قسمت سی و پنج شماره فلاحتی رو هم گذاشتم روی لیست سیاه تا دیگه نتونه بهم زنگ بزنه و مزاحمم بشه مردک احمق از صبح زود میرفتم تو عمارت و تا قبله شام.اونجا بودم
نعیمه به قدری کار روی سرم میریخت که فرصت نمیکردم سرمو بخارونم اما اینجوری راضیتر بودم بعد شام با عجله تند تند ظرفها رو به هم کمک لطیفه میشستیم و لطیفه خانم منو میفرستاد خونه و خودش مابقی کارها رو انجام میداد میتونست که دوست دارم با خانوادم شام بخورم به عشق مامان و بابا میدویدم سمت خونه که میدیدم سفره شام پهنه و همه منتظر من هستند آخ که چقدر اون غذا بهم میچسبید و کیف میکردم به بچهها سپرده بودم فقط توی محوطه جلوی خونه بازی میکردن و مامان بهشون اجازه پیشروی نمیداد چون اگه جلوتر میومدن باز من باید توبیخ میشدم هرچند که ترمه و طاها بچههای خوب و حرف گوش کنی هم بودن و اذیت نمیکردن
تنها مشکلی که بود دور شدن راه طاها از مدرسه بود طفلک باید صبح خیلی زود بیدار میشده و اتوبوس خودشو به مدرسه میرسوند و ظهر هم تا موقع برگشت حدود یک ساعت و نیم توی راه بود ولی هیچ اعتراضی نمیکرد طفلک
بعد ناهار همه رفتن توی اتاقهاشون تا استراحت کنن از صبح حسابی خسته شده بودم دوست داشتم برم خونه پیش مامان اینا ولی میترسیدم اگه کسی میومد و باهام کار داشت و نبودم نعیمه قطعاً به حسابم میرسید به اجبار توی آشپزخونه نشستم و سرمو گذاشتم روی میز مشغول چرت زدن بودم که یهو ضربهای روی میز خورد و از جام پریدم با دیدن شهریار که با نیش باز زل زده بود بهم اخمی بهش کردم
+ این چه کاریه چرا میزنی روی میز نمیتونی اسممو صدا بزنی ؟
شهریار ابرویی بالا انداخت
_ نوچ به اسمت عادت ندارم
چشم قرهای بهش رفتم
+خوب چی میخوای؟
_ نمیدونی هنوز بعد ناهار عادت دارم چایی بخورم ؟
کلافه چرخی به چشمام دادم که زیر سماور رو روشن کردم
شهریار همچنان همونجا ایستاده بود و داشت نگاهم میکرد اعصابم خیلی به هم ریخته بود متنفر بودم از اینکه یک نفر اینجوری منو از خواب بیدار کنه
منتظر بودم تا آب سماور به جوش بیاد که صدای گوشیم بلند شد با تعجب نگاهی به شماره غریبه انداختم تماس و وصل کردم
+ بله بفرمایید ؟
_علیک سلام
با شنیدن صدای فلاحتی عصبی شدم
+ تویی به چه حقی به من زنگ زدی؟
_ عجله نکن دختر جون کارت داشتم
+ تو بیخود کردی که با من کار داشتی من هیچ کاری با تو ندارم گفتم که یک دفعه دیگه مزاحمم بشی میرم سراغ زنت و همه چیو بهش میگم
_تند نرو خواستم دوباره پیشنهادمو بهت یادآوری کنم
@khanomike_shomabashi