The Novel Castle


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Bookmaking


📚اینجا مثل کتابخونه های توی شهر، کارت عضویت نمی‌خواد!
✔️اگه میخوای رمان دلخواهت رو بخونی ولی نمیتونی پیدا کنی، میتونی درخواست بدی.
🌐ارتباط و درخواست کتاب: @TncAdminBot
کانال کتاب صوتیمون: @AudioNovelCastleCH

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Bookmaking
Statistics
Posts filter


به امید پیروزی نور بر تاریکی...
یلداتون فرخنده🍉❤️


بچه ها، کسی تایپیست سراغ داره،یا خودش کار تایپ انجام میده؟
لطفاً اگه کسی هست حتما بگه...
شدیداً نیاز دارم.❤️


Hobit (@NovelCastleCH).pdf
6.9Mb
🔸 #کتاب هابیت
نویسنده جی آر. آر. تالکین.

@NovelCastleCH


📚 نام کتاب: #هابیت

🖌 نویسنده: #جی_آر_آر_تالکین

🖋 مترجم: #رضا_علیزاده

🔖 ژانر: #فانتزی #ماجراجویی

📝 #خلاصه داستان:

در رمان هابیت، بیلبو بگینز که از نژاد هابیت است، تلاش می‌کند تا با گندالف جادوگر و همراهان دیگر، خانه و اموالشان را از اژدهای اسماگ که دارایی‌های آنان را تصاحب کرده و از آن‌ها حفاظت می‌کند، پس بگیرند. این سفر موجب می‌شود بیلبو از محیط آرام و روستایی زندگی خود فاصله بگیرد و به سمت محیطی شوم حرکت کند و این مسئله برای او اصلاً خوشایند نیست. در حال حرکت به سوی هدف و مأموریت، بیلبو با هیولاها و تهدیدهایی روبه‌رو می‌شود. اما در این مسیر به بلوغ فکری دست می‌یابد. حرکت او به سمت هدف، با وقوع نبردها و جنگ‌های مختلف، ملازمت دارد که نبرد پنج سپاه مهم‌ترین آن‌هاست.
نثر تالکین در این کتاب بی‌تکلف و سرراست است. او چیزهای جدید و خارق‌العاده‌ای را که در دنیای جدید و خیالی سرزمین میانه وجود دارد، به شکلی توصیف می‌کند که انگار چیزهایی واقعی و معمولی هستند. این شیوه‌ی بیان، خوانندگان را در دنیای داستانی کتاب غرق می‌کند و آنان را به شکلی متقاعدکننده در فضای داستان قرار می‌دهد.

@NovelCastleCH


#دیالوگ

«هر چیزی که ارزش داشته باشه براش زندگی کنی ارزش مُردن هم داره.»

📚تبصره ۲۲
👤جوزف هلر.

@NovelCastleCH


بچه ها جدی خیلی دوستتون دارم
با وجود عدم فعالیت بازم تعدادمون زیاد می‌شه نه کم؛ این خیلی خفنه مرسی ازتون💝


من زنده ام.😦


star dust (@novelCastleCH).pdf
3.8Mb
🔸 #کتاب غبار ستاره، نویسنده نیل گیمن.

@NovelCastleCH

3.5k 0 146 19 34

📚 نام کتاب: #غبار_ستاره

🖌 نویسنده: #نیل_گیمن

🖋 مترجم: سایت #دوران_اژدها

🔖 ژانر: #فانتزی

📝 #خلاصه داستان:

در شهر کوچک “وال” زندگی به نرمی جریان دارد . وجه تسمیه این شهر , دیوار سنگی با ابهتی ست که شهر را از دشتی پرعلف جدا می کند .
اینجا تریستران تورن جوان دلش را به ویکتوریل فورستر زیباروی باخته و در عوض پاداش دست های او که آرزوی قلبی اش بودند , قسم می خورد که ستاره ای را که از آسمان به زمین افتاده بود به چنگ آورد و آن را به معشوقه اش بدهد . این همان پیمانی بود که او را به آن سوی دیوار باستانی و درون جهانی می فرستد که خارج از حد تصور عجیب و خطرناک است .

@NovelCastleCH


میخوام یه کتاب دیگه براتون بذارم که هیچ جای دیگه ای نیست؛ «غبار ستاره.»


