مونش زمانی نوشته بود که زندگی را همچون اضطراب، تشویش و بیماری به ارث برده است. گمان او در همهی عمر بر این بود که اگر این وضعیت را نمیداشت همچون کشتیِ بیسکانی میشد که به مقصدی نامعلوم روان است. مونش بارها ناگهان از خود پرسیده بود: «آیا به گِل خواهم نشست؟»، آن هم در چشماندازی که یک سویش را قلههای بلند جاهطلبی احاطه کرده است و سوی دیگرش در ژرفنای بیانتهای اندوه و حسرت غرق شده؛ تصویری از اضطراب دائمی نقاش در مسیر جنونآمیزِ حرفهاش.
◄ عکسها: جنازه و تابوت ادوارد مونش (۱۹۴۴)
@CineManiaa | سینمانیا
◄ عکسها: جنازه و تابوت ادوارد مونش (۱۹۴۴)
@CineManiaa | سینمانیا