تجربه زیسته l امین بزرگیان


Channel's geo and language: Iran, Persian
Category: Telegram


آنکه خانه‌ای ندارد، در نوشتن خانه می‌کند. آدورنو
(استفاده، انتشار و به اشتراک گذاری مطالب این صفحه با ذکر نام نویسنده بدون اشکال است)
Contact : aminbozorgian60
https://linktr.ee/amin.bozorgian

Related channels  |  Similar channels

Channel's geo and language
Iran, Persian
Category
Telegram
Statistics
Posts filter


~ قطع کمک آمریکا به نهادها و گروه‌های سیاسی قطعاً رقابت آنان با هم را شدیدتر از قبل خواهد کرد. اینکه رضا پهلوی اعلام کرده است که «رهبری دوران گذار را می‌پذیرد» و خارج شدن او از لاک «من نمی‌خواهم شاه باشم» ریشه در همین مناسبات اقتصادی و نزاع گروه‌های مختلف بر سر جلب نظر آمریکا دارد. اگر چنانچه این سیاست دولت ترامپ ادامه پیدا کند، همه کسانی که به نحوی در گذشته او را «پرزیدنت دلها» می‌دانستند و سیاست‌های او را راه نجات ایران معرفی می‌کردند به سمت دموکرات‌ها متمایل خواهند شد و «نرمش قهرمانانه» خواهند کرد.

وابستگی اپوزیسیون رسمی به پول و بودجه دولت آمریکا برای گذران زندگی است، برای حیات روزمره و مسکن و پوشاک؛ و نباید فکر کنید که ما با صرف این بودجه برای «براندازی» روبروییم. اپوزیسیون خارج از ایران هم مثل هرکسی در دنیا سوژه‌ای است که منافع شخصی‌اش، خانه و لباس و ماشین و تفریحش در اولویت است. فکر نکنید او انقلابی است. خیل عظیم کارمندان و فعالان در موسسات و رسانه‌ها یعنی همان‌هایی که از شجاعت مردم ایران برای براندازی حکومت سخن می‌گویند، در همین گفتن حقوق ماهیانه‌شان تأمین می‌شود. هر رویداد سیاسی در ایران و جلب شدن توجهات جهان به سمت مردم ایران، فعالیت اقتصادی این نوع از اپوزیسیون را رونق می‌بخشد و افول فضا به نفع تثبیت نظام، توجهات را از آنها دور می‌کند.

ترامپ به اپوزیسیون نشان می‌دهد که حد نهایی راست‌گرایی (آنچیزی که آنها در همه این سال‌ها در طلب آن بوده‌اند و همه را به ارتجاع سرخ و سیاه حواله داده‌اند) به چه ایده‌ای می‌انجامد. «فقط آمریکا» ضربه مهم هولناکی به «فقط ایران» زده است؛ نهایت راست جهانی، راست ایرونی را به نان شب‌اش محتاج کرده است؛ و خب این از کمیک‌ترین وقایع دوران ماست.

شباهت گفتمانی اپوزیسیون راست با اصولگرایان و خود ترامپ با اصلاح‌طلبان در موضوع مذاکره با حکومت ایران بطور ناخواسته خنده بر لبان هر ناظر بی‌طرف‌شده‌ای (از شدت وخامت اوضاع) می‌آورد.
@AminBozorgiyan


مدرسه خوانش برگزار می‌کند:
تب آرشیو
با
امین بزرگیان

زمان برگزاری یکشنبه ۱۴ بهمن، ساعت ۱۸ تا ۲۰

چندی است در دنیا و نیز ایران موضوع آرشیو بایگانی حافظه و تاریخ اهمیت بیشتری یافته است با الهام از ژاک دریدا در کتاب ‏Mal d'Archive. می‌توان نام این وضعیت تازه را تب آرشیو گذاشت. همگان در حال «سیو» و حفظ اطلاعات تصاویر کتابها و غیره هستند. در این جلسه به این خواهیم پرداخت که هرچند آرشیو حافظه است به این معنا که آرشیوها مانند حافظه انسان عمل میکنند و تاریخ اسناد و داده‌ها را برای دسترسی در آینده ذخیره میکنند اما از سوی دیگر آرشیو محل فراموشی است. همان طور که لایه‌های قدیمی در لوح جادویی ممکن است تحت تأثیر نوشته‌های جدید پنهان شوند در آرشیوها نیز برخی صداها روایت‌ها یا خاطرات ممکن است به طور ناخودآگاه به حاشیه رانده شوند. هدف دعوت به اندیشیدن درباره این تب در ایران معاصر است. این کار را با راهنمایی‌های ژاک دریدا پیش خواهیم برد و به او درباره ایران خواهیم گفت.