بعد از انتشار این رمان، زندگی همینگوی دچار تغییراتی شد و ازدواجش با پائولین فایفر که به مشکلاتی برخورده بود به آخر رسید. همینگوی بعد از طلاق بلافاصله با خبرنگار جنگی‌ای که در اسپانیا ملاقات کرده بود یعنی مارتا گلهورن ازدواج کرد و بعد از ازدواج مزرعه‌ای در نزدیکی هاوانا در کوبا خریداری کردند که به‌عنوان اقامتگاه زمستانه برای این زوج بوده است.
با آغاز جنگ جهانی دوم و شرکت آمریکا در جنگ جهانی در سال ۱۹۴۱ ارنست همینگوی نیز به‌عنوان خبرنگار جنگ خدمت کرد و در عملیاتی کلیدی مانند D-Day landing نیز حضور داشت. در اواخر جنگ جهانی دوم همینگوی با خبرنگار جنگی دیگری به نام مری ولش آشنا شد که پس از طلاق از همسر قبلی خود با او ازدواج کرد.
در سال ۱۹۵۱ همینگوی معروف‌ترین اثر خود را نوشت که پیرمرد و دریا نام دارد و بعد از بارها نامزدی برای جایزه پولیتزر بالاخره این جایزه به اثر همینگوی رسید.
در سال ۱۹۵۴ همینگوی که مسیر بسیار پرتلاطمی را در زندگی سپری کرده بود با رنجش از بیماری‌های مختلف و ترکش‌هایی که از جنگ در بدن او مانده بودند و شکستگی‌های جمجمه و آسیب‌های ستون فقرات و افسردگی، به یک دست‌آورد دیگر در زندگی خود دست پیدا کرد و آن‌هم دریافت جایزه نوبل ادبیات بود. بعدازآن ارنست همینگوی، یک جشن متحرک را نوشت که در آن خاطرات خود از اقامت در پاریس را بازگو نمود و پس‌ازآن برای همیشه بازنشسته شد و به مبارزه با وخامت اوضاع روحی و جسمی خودش پرداخت.
و سر آخر در صبح روز ۲ ژوئیه ۱۹۶۱ در خانه خودش در کچام با تفنگ دولول محبوبش خودکشی کرد. این خودکشی سال‌ها به‌عنوان یک حادثه در حین تمیز کردن اسلحه بیان شد. اما سال‌ها بعد همسر همینگوی این راز را فاش کرد که همینگوی خودکشی کرده است.
منتقدین اعتقاد دارند که ازجمله کلیدهای موفقیت ارنست همینگوی در خلق آثار خود استفاده از یک بیان ساده و به‌اصطلاح هرس کردن است که جملات را بسیار ساده و به دور از استعاره و در برخی جاها اصطلاحاً با قواعدی کودکانه داستان خود را بیان می‌کند و این بیان داستان به این شیوه ساده باعث می‌شود تا خواننده ارتباط بیشتری با نوشته‌های او که اکثراً وام‌گرفته از ماجراجویی‌هایش در زندگی بوده، برقرار کند.

