▪️#هایدگر سعی دارد
قدرت نجاتدهندهی هنر را در برابر جهان تکنولوژیک و سوبژکتیوسیتی کنونی، نشان دهد. در این تفکر هنر تا سرحد یک
منجی ارزش مییابد. وی اذعان دارد که مرادش از هنر،
هنر بزرگ است، نه
هنر جدید. هنر جدید تنها نوعی
سرگشتگی انسان را روایت میکند و خود در ذیل تفکر تکنیکی مدرن نفس میکشد. چنین هنری نمیتواند وجود را به ظهور برساند. هایدگر از
مرگِ هنر بزرگ سخن میگوید. اما بر خلاف #هگل معتقد است که امکان بازگشت چنین هنری وجود دارد. بازگشتی که نجات غرب را شکلی میبخشد.
▪️ هنر بزرگ از آن حیث بزرگ است که
حقیقت موجودات به مثابه
یک کل را آشکار میسازد. هنر بزرگ
انکشاف حقیقت است. هنر، تنها ابزاری نیست که در پرتو به خدمت گرفتهشدن، تعریف میشود. هویت یک ابزار براساس ارتباط با غیر تعریف میشود. همانگونه که حروف از خود معنای مستقلی ندارند و در ارتباط با غیر است که در جمله معنا مییابند. هنر در تعریف ابزاری بیشتر از جنبهی زیباییشناسی مورد توجه قرار میگیرد و به اثر هنری از جهت زیباییشناسی نگاه میشود و از آن لذت برده میشود. هنر به منزلهی ابزار، نوعی
فعالیت فرهنگی است که تنها در
موزهها و نمایشگاههای هنری باید آن را یافت.
▪️ در این تلقی به هنر، ناظر اثر هنری، مانند نظافتچیان موزهها که از یک مجسمه گردگیری میکنند یا کسانی که در کار جابجا کردن آثار هنری از یک نمایشگاه به نمایشگاه دیگر هستند و اثر هنری را چون تنهی درختی یا تکه زغال سنگی منتقل میکنند، به هنر مینگرد. هایدگر با
مردود دانستن چنین برداشتی از هنر، هنر را به عنوان
انکشاف حقیقت و
برگشودن عالم معرفی میکند. هنر چیزی است که عالمی را میگشاید. هنر بزرگ نزد وی هنری است که در آن
حقیقت موجودات به مثابه یک کل خرد را بر
وجود تاریخی انسان میگشاید.
▪️ در واقع، بزرگی هنر به این است که در
وجود تاریخی انسان رسالتی تعیین کننده به عهده دارد. کارهای هنری بزرگ به شیوهی خاص خود موجودات را آشکار میسازند و این آشکارگی را گشوده نگه میدارند و لذا بزرگی هنر بزرگ، صرفا و در وهلهی نخست، به
کیفیت والای آنچه آفریده نیست، بلکه به این است که
نیازی مطلق است. از نظر وی
اوج هنر بزرگ، در هنر
یونان(تراژدی، شعر و معماری) و نیز هنر روم و قرون وسطی قابل مشاهده است.
@vincent_vangogh