شیشه‌ی عمر


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Blogs


We should have carpe'd way more diems
ساکن سرزمین‌های غرب دور، روزمره‌نویس، نرد.
اینستاگرام:https://www.instagram.com/saara.verse/

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Blogs
Statistics
Posts filter


من بعد از کشتن خانواده کاساندرا در اولین تجربه‌ی سیمز بازی کردنم:


خانواده Goth در سیمز ۱
خانواده Goth در سیمز ۲


تو نسخه اول بازی سیمز، یک خانواده پولدار رو تپه زندگی می‌کنن. یه پدر و مادر و یه بچه. باباهه صبح می‌ره سر کار، دختره می‌ره مدرسه، مامانه می‌مونه خونه واسه کار و آشپزی.
پشت خونه‌شون یه قبرستون هست. شبا ارواح درگذشتگانشون میان می‌ترسوننشون.

روز اولی که من این خانواده رو گرفتم دستم، همون صبح نخستین، زنه اجاق گاز رو به آتیش کشید. کپسول آتیش‌نشونی نداشتن. فرستادمش زنگ بزنه به شوهرش. تا شوهره بیاد آتیش پخش شد و زنه آتیش گرفت. شوهره رسید، ولی چه کمکی کنه؟ اونم آتیش گرفت. هی من رو هر منویی که دستم بود کلیک کردم، ولی هیچی هیچ کمکی نکرد.
دختره عصر از مدرسه برگشت، از مامان باباش دو تا کوزه خاکستر مونده بود.

دوستان بهتون می‌گم، به اندازه‌ای گریه کردم و جیغ کشیدم و زمین و زمان رو به هم دوختم، که خانواده‌م کمیته تشکیل دادن تا نجاتم بدن. و ذره‌ای اغراق نمی‌کنم.‌ :))

از ترس بازی رو بسته بودم و مرگ مامان باباهه سیو شده بود. هر کاری کردن نتونستن سیوم رو حذف کنن. دیگه آخر گفتن اگه دختره رو ما بزرگ کنیم و ببینی که اتفاقی براش نمی‌افته راضی می‌شی؟ گفتم باشه.

نشوندنم پشت کامپیوتر که بتونم نظارت کنم. خودشون بازیو به دست گرفتن. کوزه‌های خاکسترو دفن کردن تو قبرستون. دختره رو راه انداختن تو زندگی. اسمش کاساندرا بود. صبح به صبح می‌رفت مدرسه، می‌اومد خونه و تکلیفاشو می‌نوشت. تنهای تنها. صبحونه و نهار و شام پفک می‌خورد. چون گاز براش قفل بود. یه هفته تنها زندگی کرد تا از یتیم‌خونه یه ماشین اومد دنبالش، یونیفرم نخودی چرک تنش کردن، سوارش کردن و بردنش. بهم گفتن بهترین نتیجه همینه. پایانی از این بهتر نداره.

تا همین امروز، صحنه ای که زنه با دکلته قرمز وایساده بود وسط آشپزخونه و داشت تو سر خودش می‌زد، اون‌جا که شوهره با کت سفید آزمایشگاهی از سر کار اومد و دید زنش تو آتیشه، جایی که کاساندرا برای آخرین بار از روی کاناپه بلند شد و دور خودش چرخید تا لباس نخودی چرک یتیم‌خونه رو تنش لود شه، مثل روز اول جلو چشممه. و با وجودی که کاراکتر کاساندرا و خانواده پولدارش تو بازیای بعدی سیمز هم بودن و به خوبی و خوشی کنار هم زنده بودن، هنوز دیدن اسم و قیافه‌ش بهم عذاب وجدان می‌ده.

274 0 1 26 22

:)))))


البته قاب برگزیده‌ی شخصی بنده اینه، ولی دیدنش واسه شما بدون دیدن قیافه‌ی طلوع خورشیدِ نواده‌ی آخرین پیغمبر لطفی نداره. 😁


سالی که گذشت، قابی که ماند.


