سر به دامانت نهادم اشک را بیرون کنم
آمدم اندوه جان را در خودم افزون کنم
نا امیدی میچکد از لابهلای شعر من
ماه من کی میرسد تا خویش را مفتون کنم
جان من بیتو به لب نزدیکتر گشته و من
خوب میدانم که عشقت را کجا مکنون کنم
از هر که پرسیدم راز عشق را با من بگو
تا که میکوشم زبان این راز را موزون کنم
بی خودی بود روزم با خیالت مهربانو
ماه من در سینهام عشق تو را قانون کنم
میسرایم چشمهایت را ولی خط میزنم
با چه تشبیهی چه تلمیحی تو را افسون کنم؟
باغ احساسم شده تا دشت اندوه و الم
می روم از خویش شاید عشق را بیرون کنم
#بیژن_عظیمی
@shamedanighermez💞💞
شــمــعــدانــے قــرمــز