برای ثبت نام و جزئیات دیگر فقط به تلگرام یا واتس‌اپ با این شماره پیام بدهید یا تماس بگیرید: ۰۹۰۲۶۰۵۶۴۶۷
پاسخ‌گویی شنبه تا چهارشنبه از ساعت ۱۴ تا ۲۰


~ دونالد ترامپ دستور داده است که بودجه دولتی برای حفظ جانِ «جان بولتن» از ترور احتمالی‌اش توسط ایران قطع بشود. این خبر ما را به این صرافت می‌اندازد که در نسبت میان دوست و دشمن در روابط بین‌الملل محتاط باشیم. فرضیه من این است که دولت ترامپ به دولت ایران فشار می‌آورد و در نتیجه حکومت ایران را پایدارتر خواهد کرد.

نظام سیاسی حاکم بر ایران با شکست ایدئولوژیکش و با فرونهادن یکی از مهم‌ترین فراروایت‌هایش یعنی عدم رابطه با آمریکا با توافق‌نامه‌ی برجام، در حفظ خود قوی‌تر و موفق‌تر شد. در حقیقت نظام سیاسی در ایران با شکستش، ماندگارتر شد. همچون ناقهرمان‌های رمان‌ها. برخلاف نظام‌های سیاسی ماقبل مدرن، نظام سیاسی مدرن با نوعی استحاله‌، قوی‌تر و پابرجاتر می‌شود؛ با عدول هوشمندانه از ایدئولوژی‌ها و ساختن یک نظام زبانی و اقناعی فریبنده‌ی تازه.

احمدی‌نژاد این را نمی‌فهمید. او سویه ایدئولوژی را آنقدر جدی گرفت که نه تنها زندگی واقعی مردم را به آستانه فروپاشی کشاند که برای خود نظام سیاسی هم دردسرساز شد. دولت روحانی یا بهتر بگوییم حاکمیت در دوران روحانی قوی‌تر والبته بی‌اصالت‌تر شد. اعتدال معنایی جز همین ترکیب قدرت و بی‌اصالتی ندارد.

ماهیت نظام سیاسی مدرن در ایران مسأله و رازی است که هم ایدئولوگ‌های حامی نظام و هم ایدئولوگ‌های ضد نظام از درک خصلت آن ناتوان‌اند. حامیان با تاکید بر ایدئولوژی‌ها و دستگاه معرفتی و هویتی حکومت (به‌عنوان نمونه آمریکاستیزی)، آن را به سمت تضعیف شدن، در خطر قرارگرفتن و حتی سقوط پیش می‌برند. از سوی دیگر ایدئولوگ‌های طرفدارِ فروپاشی نظام و اپوزیسیون (به عنوان نمونه نگاه کنید به نامه رضا پهلوی برای تبریک ریاست‌جمهوری ترامپ) با کمک و توصیه به دولت‌ها و نهادهای بین‌المللی برای عدم مذاکره با ایران، تحریم، فشار حقوق بشری و حتی جنگ باعث می‌شوند که نظام سیاسی مستقر در ایران هرچه بیشتر به‌خاطر ترس از فروپاشی، از ایدئولوژی‌هایش -به هدف تداوم حیاتش- عدول کند؛ یعنی مدرنیزه شود و در نتیجه پابرجا بماند و ماندگارتر شود. در واقع این دو گروه سال‌هاست برای اهداف و به نفع هم عمل می‌کنند. نتایج ناخواسته‌ی کنش‌های گروه‌های سیاسی از حیث جامعه‌شناختی موضوع جالبی است.
@AminBozorgiyan


14-15.pdf
2.5Mb
معرفی کتاب تفاوت: گفت‌وگو با ژاک دریدا درباره اسلام و غرب
روزنامه هم‌میهن
پنجشنبه ٢٧ دی ١۴٠٣
@AminBozorgiyan


