شاید کافکا


Kanal geosi va tili: Eron, Inglizcha
Toifa: San’at


مثل همیشه نمی‌دونم.
ناشناس:
http://t.me/HidenChat_Bot?start=1943279068

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Inglizcha
Statistika
Postlar filtri


شاید کافکا dan repost
وقتی کسی نیست که حرفاتو بهش بزنی از روزهای مزخرفت بگی از سختی ها و تلخی ها همش جمع میشه یه جایی تو بدنت و بعد عجیب درد میکنه یه جایی بین قلب و دل، دلت می‌خواد همشو بالا بیاری بیرون تا خالی بشی اما نمیشه، بعد یهو تو خیابون وسط قدم زدن سر کلاس و یا سر کار میترکه همونجاس که نمی‌تونی اشکاتو نگه داری همونجاس که دردش معلوم میشه و مثل یه دمل چرکی حتی بعد از ترکیدن هم جاش سوراخ و خالی می‌مونه و درد می‌کنه.
می‌خوام بهت بگم نزار تو دلت بمونه، اصلا اگر هیچکسی رو هم نداری تا باهاش حرف بزنی من می‌شنومت بیا غر بزن.


داشتم فکر میکردم بچه‌های الان چقدر تنوع دارن، ما وقتی بچه بودیم اونقدر تنوع انیمیشن کم بود و دسترسی بهشون به اندازه الان که سرچ گوگله نبود!
تو نهایتن مامان بابات چند تا سی‌دی برات میخریدن، من یادمه بعضی از سی‌دی هام رو انقدر انیمیشن هاشو نگاه کرده بودم تمام دیالوگ هاشون رو حفظ بودم، اون قسمت که میگفت سر‌پرست گویندگان مهرداد رئیسی حس می‌کردم کراشم رو دیدم.


شاید اگر پنگوئنِ خونگی داشتم کمتر غصه می‌خوردم.


گلبو dan repost
یه وقتایی تو زندگی‌م هست از شدت زیاد کار یهو قفل میشم و هیچ‌کاری نمیکنم. یه جوری که به لبه‌ی آستانه‌ی تحملم میرسم. امروز از اون روزهاست. امروز به هیچکدوم از کارهام نمیخوام برسم و فقط دوست دارم بشینم و قهوه بنوشم. اگه میلم کشید جواب بقیه رو بدم، نکشید نمیدم. هرچی شد شد.
تراکتور که نیستم.


متوجه شدم می‌تونم غمِ آدم ها رو از توی چشم‌هاشون بخونم و برای هر کدوم ناراحت بشم.


صبح هایی که قراره برم باشگاه رو شما ندیدین ولی من بهتون میگم، چنان ست ورزشی ای می‌پوشم و مَت رو میندازم رو شونم و از خونه بیرون میزنم که هر کسی من رو تو راه ببینه احتمال داره فکر کنه نسخه‌ی خانم هادی چوپان هستم! قضیه همچنان با شکوه پیش میره تا وقتی که بعد گرم کردن میرم سر کمد دمبل های باشگاه و دو تا دمبل یک کیلویی بر میدارم تا پشت بازو بزنم.((:


من خسته شدم، لطفن رسیدیم من رو بیدار کنید.


• رایمون dan repost
می‌فهمم که داری تلاش می‌کنم تا قوی باشی، اما یادت باشه که یه زخم‌هایی هیچ‌وقت خوب نمی‌شن. سعی کن فراموش‌شون کنی. فراموش کردن هم یه‌جاهایی یعنی قوی بودن. و اگر اون زخم خوب نشد، و فراموش هم نشد، سعی کن باهاش کنار بیای. بپذیری‌ش و زندگی‌ت رو پیش ببری. به نظرم «پذیرفتن»، حدِ اعلا و بزرگ‌منشانه‌ی قوی بودنه.


پیاده‌گرد dan repost
من همیشه خیلی آدمِ «من هستم، باهم انجامش می‌دیم»ـی بودم ولی هیچ‌کس نه قدر دونست و نه دید.


اوه پسر کلن یک بار قراره زندگی کنیم.


اینکه بفهمم فلان چیز درسته و یا غلطه و بین دو چیز یک چیز رو انتخاب کنم به قدری ازم انرژی میگیره که دیگه برای ادامه دادن همون راهی که انتخاب کردم حال ندارم.


این روز ها دچار وضعیت جهان‌رنجوری هستم، حالا چی هست؟! جهان رنجوری یا (weltschmerz) حالتی است روحی که در آن فرد احساس می‌کند واقعیت جسمانی‌اش هرگز نمی‌تواند پاسخگوی نیازهای ذهنی‌اش باشد.


صبح دیدم کسی نیست که ماچم کنه و بدرقه‌ام کنه خودم تو آیینه برای خودم ماچ فرستادم، آدم تا کی منتظر بمونه؟! وقتی خودش خودشو داره.


از بس خوب و قشنگی آدم نمیدونه چی بگه که کلیشه‌ای نشه، امروز که کنار هم بودیم، تک تک حرص خوردن‌هامون و ترسیدن‌هامون و خندیدن‌هامون و حرف زدن‌ هامون و کلن بگم کنار هم بودنمون بهم چسبید، انگار که یک دوست صد ساله رو برای هزار و چندمین بار دیدم، انگار تو همون معجزه‌ی کار‌های خوب منی؛ ای بابا دیدی باز کلیشه‌ای شد؟! من چیکار کنم حتمن مشکل از تو بود که از قصه ها اومدی تو زندگی منِ بدون دوستِ نامرئی.


Vena Amoris dan repost
تو آدم خوبه ی روزای بَدَمی🤍


این خیلی منم.


حالا من چایی رو دم می‌کنم، تو اگر خواستی بیا بشینیم با هم گپ بزنیم.


با جان کندن دارم زندگی رو ادامه میدم و وقتی شب با چشم‌های خواب آلود دارم روزم رو مرور می‌کنم، از خودم راضیم! این مگه تمام زندگی نیست؟!


Welcome Home! dan repost
کاش بودی هایده پلی می‌کردیم و امشب مست می‌شدیم.


شده دیگه dan repost
پاییز است و بوی باران می‌آید. وقت آن است که نمایشنامه‌خوانی شبانه را ادامه دهیم:

- تازه‌ترین مصیبت کدام است؟

- مصیبت‌ها چنان دم به دم می‌رسند که از مصیبتِ ساعتی پیش، دم نمی‌توان زد.

#شکسپیر

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.