اشکش در اومد. رفت تفش کرد تو سینک و سه لیوان آب خورد پشتش.
بنده خدا. :))
بنده خدا. :))