~ برخی بواسطه نقش آمریکا و بی‌تفاوتی سهمگین اکثریت جامعه‌اش نسبت به نسل‌کشی در فلسطین از آنچه در لس‌آنجلس می‌گذرد احساس رضایت می‌کنند یا آن را «کارما» یا همان «چوب خدا» می‌دانند. روشن است که این صورت‌بندی تا چه حد شبه‌مذهبی و از حیث عقلانی ناموجه است. از نظر سیاسی هم با اندیشه مخربی روبروییم چون در نهایت راه حل فاجعه کنونی را در فاجعه‌ای تازه می‌جوید: نوعی اندیشه آخرالزمانی. این نوع اندیشه نا-سیاسی البته درباره مسایل داخل ایران نیز پرکاربرد است: افراد آسیب دیدن حامیان حکومت و خانواده‌هایشان توسط قدرتی قوی‌تر را به حساب کارمای عمل آنان دانسته و از آن ابراز رضایت می‌کنند. ما در واقع در همه این موارد با نوعی عمل واکنشی و استیصال نسبت به نظمی ستمکارانه روبروییم.

اینگونه مواجهات اما راوی موضوع دیگری نیز هست. آمریکایی‌ها چه مسوولیتی نسبت به رفتارها و سیاست‌های دولت خود نسبت به فجایعی که ساخته است، دارند؟ آیا اگر اندیشه کارمایی و شبه‌مذهبی ما نسبت به آنچه در لس‌آنجلس می‌گذرد، باطل است، شهروند آمریکایی نیز می‌تواند این رابطه را به کلی منتفی بداند؟ نکته این است که هرچند ارتباط منطقی بین غزه و لس‌آنجلس وجود ندارد، اما رابطه اخلاقی و سیاسی این دو تخریب به وضوح می‌تواند برای شهروندان آمریکا سخن بگوید.

شهروند مدرن و مسؤول آمریکایی با دیدن بی‌خانمانی ساکنان لس‌آنجلس، تخریب و آتش‌سوزی خانه‌اش اگر به یاد غزه و نقش محوری دولت و مالیاتش در تولید نسل‌کشی نیفتد قطعاً دچار ضعف اخلاقی و سیاسی شده است. اگر برای دیگران و ما مسوولیت اخلاقی، هم‌دردی با آسیب‌دیدگان لس‌آنجلس است، همین مسؤولیت برای شهروند آمریکایی اگر نتواند کثافت دستگاه حکمرانی آمریکا را به خاطر بیاورد، هیچ چیز دیگری نمی‌تواند.

نقش دولت آمریکا در نسل‌کشی اخیر قابل اغماض نیست. آمریکا به عنوان اصلی‌ترین پشتوانه سیاسی، نظامی و بین‌المللی اسراییل در کشتار اخیر، هر شهروند آمریکایی را مورد خطاب قرار می‌دهد. او اگر با فاجعه‌ای که تجربه می‌کند، فاجعه‌ای که ساخته است را به یاد نیاورد چگونه می‌تواند خود را «انسان» -آنهم شهروند مدرن- بنامد. این هشدار را لایب‌نیتس پس از زلزله بزرگ لیسبون (١٧۵۵) پیش کشید. پس از آن واقعه‌ی طبیعی لایب‌نیتس خطاب به کلیسا و مسیحیان پرسید: آیا این کشتار شما را به یاد نقش‌تان در فجایع بشری که در آن نقش داشتید، نمی‌اندازد؟

آتش‌سوزی لس‌آنجلس اگر نتواند از نقش آمریکا در کشتار و ستم بکاهد، تنها یک فاجعه طبیعی باقی خواهد ماند، بدون هیچ دستاوردی برای آن جامعه.
@AminBozorgiyan


may-68.pdf
362.6Kb
آنچه حول و حوش بی احترامی به گور غلامحسین ساعدی رخ داد نشان میدهد که تا چه میزان انقلاب ۵۷ رویدادی اکنونی است.

ایدئولوژی کم وبیش فراگیر امروزه این است که انقلاب ۵۷ رویدادی منفی و اشتباه بوده است. این ایدئولوژی مشترک طیف بزرگی از اصلاح طلبان تا سلطنت طلبان است تا حدی که میتوان به خاطر آن هتک حرمت به مردگان را نیز توجیه کرد.

