#پارت۳۵۱
تا آخر مهلت قراردادم میمونم...
بهتره فراموش کنیم..
هر چی که دیشب اتفاق افتاد و فراموش کن...
این جوري براي هر دومون بهتره....
برگه رو گذاشتم روي میز کنار تخت آروم از اتاق بعد از خونه زدم بیرون.. ....
به محض رسیدن به خونه حتی نفس هم به زور میکشیدم....
وقتی در خونه رو باز کردم و رفتم داخل...
همه ي وسایلاي خونه حتی درو دیوار خونه مثل آوار ریخت روي
سرم..
میخواستم جیغ بزنم...
این جا هم هوا نبود...
این جا هم برام فضاش خفقان آور بود...
تا آخر مهلت قراردادم میمونم...
بهتره فراموش کنیم..
هر چی که دیشب اتفاق افتاد و فراموش کن...
این جوري براي هر دومون بهتره....
برگه رو گذاشتم روي میز کنار تخت آروم از اتاق بعد از خونه زدم بیرون.. ....
به محض رسیدن به خونه حتی نفس هم به زور میکشیدم....
وقتی در خونه رو باز کردم و رفتم داخل...
همه ي وسایلاي خونه حتی درو دیوار خونه مثل آوار ریخت روي
سرم..
میخواستم جیغ بزنم...
این جا هم هوا نبود...
این جا هم برام فضاش خفقان آور بود...