*حکایت یک سوگند*
حدودا شانزده سال داشت که با هفت روغن تقدیس شد و سوگند شوالیه ها را ادا کرد. همان سوگندی که زمانی بر زبان سلحشوران پیش از او جاری شده بود؛ البته نه تنها بر زبان، بلکه در تار و پود وجودشان.
تایوین لنیستر بود که چنین درخواستی کرد و
ریگار تارگرین، کسی بود که بر شانه اش زد و این جملات را بدو گفت:
طی شورش رابرت، سر گرگور کلیگن هم برخاست؛ اما نه برای اجرای عدالت و دفاع از زنان و بیگناهان.
گرگور وارث شیرخوار ریگار را از آغوش مادرش جدا کرد و سرش را به دیوار کوبید و در حالی که دستانش به خون پسرک آغشته بود، در میان فریاد های الیا ، به او تجاوز کرد و مادر را با خون پسرش غسل داد. سرانجام او را نیز به نزد فرزندانش در دنیایی دیگر روانه کرد.
همانگونه که ادارد استارک باور داشت؛روزگار مردانی مانند ریام ردواین و شاهزاده ایمون، شوالیه اژدها تمام شده و به خاطره ها پیوسته است.
#Note|
For More:@Black_Fyre⚜
حدودا شانزده سال داشت که با هفت روغن تقدیس شد و سوگند شوالیه ها را ادا کرد. همان سوگندی که زمانی بر زبان سلحشوران پیش از او جاری شده بود؛ البته نه تنها بر زبان، بلکه در تار و پود وجودشان.
تایوین لنیستر بود که چنین درخواستی کرد و
ریگار تارگرین، کسی بود که بر شانه اش زد و این جملات را بدو گفت:
به نام جنگجو از تو می خواهم که شجاع باشی. به نام پدر به تو سفارش می کنم که عادل باشی. به نام مادر از تو می خواهم که از جوانان و بی گناهان دفاع کنی. به نام دوشیزه از تو می خواهم که از همه زنان محافظت کنی...
برخیز سر گرگور...
طی شورش رابرت، سر گرگور کلیگن هم برخاست؛ اما نه برای اجرای عدالت و دفاع از زنان و بیگناهان.
گرگور وارث شیرخوار ریگار را از آغوش مادرش جدا کرد و سرش را به دیوار کوبید و در حالی که دستانش به خون پسرک آغشته بود، در میان فریاد های الیا ، به او تجاوز کرد و مادر را با خون پسرش غسل داد. سرانجام او را نیز به نزد فرزندانش در دنیایی دیگر روانه کرد.
همانگونه که ادارد استارک باور داشت؛روزگار مردانی مانند ریام ردواین و شاهزاده ایمون، شوالیه اژدها تمام شده و به خاطره ها پیوسته است.
#Note|
For More:@Black_Fyre⚜