این متن کوتاه از ژیل دلوز میتواند چیزهایی هم درباره‌ی ۵۷ به ما بگوید. دلوز میگوید که پیامدهای یک انقلاب به طور کامل نمی‌توانند واقعه را توضیح دهند.
@AminBozorgiyan


Forward from: نقد اقتصاد سیاسی
این متن کوتاه از ژیل دلوز می‌تواند چیزهایی هم درباره‌ی ۵۷ به ما بگوید. دلوز می‌گوید که پیامدهای یک انقلاب به‌طور کامل نمی‌توانند واقعه را توضیح دهند. چراکه «یک رویداد ممکن است سرکوب، مصادره یا بدان خیانت شود، اما چیزی از آن باقی می‌ماند که هرگز قدیمی یا منسوخ نمی‌شود... حتی اگر یک رویداد متعلق به گذشته‌ای دور باشد، نمی‌تواند منسوخ شود، زیرا گشایشی به‌سوی امکانات جدید است.»
_____________
👈متن کامل


~ بعد از چند روز که «روشنفکران مخالف روشنفکری» از این گفتند که «حالا کار خوبی نکرد اما خب خود ساعدی و روشنفکران ایرادات و اشکالاتی دارند و داشته‌اند»، کم‌کم وارد مرحله‌ای شده‌ایم که «اساساً خوب کرد که بر قبر ساعدی شاشید». قابل پیش‌بینی بود. دلایل این اهدای مدال به «شاشنده» چیست؟ به زبان ساده اگر بخواهیم باز تکرار کنیم؛ بخاطر اینکه روشنفکران کمک کردند شاه سابق ساقط شود. آنچیزی که در اوایل کمتر کسی -جز چند کاربر بی‌نام و نشان و با اسامی مستعار- آن را با شهامت می‌گفت، امروز از زبان تئوریسین‌های راست به صراحت بیان می‌شود: خوب کرد اصلا شاشید بر قبرش. تنها چند روز برای از پیله درآمدن کافی بود.

اهمیت هشدار جمعی درباره فاشیسم تازه روشن می‌شود. آن عمل فردی بر سر قبر ساعدی در برابر حمایت فکری و نظری از جوانان «اس‌اس» بومی برای شکافتن و تخریب، مسأله ای به غایت پیش پا افتاده است. فاشیسم چیزی نیست جز موجه شدن عمومی غلبه بر انسانیت؛ اتفاقا از طریق کاری روشنفکرانه؛ جایی که بی‌مقدار کردن کرامت و جان دیگران تبدیل به «هنجار اجتماعی» می‌شود.
پشت شکل‌های متنوع فاشیسم همواره روشنفکران و سخنورانی برجسته بوده‌اند: روشنفکرانی مخالف روشنفکری. مثلاً نگاه کنید به روشنفکر مشهور آلمانی، فریدریش منه‌که؛ تاریخ‌پژوه برجسته‌ای که ضدیت با یهودیان را تئوریزه کرد و وضعیت آلمان را محصول روشنفکرانی دانست که روح آلمان را فروخته‌اند. در واقع کسانی که ویرانگری را تئوریزه کردند. جنبش‌ ضد روشنفکری تاریخ طولانی‌ای دارد، اما خصلت آیرونیک آن اینجاست که بقول بالزاک، فقط روشنفکران این توان را دارند که ضد روشنفکری باشند. تا دیدید کسی دارد ضد روشنفکری حرف می‌زند، خبردار شوید که این رساله‌ای است برای ورود به میدان روشنفکران. حتی وقتی گفته می‌شود مردم عادی کوچه و بازار از روشنفکران بیشتر می‌فهمند، حرف گوینده را قطع کنید و به او بگویید؛ عزیزم! اگر اینطور است، همین را چرا می‌گویی و می‌خواهی اثبات کنی؟ مردم خودشان می‌دانند. نقد و حتی تخریب روشنفکری خود یک کار روشن‌فکرانه است.

