#آقانجفی_اصفهانی روحانی معروف دوره قاجار که یکی از ثروتمندترین مردان آن زمان بود وثروتش به کرورها میرسید، چندین سال بود که مالیات دیوانی خود را نپرداخته بود.
#میرزااسدالله_خان وزیر مالیه وقت، روزی آقا نجفی را برای تصفیه حساب مالیاتی به خانه خود دعوت نمود.
آقا نجفی با جمعی از طلاب و علما به منزل او رفتند. وزیر به استقبال آنان رفت و دست آقا نجفی را بوسید و با احترام هر چه تمامتر او را در صدر تالار نشانید.
پیشخدمت چای و شیرینی به حضور آقا آورد ولی آقا از خوردن امتناع کرد و با بیشرمی گفت «مردم بعضی صحبتها در اطراف عقیده دینی وزیر میکنند!»
معنی این حرف این بود که چون وزیر متهم به بیدینی و لامذهبی است، رعایت حدود شرع به من اجازه نمیدهد که چیزی در خانه او بخورم!
حرف آقا نجفی که ممکن بود به قیمت جان آن وزیر بدبخت تمام شود، چون صاعقه بر سر آن مرد بیچاره فرود آمد.
وزیر که جان و آبروی خود را بر باد رفته میپنداشت، ناچار برای نجات از این مهلکه مخوف با تنی لرزان و رنگپریده، قلمدان و کاغذ خواست و سطری بدین مضمون روی کاغذ نوشت و تقدیم آقا کرد:
👈«حضرت آیت الله آقا نجفی اصفهانی، تا این تاریخ کلیه بدهی مالیاتی املاک و مستغلات خود را به اینجانب پرداختهاند و دیگر از این بابت حسابی با دیوان اعلی ندارند.» !!!
آقا پس از خواندن کاغذ مذکور، خندهای کرد و دست به طرف شیرینی دراز نمود و گفت البته آنها حرف مردمِ بیاطلاع است، من جناب وزیر را از هر مسلمانی مسلمانتر میدانم و در علاقهمندی ایشان به اصول دین مبین کمترین تردیدی ندارم! سپس آقا نجفی روی میزبان را که تا ساعتی پیش نجس میدانست، بوسید و با کمال کامیابی به منزل خود مراجعت نمود.
توضیح آنکه آقا نجفی با آنکه سواد زیادی نداشت و از نعمت تقوا بیبهره بود، هر ثروتمندی که فوت میکرد، فوراً تمام دارایی او را بعنوان سهم امام تصاحب میکرد و بواسطه این ثروت باد آورده، حدود پنج هزار طلبه گرد خود جمع کرده و به هر یک از آنها سه تا پنج تومان ماهیانه میداد و آنان برای اجرای اوامرش حاضر به خدمت بودند و چون قشون منظمی از اوامر او اطاعت میکردند.
لذا آقا نجفی به چنان قدرتی دست یافته بود که در تمام شئون زندگانی مردم از کوچک و بزرگ، غنی و فقیر، زندگان و حتی مردگان دخالت میکرد.
#حاجی_اسماعیل_نجفآبادی یکی از متمولترین افراد آن زمان از جمله کسانی بود که پس از مرگ، مال و املاکش توسط آقا نجفی ضبط شد و همسر و فرزندانش در اندک زمانی آواره شده و جهت سیر کردن شکمشان، به گدایی کردن افتادند.
منبع: 🔻
تاریخ مشروطیت ایران
جلد یکم
صص۷۲و۷۳
✍ #مهدی_ملکزاده،
انتشارات سخن،تهران،۸۳
t.me/tarikhdartarazoo🏛بملتی که بتاریخ خویش بیخبراست
بجز حکایت محوو زوال نتوان گفت
عارف قزوینی.
#توماج_صالحی
#مهسا_امینی
https://zil.ink/Mrhallooشب نشینی هالو 👇
@sh_n_halloo