ژست دراماتیک ایرانی
وقتی نمایش آریوبرزن حامد مکملی را میدیدم؛ سه نفر دیگر در وجودم حاضر و ناظر شدند و من یک تن بودم حامل چهار اندیشه و چهار وجود: امیرمهدی بدیع، رضا براهنی و بهرام بیضایی.
امیرمهدی بدیع نویسنده کتاب معظمِ "شوش در برابر آتن" است. کتابیست در دفاع از ایران کهن و در پاسخ به دروغهای بیگانگان و مزدورانی که ایران را مظهر تباهیها و دشمنان ایران را مظهر تعالیها نشان داده بودند؛ نمایش آریوبرزن برای من از جنس شوش در برابر آتن است و دغدغه خالق آریوبرزن، برای من از جنس دغدغههای امیرمهدی بدیع است که دوستدار حقیقی ایران بود. هزار حیف که هم ایران هم بدیع و هم بدیعها، مظلوم و قدر نادیدهاند.
براهنی: سال ۱۳۴۹ جشن هنر شیراز است و نشستی به نام تئاتر امروز ایران در حال برگزاریست. براهنی منتقد سرشناس در مقابل آربی آوانسیان، داوود رشیدی و بیضایی ایستاده و مباحثه میکند و یکی از حرفهایش این است: "ما تاریخی داریم که همیشه بر سر شخصیتهایی زده که خواستهاند ژستی کوچک بگیرند. ما ژست دراماتیک نداریم و باید آن را ایجاد کنیم."
آریوبرزن اثر حامد مکملی ایجاد یک ژست دراماتیک ایرانیست. ما چقدر به این ژستها و درامها نیاز داریم. آن هم در جهانی که از لحاظ تاریخی ستایشگر و مبهوت ژستهای دراماتیک رقیبان ماست. همانهایی که دشمنان و قاتلان آریوبرزن و ایران هستند.
بیضایی به براهنی میگوید باید بررسی کنیم که چرا ژست دراماتیک نداریم و آوردن کارگردان خارجی برای ما تئاتر و ژست دراماتیک ایرانی نمیسازد.
گفتهها و کارهای استاد بهرام بیضایی اثبات میکند که ژست دراماتیک ایرانی مسئله اوست. بیضایی صدای کسانی میشود که در تاریخ ما صدایشان، ناشنیده باقی مانده بود. او درام نویس شخصیتهایی بود که در طول اعصار، هیچ انگاشته شدند ولی نقش خود را بازی کرده بودند و دارای نگرش بودند. حامد مکملی هم با این نگرش، قهرمانی را زنده میکند که نام و مرام و صدایش مغفول مانده بود یعنی آریوبرزن.
مدتها پیش حامد مکملی دلنوشتهای خطاب به زندهیاد اکبر رادی و استاد بیضایی مینویسد و پرسوز میگوید: ما در بنبست به دنیا آمدهایم و آونگی زنگزدهایم البته نه زنگهای صدادار.
البته کار آریوبرزن نشان میدهد حامد نخواست در بنبست بماند. او آریوبرزن را ساخت که زنگ صدایش مخاطب ایرانی را هشیار و بیدار میکند. آریوبرزنی که در بنبست، راه جاودانگی را میسازد.
حرف درباره آریوبرزن بسیار است که باید آن را بارها دید و نمایشنامهاش را که توسط نشر عنوان به طبع رسیده را بارها خواند.
✍ آقای دغدغه | علیرضا سیف
بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ پس از دیدن نمایش آریوبرزن.
پ.ن: ممنون از دوستان عزیزم سعید عاشقی
و ندا خویینی که بانیانِ کشاندن من به تماشای این نمایش بودند.
و این یادداشت را تقدیم میکنم به روحِ امیرمهدی بدیع و رضا براهنی که عنوان و نگاه جاری در این نوشته را از ایشان وام گرفتم.