و حال که شما با بهره‌گیری از متد روشنفکران ثابت کردید که روشنفکر انسان بدکاره‌ای است، عجیب است که ناگهان انتظار «عصمت» از همکاران‌تان را داشته باشید؛ به این دلیل ساده که زندگی و مرگ و قبر خودتان در امان نخواهد بود، زیرا تاریخ زندگی‌تان، اگر صادقانه با آن روبرو شوید، اگر بدتر نباشد دست کمی از دیگر همکارانتان ندارد، آنهم بدون نوشته، قصه، شعر یا فیلمی در خور آنکه نام روشنفکر پیدا کنید.
@AminBozorgiyan


Forward from: نشر مردمنگار
ترجمه «غزه در پیشگاه تاریخ» منتشر می‌شود؛
روایت یهودشناس ایتالیایی از نسل‌کشی غزه



آخرین کتاب تراورسو «غزه در پیشگاه تاریخ» (Gaza devant l'histoire) که اکتبر ۲۰۲۴ به فرانسوی و انگلیسی منتشر شده، با برگردان امین بزرگیان در«بایگانی بازگشوده» در نشر مردم‌نگار منتشر می‌شود.
آخرین کتاب انزو تراورسو به نام «غزه در پیشگاه تاریخ» (Gaza devant l'histoire) که اکتبر ۲۰۲۴ به فرانسوی و انگلیسی منتشر شده، با برگردان امین بزرگیان به‌زودی توسط نشر مردم‌نگار در قالب یکی از عناوین مجموعه «بایگانی بازگشوده» این‌ناشر منتشر می‌شود.

انزو تراورسو (Enzo Traverso) نویسنده این‌کتاب، متولد ۱۹۶۷ در پیه‌مونت، تاریخ‌نگار و آکادمیسین ایتالیایی در حوزه تاریخ اندیشه اروپا است. او پس از ۲۵ سال تحصیل و تدریس در فرانسه، اکنون استاد کرسی علوم انسانی سوزان و بارتون وینُکُر در دانشگاه کرنل (ایتاکا، نیویورک) است.
از زمینه‌های تخصصی او تاریخ یهود، به‌ویژه در دوران نازیسم، است که کتاب‌های متعددی در این باره منتشر کرده؛ مانند مارکسیست‌ها و مسئله یهودی (۱۹۹۰)، یهودیان و آلمان، از همزیستی یهودی-آلمانی تا خاطره آشویتس (۱۹۹۲)، تاریخ گسسته: درباره آشویتس و روشنفکران (۱۹۹۷)، در باب نقد بربریت مدرن: نوشتارهایی درباره تاریخ یهودیان و یهودستیزی (۲۰۰۰)، اندیشه پراکنده: چهره‌های تبعیدی یهودی-آلمانی (۲۰۰۴)، پایان مدرنیته یهودی: تاریخ نقطه عطفی محافظه‌کارانه (۲۰۱۳)
برخی آثار تراورسو اقبال عمومی بالایی داشته و به بیش از ۱۵ زبان ترجمه شده‌اند؛ از جمله خشونت نازی (۲۰۰۲)، آتش و خون (۲۰۰۷) و انقلاب: تاریخ فکری (۲۰۲۲). او همچنین نویسنده کتاب‌های مهمی چون گذشته‌های منحصربه‌فرد (۲۰۰۵) و ماخولیای چپ (۲۰۱۶) نیز هست که کتاب آخر به فارسی نیز ترجمه شده است.

