تقریبا یک سال قبل بعد از تمام شدن یک دوره درسی، گفتن باید یک جای کار آموزی به مدت یک ماه بروید که هم سطح زبان تان خوب شود و هم به کار بلد شوید، خلاصه من گشتم، بعض جای ها رفتم. نزدیک خانه ما یک شیرینی فروشی بود، گفتن به خاطر کار/کار آموزی همرای رئیس ما گپ بزن ای هم شماره اش. زمانیکه همرای رئیس شان صحبت کردم، گفت کجا هستی مه موفقیت مه گفتم،،گفت نی از کجا هستی، کشور ات، گفتم افغانستان به یک لحن زشت گفت پس ما ترا نمیخواهیم
internship ،praktikum/ کار آموزی
همی که گفتم افغان هستم قبول نکرد. درست است که ما همه ما بد نیستیم، ولی بعضی آدم های امثال اینها باعث شدن که همه ما را به چشم بد ببینند. نمیدانم چرا ای افراد ای کار ها ها را انجام میدهند، چرا اسم افغان ها و مسلمانان را بد میکنند، هدف شان چیست و چرا؟
واقعا او روز زیاد گریه کدم، همیشه گفتیم حالی هم میگم هیچ گاهی از افغان بودنم نشرمیدم و به افتخار میگم ولی دلیل گریه ام این بود، به خاطر اینکه گفتم از افغانستان هستم به ای لحن همرایم صبحت کرد و حتی منتظر گپ ام نماند و قطع کرد. (البته رئیس یک خانم ترکی بود).
#Tahmina
internship ،praktikum/ کار آموزی
همی که گفتم افغان هستم قبول نکرد. درست است که ما همه ما بد نیستیم، ولی بعضی آدم های امثال اینها باعث شدن که همه ما را به چشم بد ببینند. نمیدانم چرا ای افراد ای کار ها ها را انجام میدهند، چرا اسم افغان ها و مسلمانان را بد میکنند، هدف شان چیست و چرا؟
واقعا او روز زیاد گریه کدم، همیشه گفتیم حالی هم میگم هیچ گاهی از افغان بودنم نشرمیدم و به افتخار میگم ولی دلیل گریه ام این بود، به خاطر اینکه گفتم از افغانستان هستم به ای لحن همرایم صبحت کرد و حتی منتظر گپ ام نماند و قطع کرد. (البته رئیس یک خانم ترکی بود).
#Tahmina