#غربت_زیبا
#پارت_57
#فصل_2
همون لحظه صدای در اومد
یعنی رفته بود ؟
با ترس بلند شدم
و از اتاق بیرون رفتم
و دیدم نیست!
کل خونه رو گشتم واسه پیدا کردم گوشیم ولی هیچی نبود
لا بغض نشستم روی مبل
و کلی گریه کردم
آنا کجا بود پس؟!!!!
هوفففف!!!
زنیکه ی خراب!!!
نشستم جلو تلویزیون و تلویزیون رو روشن کردم
و شروع کردم فیلم دیدن،
این فیلم رو با ارج دیده بودم
و کلی با هم خندیده بودیم!!
یعنی ارج تا الان هیچ جوره نفهمیده من
گم شدم ؟
آهان چ!!!
یادم اومد اون تخم حروم
گفت که
به ارج من
پیام دادن گفتم من گوشیم خرابه!!
تخم سگا!!!!
نمیدونم میخوان چیکار کنن باهام
ولی میدونم
ارج نجاتم میده!!
تنها راه نجاتم
ارج بود!
ارج کجایی آخه ؟!
دلم خیلی برات تنگ شده بود بچه
اگه الان میومد و
نجاتم میداد
میخواستم باهاش ازدواج کنم!!
کاس زنش میشدم
و همه چی تموم میشد!!!
اگه زنش شده بودم
سه تا پسر بهم دست درازی نمیکردن
یعنی آرمان اونا رو کشته بود ؟
من که باور نمیکنم!
با من میخواست چیکار کنه آخه ؟!
چرا ازم عکس گرفته ؟
چرا وقتی میخواست بهم دست بزنه
فیلم گرفت ؟
چرا آخه ؟!!!
میخواست پخشش کنه ؟
میخواست منو بدبخت ؟!
دستمو گرفتم به سرم
و محکم فشار دادم
سرم داشت میترکید
از درد از فکرای زیاد
کاش میمیردم!!!
خدایا چرا تا من زندگیم خوب میشه ولم میکنی!!!
خدایا گناه دارم من!!
نجاتم بده!!
خدایا ببین چه وضعی دارم من
ببین دارم میمیرم دیگه
کمک کن دیگه
خسته شدم از زندگی
اگه مامانم نبود قطعاً خودمو کشته بودم......
🌑 @Dark_moon_story
#پارت_57
#فصل_2
همون لحظه صدای در اومد
یعنی رفته بود ؟
با ترس بلند شدم
و از اتاق بیرون رفتم
و دیدم نیست!
کل خونه رو گشتم واسه پیدا کردم گوشیم ولی هیچی نبود
لا بغض نشستم روی مبل
و کلی گریه کردم
آنا کجا بود پس؟!!!!
هوفففف!!!
زنیکه ی خراب!!!
نشستم جلو تلویزیون و تلویزیون رو روشن کردم
و شروع کردم فیلم دیدن،
این فیلم رو با ارج دیده بودم
و کلی با هم خندیده بودیم!!
یعنی ارج تا الان هیچ جوره نفهمیده من
گم شدم ؟
آهان چ!!!
یادم اومد اون تخم حروم
گفت که
به ارج من
پیام دادن گفتم من گوشیم خرابه!!
تخم سگا!!!!
نمیدونم میخوان چیکار کنن باهام
ولی میدونم
ارج نجاتم میده!!
تنها راه نجاتم
ارج بود!
ارج کجایی آخه ؟!
دلم خیلی برات تنگ شده بود بچه
اگه الان میومد و
نجاتم میداد
میخواستم باهاش ازدواج کنم!!
کاس زنش میشدم
و همه چی تموم میشد!!!
اگه زنش شده بودم
سه تا پسر بهم دست درازی نمیکردن
یعنی آرمان اونا رو کشته بود ؟
من که باور نمیکنم!
با من میخواست چیکار کنه آخه ؟!
چرا ازم عکس گرفته ؟
چرا وقتی میخواست بهم دست بزنه
فیلم گرفت ؟
چرا آخه ؟!!!
میخواست پخشش کنه ؟
میخواست منو بدبخت ؟!
دستمو گرفتم به سرم
و محکم فشار دادم
سرم داشت میترکید
از درد از فکرای زیاد
کاش میمیردم!!!
خدایا چرا تا من زندگیم خوب میشه ولم میکنی!!!
خدایا گناه دارم من!!
نجاتم بده!!
خدایا ببین چه وضعی دارم من
ببین دارم میمیرم دیگه
کمک کن دیگه
خسته شدم از زندگی
اگه مامانم نبود قطعاً خودمو کشته بودم......
🌑 @Dark_moon_story