در مقابل وزغ انگشت‌ستاره‌ای، قورباغه چشم‌ستاره‌ای هست. این‌جوری جهان به تعادل می‌رسه. 😊


اولویت‌های دانشمندان زیست‌شناس برای اسم‌گذاری جانوران، واقعا زیر سواله.
آخوندک داریم با شاخ قوچ، با دست و پای بنفش اسطخدوسی، با دم شکل گل!! اسمشو گذاشته‌ن کله‌دوکی. چون کله‌ش شکل دوکه. 😐
از این طرف وزغ داریم که تو کمرش جیب داره! بچه‌ش رو مثل کانگورو با خودش حمل می‌کنه این‌ور اون‌ور تا از آب و گل درآد! به جای تخم‌گذاری از تو کمرش بچه‌قورباغه می‌زاد! بدنش پخه انگار کامیون از روش رد شده!
دانشمندان: اوخی، انگشتاشو! اسمشو بذاریم انگشت‌ستاره‌ای!
😶😐


بهش وزغ انگشت‌ستاره‌ای هم می‌گن چون سر انگشتاش شکل ستاره‌ست.
به نظرم باید بهش بگن وزغ کمر‌زا ولی.


من دیشب قبل خواب یاد گرفتم یه مدل وزغ داریم به اسم وزغ سورینام، که شبیه برگ له‌شده‌ست. تخم‌های سورینام تو کمر مامانشون پرورش پیدا می‌کنن. سورینام ماده توی کمرش یه سری حفره ریز داره، که با رشد تخم‌ها جا باز می‌کنه و قلمبه‌قلمبه می‌شه. بچه‌ها تو همون کمرش از تخم در‌میان و تمام مدتی که شکل تخم‌شربتیِ خیس‌خورده هستن، همون‌جان. وقتی وزغِ درسته شدن، می‌پرن بیرون.
وظیفه خودم دونستم این کابوس رو با شما هم به اشتراک بذارم. 😶

#سه_هزار_دانستنی_از_کنارش

324 0 4 39 18

Forward from: کو لِه
اینجا؛ هر سال عکسامون رو برای فروش میذاریم. سودحاصلش، باعث خوشحالی بچه‌ها میشه.
سر بزنین خلاصه!
در ضمن؛ عکس پوستر، اثر آقا میثم دهقانیه.


Forward from: خونه پرنور
رضایت درونی داشتن گوهر کمیابیه که هر کی داره ثروتمندترینه 💎



552 0 12 10 24

فان فکت، زن‌ها تا همین ۱۹۴۰ اینا حق تحصیل در رشته پزشکی رو نداشتن. چرا؟ چون همین‌جوری.

496 0 6 35 51

کلی زن رو به جرم جادوگری سوزونده‌ن، صرفا چون ممکن بوده سواد یاد گرفته باشن. کلی آدم مرده، تا بالاخره یه روز مرد‌ها تصمیم گرفتن که حالا اشکالی نداره زن هم بتونه بخونه و بنویسه.

برای همین چیزی که من دارم این‌جا می‌نویسم، برای این‌که این کانال امروز این‌جا باشه، آدم مرده.

ترسناکه، نیست؟

640 0 9 36 44

برای این‌که زن‌ها بتونن برن استادیوم، یک نفر خودشو آتیش زده.

این برای مرد‌ها عجیب نیست؟ که آزادی و دسترسی به هر چیزی اول از آسمون می‌افته تو دامنشون، بدون این که نیاز باشه براش تلاشی کنن؟ در حالی که زن‌ها برای داشتن همون حق و آزادی باید اثبات کنن که لیاقتشو دارن، حتی گاهی کشته بدن، تا بالاخره دسترسی‌ها براشون باز شه؟
چون واسه من خیلی عجیبه.


Forward from: Remember Me


به مناسبت هشت مارس، یادی کنیم از این حماسه.

375 0 0 30 11

باید با یکی از این بی‌پروژه‌ها دوست شم با هم بشیم برادران بی‌کارامازوف.


الان مدتیه که پروژه ندارم و آنا بی‌کارنینا هستم.

488 0 1 13 22
20 last posts shown.