سلام مهربانوجان و همه دوستان عضوکانال انشالله که خوبین بازهم منم گلی،یاد یه خاطره افتادم از مادربزرگم👵👵(مادرمامانم)، اول بگم مامانم خیلی خوابالو هستش😴😴🥱🥱 هرجامی ره حتی مهمونی خوابش می گیره، مادربزرگم که یه چشمش توجوونی کورشده بود پارسال اون یکی چشمش آب مرواریدمی گیره می برن واسه عمل👩⚕️👩⚕️ قرارشده مامان من شب همراه بمونه ،بعد عمل وقت خواب که می شه مامان خوابش می گیره چون تخت خالی نبوده و واسه همراه بیمارصندلی داده بودن مامان هم راحت طلب، پایین تخت مادربزرگ می گیره می خوابه😴😴 وقتی پرستارمیادمامانوکه تو تخت مادربزرگ می بینه عصبانی میشه و اون هم سروته، می گه میخوای بالگد بزنی اون یکی چشمش هم توکورکنی پاشوبیاپایین، بعدرفتن پرستارمامانم می ره اتاق بغلی که تخت خالی داشته روتخت بازراحت می خوابه🛌🛌 😴😴بیچاره مادربزرگم که چشم سالمش که عمل شده بودچشمش رو بسته بودن نیمه شب می خوادبره دستشویی مادرم وصدا می زنه می بینن بازنیستش🧐🧐 بعد کلی صداکردن از اتاق بغلی پیداش می کنن بعدپرستاره کلی دعواش می کنه میگن نمی خوادهمراه بمونی ،برو خونت بخواب یه روز نمی تونی نخوابی بعد موقع اذان صبح می ره نماز می خونه، تونمازخونه می گیره می خوابه 😴😴،اصلاموندنش واسه مادربزرگ جزدردسرخیری نداشته از فرداش بیچاره مادربزرگم می گه دیگه نمی خوادبمونی عروسم پیشم می مونه. خدارحمتش کنه مادربزرگمو پنج ماهه فوت شده،😔🥰🥰😔اگه خندیدین واسه مادربزرگم یه صلوات بفرستین
#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone
#سوتی_های_زنونه
@zaanone
@zaanone