#ادبیات #کتاب #فرهنگ
پ.ن: ژست دراماتیک
وقتی نمایش آریوبرزن حامد مکملی را میدیدم؛ سه نفر دیگر در وجودم حاضر و ناظر شدند و من یک تن بودم حامل چهار اندیشه و چهار وجود: امیرمهدی بدیع، رضا براهنی و بهرام بیضایی.
امیرمهدی بدیع نویسنده کتاب معظمِ "شوش در برابر آتن" است. کتابیست در دفاع از ایران کهن و در پاسخ به دروغهای بیگانگان و مزدورانی که ایران را مظهر تباهیها و دشمنان ایران را مظهر تعالیها نشان داده بودند؛ نمایش آریوبرزن برای من از جنس شوش در برابر آتن است و دغدغه خالق آریوبرزن، برای من از جنس دغدغههای امیرمهدی بدیع است که دوستدار حقیقی ایران بود. هزار حیف که هم ایران هم بدیع و هم بدیعها، مظلوم و قدر نادیدهاند.
براهنی: سال ۱۳۴۹ جشن هنر شیراز است و نشستی به نام تئاتر امروز ایران در حال برگزاریست. براهنی منتقد سرشناس در مقابل آربی آوانسیان، داوود رشیدی و بیضایی ایستاده و مباحثه میکند و یکی از حرفهایش این است: "ما تاریخی داریم که همیشه بر سر شخصیتهایی زده که خواستهاند ژستی کوچک بگیرند. ما ژست دراماتیک نداریم و باید آن را ایجاد کنیم."
آریوبرزن اثر حامد مکملی ایجاد یک ژست دراماتیک ایرانیست. ما چقدر به این ژستها و درامها نیاز داریم. آن هم در جهانی که از لحاظ تاریخی ستایشگر و مبهوت ژستهای دراماتیک رقیبان ماست. همانهایی که دشمنان و قاتلان آریوبرزن و ایران هستند.
بیضایی به براهنی میگوید باید بررسی کنیم که چرا ژست دراماتیک نداریم و آوردن کارگردان خارجی برای ما تئاتر و ژست دراماتیک ایرانی نمیسازد.
گفتهها و کارهای استاد بهرام بیضایی اثبات میکند که ژست دراماتیک ایرانی مسئله اوست. بیضایی صدای کسانی میشود که در تاریخ ما صدایشان، ناشنیده باقی مانده بود. او درام نویس شخصیتهایی بود که در طول اعصار، هیچ انگاشته شدند ولی نقش خود را بازی کرده بودند و دارای نگرش بودند. حامد مکملی هم با این نگرش، قهرمانی را زنده میکند که نام و مرام و صدایش مغفول مانده بود یعنی آریوبرزن.
مدتها پیش حامد مکملی دلنوشتهای خطاب به زندهیاد اکبر رادی و استاد بیضایی مینویسد و پرسوز میگوید: ما در بنبست به دنیا آمدهایم و آونگی زنگزدهایم البته نه زنگهای صدادار.
البته کار آریوبرزن نشان میدهد حامد نخواست در بنبست بماند. او آریوبرزن را ساخت که زنگ صدایش مخاطب ایرانی را هشیار و بیدار میکند. آریوبرزنی که در بنبست، راه جاودانگی را میسازد.
حرف درباره آریوبرزن بسیار است که باید آن را بارها دید و نمایشنامهاش را که توسط نشر عنوان به طبع رسیده را بارها خواند.
✍ آقای دغدغه | علیرضا سیف
بامداد ۲۳ خرداد ۱۴۰۳ پس از دیدن نمایش آریوبرزن.
پ.ن: ممنون از دوستان عزیزم سعید عاشقی
و ندا خویینی که بانیانِ کشاندن من به تماشای این نمایش بودند.
و این یادداشت را تقدیم میکنم به روحِ امیرمهدی بدیع و رضا براهنی که عنوان و نگاه جاری در این نوشته را از ایشان وام گرفتم.
#ادبیات #کتاب #فرهنگ
پ.ن: ژست دراماتیک