این‌ مولف درباره کتاب «غزه در پیشگاه تاریخ» می‌گوید: آیا تخریب غزه تنها واکنشی به حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ است یا اینکه این اقدام گامی دیگر برای فرآیند طولانیِ اشغال و نابودی است؟ آیا اینکه گفته شود این کشتار ویژگی‌های نسل‌کشانه دارد، یهودستیزانه است؟ برای پاسخ به این پرسش‌ها، باید معنای واژه‌های «یهودستیزی»، «صهیونیسم»، و «نسل‌کشی» را روشن کرده و تبارشناسی این مفاهیم را با فاصله گرفتن از روایت‌های مرسوم و عمدتاً شرق‌شناسانه‌ای که اسرائیل را جزیره‌ای دموکراتیک در اقیانوسی از تاریک‌اندیشی می‌داند و حماس را جماعت وحشی تشنه خون برمی‌شمارد، بررسی کرد. ۷ اکتبر بی‌شک قابل دفاع نیست، اما نمی‌توان آن‌ها را «بدترین پوگروم (آزار اقلیت‌های مذهبی) تاریخ پس از هولوکاست» نامید. گنجاندن این رویدادها در روایت تاریخی یهودستیزی تنها به مشروعیت بخشیدن به پاسخ اسرائیل کمک می‌کند، و علت حقیقی واقعه را که برآمده از دهه‌ها استعمار و شانزده سال جداسازی کامل غزه است، پنهان می‌کند. این کتاب پیشنهاد می‌کند که بحران کنونی را به‌طور تاریخی تحلیل کنیم و از تأیید نسل‌کشی به نام «مبارزه با یهودستیزی» بپرهیزیم. چرا که اگر اشغال غزه به نکبت دوم منجر شود، مشروعیت اسرائیل به‌طور قطعی خدشه‌دار خواهد شد که نه سلاح‌های آمریکایی، نه رسانه‌های غربی، و نه حافظه تحریف‌شده و دگرگون‌شده هولوکاست قادر به بازگرداندن آن نخواهند بود.

کتاب مورد اشاره به‌زودی منتشر و راهی بازار نشر می‌شود.
گزارش در مهر فرهنگ و ادب
@MardomNegarPub


~ در تمام این هفت سال‌ درباره ویدا موحد و آنچه کرد بسیار سخن گفته شده است. کنش نمادین او اصالت خود را از این واقعیت کسب می‌کند که هر چه از آن واقعه دور شدیم، اهمیتش بیشتر روشن شده است. این یک معیار مهم در داوری درباره آثار، رویدادها و افراد است. کیفیت در فرایند گذشت زمان ارزیابی می‌شود.
پیش از سخن گفتن درباره مهمترین خصلت کنش نمادین موحد، به شما خواننده محترم بسیار کنش‌ها و افراد را یادآوری می‌کنم که در تمام این سال‌ها به صحنه آمده و اجراهایشان را دیده‌ایم. وقتی سکه رایج، نقد کردن (یا کسب سود شخصی) از کنش سیاسی و اجتماعی به واسطه توجه اولیه‌ی تماشاچیان است، آنوقت است که نه تنها آنچه ویدا موحد کرد، بلکه خود او و درک غیر مصرف‌گرایانه‌اش از کنش‌گری بیش از پیش عیان می‌شود؛ روحیه‌ای برآمده از یک سلامت نفس نادر.
اما اگر بخواهم مهمترین خصلت آنچه او انجام داد را عنوان بدهم، دمیدن بر کالبد تخیل جمعی است. موحد تخیلی را یادآوری کرد که چندی بعد بگونه‌ای همگانی اجرا شد. جامعه‌ای که می‌رفت در زیر بار مسایل پیچیده حیات تمام تخیل‌اش را از حق آزادی به واقعیت صلب و سخت اقتصاد و سیاست ببازد، با اجرای موحد چیزی را به یاد آورد. او مثل واژه‌ای کوچک یا شی‌ای نادیدنی عمل کرد که کلمه‌ یا خاطره‌ای فراموش شده را به یاد می‌آورد؛ مثل شیرینی کوچکی که به واسطه آن مارسل، مادر و شهر و خاطرات کودکی‌اش را در رمان جستجوی زمان از دست‌رفته پروست به خاطر آورد. کنش موحد یادآوری یک تخیل جمعی و قدیمی بود. همچون آذرخشی بر جعبه برقی در خیابان انقلاب جهید و ناپدید شد.
چگونه یک نفر می‌تواند در میان این همه مبارز تقلبی که کار را به شاشیدن در قبرستان‌ها و فضای مجازی و رسانه‌ها و تحلیل‌ها رسانده‌اند، این گونه باشد؟ پاسخ به این سوال، راه حلی برای این وضعیت زوال‌یافته است.
@AminBozorgiyan






در فصل پنجم از کتاب مسأله رنج، موضوع سوگواری را به میانجی این آلبوم از حسین علیزاده و بطور خاص قطعه عمق فاجعه، مورد بررسی قرار داده‌ام؛ که در اینجا می‌توانید آن را بشنوید:


