#غربت_زیبا
#پارت_20
#فصل_2
خودمو ازش دور کردم،
اما نذاشت و سریع فاصله رو پر کرد
و دوره لبشو گذاشت روی لبم
و شروع کرد با ولع خوردن لبم
و گفت:
ـ نفس جانم
برام ناله کن!!
ناله کن توله سگ!!!
ناله هات برام آرامش داره!
ناله کن نفسم؛؛
میخواستم حرصش بدم واسه همین سکوت کردم
دستشو برد داخل سوتین توریم
گذاشت روی سینم
و محکم فشار داد،
دیگه نتونستم تحمل کنم و ناله کردم
بلند ناله کردم:
ـ آهههه!! آهههه!! ارج
ـ ای جانم ناله کن!
دختر خوبی باشی یه حالی بهت بدم.
ـ اوهوم.
سوتینمو داد پایین
سینم رو به دندون گرفت
و شروع کرد مکیدن،
بعد از خوردن سینم
بلندم کرد،
و گذاشتم روی تخت
و لباساشو در آورد،
پرت کرد روی زمین
و اومد روم!!!
شروع کرد ور رفتن با بدنم،
سوتین و شرتمو در آورد
و شروع کرد دوباره خوردن سینم
نمیتونستم سکوت کنم و ناله کردم
دستش رفت سمت بهشتم
و شروع کرد مالیدن بهشتم
یهو انگشت وسطشو فرو کرد
توی بهشتم!!!!!
که نالم به هوا رسید!!
سینمو ول کرد
و سرشو آورد بغل گوشم
و گفت:
ـ توله
الان مامانت میاد پیشم؛
و میگه: « دخترمو خوب داری میگایی؟؟ »
میدونی که مامانت خیلی دوستم داره
حتی بیشتر از تو!!!
میخواستم بگیرم خفش کنم!!!
انقدر لا پامو مالید
نزدیک ارضا شدن بودم
که ارج دیگه نمالید!!
از روم بلند شد
و گفت:
ـ عزیزم بخواب دیگه!
کثافت!!!!!!
حس می کرد تا مرز ارضا رسوندم و داشتم ارضا میشدم که
ولم کرد!!!!!
داشت از اتاق میرفت بیرون که گفتم:
ـ خیلی کثافتی!!!
ـ عزیزم تو که گفتی حال نداری.......
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_20
#فصل_2
خودمو ازش دور کردم،
اما نذاشت و سریع فاصله رو پر کرد
و دوره لبشو گذاشت روی لبم
و شروع کرد با ولع خوردن لبم
و گفت:
ـ نفس جانم
برام ناله کن!!
ناله کن توله سگ!!!
ناله هات برام آرامش داره!
ناله کن نفسم؛؛
میخواستم حرصش بدم واسه همین سکوت کردم
دستشو برد داخل سوتین توریم
گذاشت روی سینم
و محکم فشار داد،
دیگه نتونستم تحمل کنم و ناله کردم
بلند ناله کردم:
ـ آهههه!! آهههه!! ارج
ـ ای جانم ناله کن!
دختر خوبی باشی یه حالی بهت بدم.
ـ اوهوم.
سوتینمو داد پایین
سینم رو به دندون گرفت
و شروع کرد مکیدن،
بعد از خوردن سینم
بلندم کرد،
و گذاشتم روی تخت
و لباساشو در آورد،
پرت کرد روی زمین
و اومد روم!!!
شروع کرد ور رفتن با بدنم،
سوتین و شرتمو در آورد
و شروع کرد دوباره خوردن سینم
نمیتونستم سکوت کنم و ناله کردم
دستش رفت سمت بهشتم
و شروع کرد مالیدن بهشتم
یهو انگشت وسطشو فرو کرد
توی بهشتم!!!!!
که نالم به هوا رسید!!
سینمو ول کرد
و سرشو آورد بغل گوشم
و گفت:
ـ توله
الان مامانت میاد پیشم؛
و میگه: « دخترمو خوب داری میگایی؟؟ »
میدونی که مامانت خیلی دوستم داره
حتی بیشتر از تو!!!
میخواستم بگیرم خفش کنم!!!
انقدر لا پامو مالید
نزدیک ارضا شدن بودم
که ارج دیگه نمالید!!
از روم بلند شد
و گفت:
ـ عزیزم بخواب دیگه!
کثافت!!!!!!
حس می کرد تا مرز ارضا رسوندم و داشتم ارضا میشدم که
ولم کرد!!!!!
داشت از اتاق میرفت بیرون که گفتم:
ـ خیلی کثافتی!!!
ـ عزیزم تو که گفتی حال نداری.......
🌑 @Dark_moon_story