@NovelCastleCH


📜#معرفی_نویسنده

ارنست میلر همینگوی (۱۹۶۱- ۱۸۹۹)، نویسنده امریکایی برنده نوبل ادبیات است. وی از پایه‌گذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع‌نگاری ادبی»، شناخته می‌شود.
همینگوی مردی علاقه‌مند به دریانوردی و ماهیگیری و سفر و گاوبازی و حتی آشپزی بود که با اتهام جاسوسی برای کا.گ.ب سال‌ها زندگی خود را سرشار از ماجراجویی گذراند و به قولی توانست با تکیه‌بر استعداد خود در نوشتن از جمله برترین آثار داستانی ادبیات مدرن را خلق کند. مردی که از سیاه‌زخم، مالاریا، سرطان پوست، ذات‌الریه، دیابت، دو سانحه هوایی و یک تصادف اتومبیل جان سالم به در برده بود اما در انتها با تفنگ دولول محبوبش زندگی خود را به پایان رساند.
ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیه ۱۸۹۹ در سیسرو (اوک پارک کنونی) ایالت ایلینوی متولد شد. پدر او پزشک و مادرش مربی پیانو و آواز بود. محل زندگی همینگوی به حومه محافظه‌کار شیکاگو معروف است که او دوران کودکی تا جوانی‌اش را در آنجا گذراند اما خانواده همینگوی یک کلبه چوبی در شمال ایالت میشیگان نیز داشتند که بیشتر زمان خود را در آنجا سپری می‌کردند. در میشیگان بود که همینگوی علاقه‌اش به شکار و ماهیگیری را در خودش پیدا کرد و فرصت و فضای کافی برای این ماجراجویی را به دست آورد.
همینگوی نوشتن را از روزنامه دبیرستان خود (Trapeze and Tabula) آغاز کرد و بعد از فارغ‌التحصیلی توانست بلافاصله به کانزاس سیتی استار برود و در آنجا به‌صورت حرفه‌ای کار خود را شروع کند، شروعی که تجارب آن تأثیری بزرگ بر پیشرفت سبک و نثر او داشت. در آنجا بود که او آموخت جملات را به سبک ساده‌ای بیان کند.
با آغاز جنگ جهانی اول اما مسیر زندگی ارنست همینگوی دچار تغییراتی شد و او به ارتش ایتالیا به‌عنوان راننده آمبولانس فرستاده شد و به دلیل خدماتش توانست مدال نقره شجاعت را از ارتش ایتالیا دریافت کند. اما کمی بعد ترکش‌هایی به او اصابت کرد که باعث جراحات سختی بر او شد که برای مداوا او را به بیمارستان میلان منتقل کردند. در بیمارستان میلان همینگوی با اگنس فون کوروسکی آشنا شد که وظیفه پرستاری از همینگوی را بر عهده داشت. بعد از مدتی همینگوی به او درخواست ازدواج می‌دهد و اگنس فون کوروسکی نیز قبول می‌کند اما بعداً به خاطر مردی دیگر همینگوی را ترک می‌کند و ردپای این اتفاق و ضربه عاطفی را در زندگی همینگوی می‌توان در وداع با اسلحه دید.
ارنست همینگوی بعد از بهبود جراحات جنگ، در بیست سالگی به آمریکا بازگشت و برای استراحت مدتی به میشیگان رفت و سپس در تورنتو استار مشغول به کار روزنامه‌نگاری شد. مدتی بعد در شیکاگو اولین همسر خود یعنی هادلی ریچاردسون را ملاقات کرد و بعد از ازدواج به پاریس نقل‌مکان کردند و همینگوی در پاریس به‌عنوان خبرنگار خارجی برای استار مشغول به فعالیت شد.
در پاریس اما همینگوی تبدیل به بخشی از آنچه گرت روداشتاین «نسل گمشده» می‌خواند، شد. اصطلاح نسل گمشده به نسلی اشاره دارد که در طول جنگ جهانی اوّل به سن بلوغ رسیدند. همینگوی با بسیاری از نویسندگان و هنرمندان بزرگ مانند پابلو پیکاسو، اسکات فیتزجرالد، جیمز جویس و آزرا پاوند همراه و همنشین شد و در همین احوالات در سال ۱۹۲۳ اولین فرزند همینگوی در پاریس به دنیا آمد. او و همسرش صاحب پسری به نام جان هدلی نیکانور همینگوی شدند.
در سال ۱۹۲۵ ارنست همینگوی به همراه همسرش به گروهی از مهاجران امریکایی-بریتانیایی برای سفر به جشنواره‌ای در اسپانیا پیوستند که این سفر خوراک لازم برای نوشتن بزرگترین اثر همینگوی به نام خورشید همچنان می‌دمد (The Sun Also Rises) را فراهم کرد. این اثر نگاهی هنرمندانه به بررسی سرخوردگی نسل همینگوی و همراهانش بعد از جنگ جهانی است.
بعد از منتشر شدن رمان بزرگ همینگوی (خورشید همچنان می‌دمد) زندگی شخصی او دچار تغییراتی شد و از همسر خود هدلی جدا شد. او بعد از مدت کوتاهی با پائولین فایفر ازدواج کرد. بعد از مدتی نیز پائولین باردار شد و این زوج تصمیم گرفتند از پاریس به آمریکا نقل‌مکان کنند و بعد از تولد پسرشان پاتریک همینگوی در سال ۱۹۲۸ در کی وست فلوریدا ساکن شدند و در این زمان ارنست همینگوی رمان مشهور خود در رابطه با جنگ جهانی را با نام وداع با اسلحه به پایان رساند و این رمان باعث شد تا همینگوی جای خود را در ادبیات جهان تثبیت کند.
همینگوی در دهه ۳۰ میلادی، در آن زمانی که نمی‌نوشت، زمان زیادی را برای ماجراجویی‌های خود صرف کرد، ماجراجویی‌هایی مانند شکار در آفریقا، گاوبازی در اسپانیا، ماهیگیری در اعماق دریای فلوریدا. او در سال ۱۹۳۷ در جنگ داخلی اسپانیا به‌عنوان خبرنگار حضور داشت و با یک خبرنگار جنگی به نام مارتا گلهورن آشنا شد که این آشنایی باعث جمع آوری مطالب و خوراک برای رمان زنگ‌ها برای چه کسی به صدا درمی‌آیند شد که بعداً این رمان نامزد جایزه پولیتزر شد.

@NovelCastleCH


کسی کتابی داره که جایی فایلش نباشه فایل کنه واسمون؟
خودم که فعلا فاقد فایل جدیدم.
شما یه کمک کنین دیگه! 🫠😄

1.9k 0 0 152 26

#دیالوگ

تنهاماندن به‌معنی مشکل‌داشتن نیست؛ تنهایی یعنی به‌قدر کافی صبوربودن تا پیداشدن چیزی که واقعاً موردنظرمان است.

📚گاهی که از نه شنیدن می ترسیم
👤آلن دوباتن.

@NovelCastleCH


هالووین مبارک!🎃


🎃




07_هری_پاتر_و_یادگاران_مرگ1_@NovelCastleCH.pdf
5.8Mb
🔸 جلد هفتم، یادگاران مرگ (کتاب اول).

@NovelCastleCH




06_هری_پاتر_و_شاهزاده_دو_رگه1_@NovelCastleCH.pdf
5.8Mb
🔸 جلد ششم، شاهزاده دو رگه (کتاب اول).

@NovelCastleCH

20 last posts shown.