~ چرا نظام سیاسی حاضر نیست موضوع حجاب را بی‌خیال شود؟ چرا با وجود عدم پایبندی مردم و نظام به «حجاب اسلامی»، حکومت رها نمی‌کند؟ چرا اینقدر برایشان مهم است نمایش دهند که در حال کنترل‌اند؟ آیا عقلانی است که حکومت سر این موضوع تا این حد هزینه دهد؟

باید این مسأله را در ساختار پیچیده نظام حکمرانی دید. در واقع بسیاری از مسائل که آن را به سادگی به ایدئولوژی یا احکام فقهی آخوندها و غیره مربوط می‌کنیم، تا این حد ساده نیستند. در واقع از بدویت رفتار نمی‌توان بدویت سیستم را نتیجه گرفت. برای فهم بهتر مسأله باید جایگاه یک پدیده را در نظام حکمرانی فهمید. عقلانیت موجود در آن را باید کشف کرد تا بتوان راه فروپاشی‌اش را پیدا کرد.

درون طبقه حاکم جدالی مدام بر سر قدرت جریان دارد. می‌دانیم که منابع گوناگونی قدرت حکومت را ساخته‌اند. بخشی از آن متکی به معانی، ایدئولوژی و قوانین الهی است که بسیاری از حامیان نظام را همچنان هوادار و محافظ آن نگه داشته است. در واقع بخش بزرگی از قدرت طبقه حاکم به بدنه‌ای مربوط است که به میانجی باورهای دینی و شیعی که توسط روحانیت سنت‌گرایِ حامی‌نظام محافظت می‌شود، از سیستم مراقبت می‌کنند. بخش دیگری از قدرت نظام برآمده از نظم عقلانی، ساختار بروکراتیک، نیروهای نظامی و مدیران اجرایی است که بیش از هرچیزی (از جمله قوانین فقهی و شیعی) حفظ حکومت برایش در اولویت است. بخش بروکراتیک برای اداره امور مدام ناگزیر است که در گفتگو و حتی گاهی نزاع با بخش الهیاتی، به وی امتیازهایی دهد تا بتواند در جاهای دیگر از دین و فقه عدول کند. بخش بروکراتیک، دکورهای اسلامی را سعی می‌کند بخاطر تداوم حمایت بخش الهیاتی حفظ کند تا در مناطق و مواقع ضروری مثل بانک، نظام اقتصادی، امور نظامی و... از احکام فقهی و دینی و معنوی عدول و سرپیچی کند. ولی‌فقیه این نزاع و تنظیمات را اداره می‌کند تا اتحاد طبقه حاکم حفظ شود.

زنان میدان معامله در سازوکار حکمرانی‌اند. قانون حجاب بطور مثال امتیازی است که بخشی از طبقه حاکم به بخش دیگر می‌دهد تا بتواند در جایی دیگر از قوانین مذهبی عدول کند. وقتی قانون حجاب اینقدر هزینه‌زا شود که نتواند به چیزی برای معامله تبدیل شود، از روی میز برداشته می‌شود و چیز دیگری جایگزین آن خواهد شد.
@AminBozorgiyan


نشانه‌شناسی هفتم اکتبر.pdf
219.0Kb
متن حاضر اولین بار در نشستی تحت عنوان « هفتم اکتبر ذیل یک تداوم تاریخی» ارائه شد؛ نشستی بر خط که به همت مؤسسه مدرسه تهران و با همکاری انجمن علمی جامعه‌شناسی دانشگاه تهران و با حضور امید مهرگان، آزاده ثبوت و نگارنده برگزار گردید.

«پس از جنگ معلوم شد که مسئلۀ یهودیان، که یگانه مسئلۀ لاینحل در نظر گرفته می‌شد، در حقیقت حل شده است، یعنی از طریق مستعمره کردن و سپس تصرف یک سرزمین؛ اما این راه‌حل نه مسئلۀ اقلیت‌ها را حل کرد و نه معضل مردمان بی‌سرزمین را. برعکس و عملاً مانند تمام دیگر رخدادهای قرن بیستم، راه‌حلِ مسئلۀ یهودیان صرفاً گروهی تازه از آوارگان، یعنی عرب‌ها، را پدید آورد؛ بدین‌ترتیب بین ۷۰۰ تا ۸۰۰ هزار نفر به شمار افراد بی‌دولت و فاقد حق‌وحقوق افزوده شد.» هانا آرنت/ نوشته‌های یهودی
@AminBozorgiyan


