روح من وقتی بزرگ شد که فهمید میشه حقیقت رو بدون ترس بغل کرد. حتی اگه حقیقت پر از تیغ هایی باشه که روحم رو زخم می کنه.
من حقیقت رو بغل کردم و الان حالم خوبه. درد می کشم ولی خوبم ... زجر می کشم ولی خوبم...
می دونی چرا ؟ چون من دیگه خودم رو فریب نمیدم. سر خودم رو کلاه نمی ذارم. من دارم از زجر کشیدنم لذت می برم. درد حقیقت لذت بخش ترین چیزیه که تو زندگی تجربه کردم.
آرامش عجیبی دارم. چون دردی رو تحمل کردم که همیشه فکر می کردم من رو از پا در میاره. ولی من هنوز هستم. خوبم ... خوب تر از همیشه...
حالا فقط می خوام بخوابم. بخوابم و فراموش کنم. فراموش کنم یه روزی یه جایی دلم رو به چیزی خوش کرده بودم که حقیقت نداشت.
من می خوابم و بیدار نمیشم. چون متولد میشم.دوباره... آره من دوباره متولد میشم. با یه روح بزرگ تر که قسم خورده از حقیقت فرار نکنه.
دوباره می بینمت... منتظرم باش. منتظر آدمی که بزرگ ترین ترس زندگیش رو زندگی کرده.
👤حسین حائریان
🆔
@T_salaamat