ادامه ...
در زمان های معمولی، کلنی شبیه به کلنی ما نمی توانست در اسنتوکی یا هیچ جای دیگر روسیه شکل بگیرد و دوام بیاورد. حتما كنجكاوی بقیـه را بر می انگیخت، حتما توجه را به خود جلب می کرد و سرانجام سر و کله پلیس احتمالا پیـدا مـی شـد، آنوقت حتمـا جـار و جنجالی به راه می افتاد، انواع اتهامات شروع می شد، و انواع برچسب های گرایش های سیاسی، فرقه بازی یا مسائل غیر اخلاقی به ما زده می شد. آدم هـا ایـن طور ساخته شده اند که وقتی چیزی را نمی فهمند به آن اتهام می زنند. اما در آن زمان، یعنی در 1918 کسانی که می توانستند نسبت به ما کنجکاوی نشان دهند، مشغول مواظبت از پوست خودشان در مقابل بلشویک ها بودند و بلشویک ها هنوز به اندازه کافی نیرومند نبودند که در زندگی خصوصی آدم ها یا سازمان های خصوصی که خصلت سیاسی چندانی نداشتند، دخالت کنند. و علم به این مسئله باعث شده بود عده ای از روشن فکران پایتخت که خود را به خواست سرنوشت، در آن زمـان در مینرالنی وودی می یافتند، تعدادی گروه و انجمن کاری سازمان داده بود، و در نتیجه ما چندان در مرکز توجه قرار نداشتیم.
یک بار در طول صحبت کلی عصرانه، گورجیف گفت که باید نامی برای کلنی خود پیدا کنیم و در کل خود را قانونی سازیم. این بحث در زمان حکومت بلشویکی پیاتیگورسک درگرفت.
"به نامی شبیه به سودروژستوو Sodroojestvo و "حاصـل كـار" يا "انترناسیونال" فکر کنید. به هر حال آن ها نمی فهمند، اما لازم دارند که به ما اسمی بدهند."
ما به نوبه خود پیشنهاداتی دادیم.
سخنرانی ها و جلسات عمومی هر هفته دو بار در خانه تشکیل می شد و شمار نسبتا بالایی از مردم یکی دو بار می آمدند و ما برای آن ها نمایش تقلید پدیده های روانی را اجرا می کردیم که زیاد هم موفقیت آمیز نبودند چون مردم از دستورات و راهنمایی های درست پیروی نمی کردند. اما وضعیت فردی من در کار گورجیف شروع به تغییر کرد. یکسال تمام بود که چیزی در من انباشته می شد و من به تدریج می دیدم که خیلی چیز ها است که من نمی فهمم و باید بروم.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 637 و 638
کانال گرجیف
@Gordjief
در زمان های معمولی، کلنی شبیه به کلنی ما نمی توانست در اسنتوکی یا هیچ جای دیگر روسیه شکل بگیرد و دوام بیاورد. حتما كنجكاوی بقیـه را بر می انگیخت، حتما توجه را به خود جلب می کرد و سرانجام سر و کله پلیس احتمالا پیـدا مـی شـد، آنوقت حتمـا جـار و جنجالی به راه می افتاد، انواع اتهامات شروع می شد، و انواع برچسب های گرایش های سیاسی، فرقه بازی یا مسائل غیر اخلاقی به ما زده می شد. آدم هـا ایـن طور ساخته شده اند که وقتی چیزی را نمی فهمند به آن اتهام می زنند. اما در آن زمان، یعنی در 1918 کسانی که می توانستند نسبت به ما کنجکاوی نشان دهند، مشغول مواظبت از پوست خودشان در مقابل بلشویک ها بودند و بلشویک ها هنوز به اندازه کافی نیرومند نبودند که در زندگی خصوصی آدم ها یا سازمان های خصوصی که خصلت سیاسی چندانی نداشتند، دخالت کنند. و علم به این مسئله باعث شده بود عده ای از روشن فکران پایتخت که خود را به خواست سرنوشت، در آن زمـان در مینرالنی وودی می یافتند، تعدادی گروه و انجمن کاری سازمان داده بود، و در نتیجه ما چندان در مرکز توجه قرار نداشتیم.
یک بار در طول صحبت کلی عصرانه، گورجیف گفت که باید نامی برای کلنی خود پیدا کنیم و در کل خود را قانونی سازیم. این بحث در زمان حکومت بلشویکی پیاتیگورسک درگرفت.
"به نامی شبیه به سودروژستوو Sodroojestvo و "حاصـل كـار" يا "انترناسیونال" فکر کنید. به هر حال آن ها نمی فهمند، اما لازم دارند که به ما اسمی بدهند."
ما به نوبه خود پیشنهاداتی دادیم.
سخنرانی ها و جلسات عمومی هر هفته دو بار در خانه تشکیل می شد و شمار نسبتا بالایی از مردم یکی دو بار می آمدند و ما برای آن ها نمایش تقلید پدیده های روانی را اجرا می کردیم که زیاد هم موفقیت آمیز نبودند چون مردم از دستورات و راهنمایی های درست پیروی نمی کردند. اما وضعیت فردی من در کار گورجیف شروع به تغییر کرد. یکسال تمام بود که چیزی در من انباشته می شد و من به تدریج می دیدم که خیلی چیز ها است که من نمی فهمم و باید بروم.
ادامه دارد ...
آسپنسکی
در جستجو معجزه آسا
ص 637 و 638
کانال گرجیف
@Gordjief