Forward from: Radio Zamaneh
نشانه‌شناسی هفتم اکتبر

امین بزرگیان − در هر لحظه‌ای از مقاومت، بازگشت و طلب سکونت داشتن، «فلسطین» احضار می‌شود، هرچند که خود افراد شاید از این احضار نمادین آگاه نباشند.

https://t.me/iv?url=https://www.radiozamaneh.com/841880/&rhash=0ceb6994783a68

https://www.radiozamaneh.com/841880

@RadioZamaneh | رادیو زمانه


~ یک: سقوط‌های زیادی را نسل ما به سبب انقلاب‌های نارنجی، حملات نظامی آمریکا، کودتاها و انقلاب‌های عربی دیده‌ است. اسد آخرین آن نخواهد بود. وقتی از بالا به این دوران نگاه میکنیم، می‌بینیم که ما در منظومه‌ای از تحولات سیاسی و اجتماعی هستیم با دو ویژگی برجسته: اول، پایان‌پذیری ظرفیت‌های موجود، به این معنا که سازوکارهای حکمرانی چون دولت‌ها و اعضای طبقه حاکم نمی‌توانند وضعیت موجود را تداوم دهند. دوم اما، آلترناتیوهایی که برای این وضعیت سر بر آورده‌اند سودای حذف ارزش‌های مدرنیستی را دارند؛ تا حدی که جایگزین‌ها غالباً نیروهایی ارتجاعی‌تر از میانگین فرهنگی و تاریخی جوامع‌شان هستند. این دو ویژگی فقط مربوط به خاورمیانه نیست بلکه با شمولیتی جهانی روبروییم تا حدی که می‌توان این را خصلت سیاسی عصرمان بدانیم. در اینجا دیگر فرقی بین کشور دموکراتیک و غیردموکراتیک یا صنعتی و توسعه‌نیافته نیست؛ از آمریکا تا سوریه، از فرانسه تا افغانستان و از آرژانتین تا لیبی هم صدایی مبنی بر نخواستن وضعیت شنیده می‌شود و هم کنشی در جهت قدرت‌گرفتن چهره‌ها و احزاب ارتجاعی دیده می‌شود: حال یا راستگرایی ضد روشنگری یا بنیادگرایی ضد مدنی. اگر موضوع جهانی و عام است، پس خصلت‌های بومی در درجه دوم اهمیت‌اند. رفتن اسد و آمدن بنیادگرایان محصول هفتم اکتبر یا ضعف حامیان اسد نیست، اینها فقط کاتالیزورهای رویداداند. چیزی جهانی، عمومی و فراگیر سازنده این وضعیت است: وضعیتی که ترامپیسم و بنیادگرایی را برکشیده است، وضعیتی که در آن خود مدرنیسم تحت فشار قرار گرفته هرچند روح‌اش در میل به تغییری که در مردم عادی هست هنوز جولان می‌دهد.

دو: روشن است که دولت ایران با رفتن اسد نیروی مهمی را از دست داده است. اما این موضوع می‌تواند به شانسی بزرگ برای او تبدیل شود: امکانی که در روان جمعی محقق می‌شود. شکست پروژه براندازی اسد، جنگ داخلی، بدتر شدن اوضاع در سوریه و نتایجی شبیه به این، طبقه متوسط ایران را بیش از پیش به این سمت سوق خواهد داد که رژیم‌چنج راه حل وضعیت نیست. تأثیرات روان‌شناختی وقایع سیاسی پیشین از انقلاب ۵٧ تا بهار عربی و عراق و افغانستان و غیره در همه این سالها بسیار به کار دولت ایران آمده است. اگر واقعیت سیاسی و اقتصادی اکنونی در ساخته شدن «سوژه معترض» در ایران بسیار مؤثر بوده، روند وقایع -آنگونه که در تاریخ یا در دانش عمومی از دیگر کشورها تجلی می‌یابد- امکان ساخته شدن «سوژه انقلابی» را سخت و بعید کرده است. همه‌ی اخبار خاورمیانه رویدادهایی به نفع نظام حاکم بر ایران‌اند، هر چند برخی از آن‌ها شکست و تضعیف او را توضیح دهند.
@AminBozorgiyan





19 last posts shown.