ترا چشیدم و شیرينتر از وفا بودی
تو ای عزیز که بودی مگر خدا بودی؟
سری به کوچه زدم روشن از ظهور تو بود
سری به خانه زدم خرم از حضور تو بود
به آفتاب شدم سایه تو آنجا بود
به هر کتاب شدم آیه تو آنجا بود
دلم گرفت و به گلخانه وفای تو رفت
ز غم بر آمد و آهسته از قفای تو رفت
قسم به دوست که تا دیدهام تو را دیده است
ز چشمهای من این چشمهها تراویده است
چه در تلاوت قرآن چه در ترانه چنگ
چه در لطافت باران چه در صلابت سنگ
تو عاشقانه مرا زار زار بوسیدی
مرا به شیوه ابر بهار بوسیدی
مگر هنوز ز حافظ حوالتی با ماست
که قصه من و تو احتیاج و استغناست؟
روم به روم که شوق از نیاز حاصل نیست
میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
به آشیانه یاران شبانه میآیی؟
تو ای چراغ چرا غائبانه میآیی؟
مکش به زهر فراقم به تیر قهر مدوز
مرا بسوز ولی با نگاه خویش بسوز
شعر :#عبدالکریم_سروش
آواز : #عزیز_قاسمزاده
نی: #فرهاد_یحییپور
@SchoolofRumi@DrSoroush@Azizghasemzade