ادامه 👇
با این اوصاف باید گفت، بر جامعه و البته حکومت در وضعیت پسااسلامیسم است که خوانش مارکسیستی (قیام) و لیبرالیستی (اصلاح) از عاشورا را برنتابد و پارادیم خروج را همان گونه که حاتمی کیا در فیلم اخیر خود با زبان الكن و ایما و اشاره به کرسی نشاند) به مثابه الگوی عاشورایی بپذیرد. پارادیم خروج یعنی به رسمیت نشناختن هر جنس فاسد عرضه شده، امتناع از هرگونه معامله یک طرفه به هر قیمتی، بالا بردن میزان مطالبه و البته پرداخت هزینه و پذیریش قربانی کردن نسبی زندگی و این البته با خروج نیهیلستی، عربده کشی، قشون کشی و سرکشی محض تفاوت عمده دارد. پارادیم خروج یعنی من به مثابه جامعه از جنس سوپر مارکت سرکوچه گرفته تا روحانی محل تا معلم مدرسه، تا کنکور تا وضعیت صداوسیما تا محتوای قابل مصرف در فضای مجازی، تا الیگارشی های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در معرض یک بیع هستم، در معرض انتخاب، در معرض به رسمیت شناساندن خود، در معرض به رسمیت شناختن وضعیت یا جنس ارائه شده، که خرید (بيع) من، امتداد وضع موجود است و "خروج" من نیازمند گذار نسبی من از شهوت بقا و البته تبدیل به انسان شدن، تبدیل به خود شدن. آری، عاشورای قیام، بر قربانی گریه می کند و به شکل ذلیلانه ای با ساختارهای متنوع جامعه مدرن بیعت می کند و عامل تحکیم وضع موجود می شود. عاشورای خروج اما، انسان را متوجه عاملیت خود در دستگاه بیع می کند، انسانی که وارد هر معامله ای نمی شود، انسانی که هر کالا و یا وضعیت ارائه شده ولو با تحمیل را نمی پذیرد، انسانی که تکاپو و اصلاح ساختار را مطالبه می کند و با قربانی کردن پاره ای از زندگی، از قربانی شدن و گریه بر قربانی جلوگیری می کند. حتی اگر در مقام نفی عاشورای قیام نباشیم باید بپذیریم که پارادایم قیام به آخر خود رسیده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که بازی های زبانی بی حاصل را متوقف کرد و این پرسش را طرح کرد که مگر چیزی جز نپذیرفتن و خارج ایستادن نسبت به وضع موجود در سیاق حرکت امام قابل رصد است؟ پارادایم خروج تنها راه بقای انسان بودن ماست و نفی پارادایم خروج و اصرار بر پارادایم قیام - آن هم قیامی که قبلا انجام شده - اصرار ما به بقای حیوانی، خروج یعنی جاودانگی انسان، دقیقا مثل جاودانگی نه بدن، بلکه روح حسین (ع).
@religionandsociety
با این اوصاف باید گفت، بر جامعه و البته حکومت در وضعیت پسااسلامیسم است که خوانش مارکسیستی (قیام) و لیبرالیستی (اصلاح) از عاشورا را برنتابد و پارادیم خروج را همان گونه که حاتمی کیا در فیلم اخیر خود با زبان الكن و ایما و اشاره به کرسی نشاند) به مثابه الگوی عاشورایی بپذیرد. پارادیم خروج یعنی به رسمیت نشناختن هر جنس فاسد عرضه شده، امتناع از هرگونه معامله یک طرفه به هر قیمتی، بالا بردن میزان مطالبه و البته پرداخت هزینه و پذیریش قربانی کردن نسبی زندگی و این البته با خروج نیهیلستی، عربده کشی، قشون کشی و سرکشی محض تفاوت عمده دارد. پارادیم خروج یعنی من به مثابه جامعه از جنس سوپر مارکت سرکوچه گرفته تا روحانی محل تا معلم مدرسه، تا کنکور تا وضعیت صداوسیما تا محتوای قابل مصرف در فضای مجازی، تا الیگارشی های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی در معرض یک بیع هستم، در معرض انتخاب، در معرض به رسمیت شناساندن خود، در معرض به رسمیت شناختن وضعیت یا جنس ارائه شده، که خرید (بيع) من، امتداد وضع موجود است و "خروج" من نیازمند گذار نسبی من از شهوت بقا و البته تبدیل به انسان شدن، تبدیل به خود شدن. آری، عاشورای قیام، بر قربانی گریه می کند و به شکل ذلیلانه ای با ساختارهای متنوع جامعه مدرن بیعت می کند و عامل تحکیم وضع موجود می شود. عاشورای خروج اما، انسان را متوجه عاملیت خود در دستگاه بیع می کند، انسانی که وارد هر معامله ای نمی شود، انسانی که هر کالا و یا وضعیت ارائه شده ولو با تحمیل را نمی پذیرد، انسانی که تکاپو و اصلاح ساختار را مطالبه می کند و با قربانی کردن پاره ای از زندگی، از قربانی شدن و گریه بر قربانی جلوگیری می کند. حتی اگر در مقام نفی عاشورای قیام نباشیم باید بپذیریم که پارادایم قیام به آخر خود رسیده است. اکنون زمان آن فرا رسیده که بازی های زبانی بی حاصل را متوقف کرد و این پرسش را طرح کرد که مگر چیزی جز نپذیرفتن و خارج ایستادن نسبت به وضع موجود در سیاق حرکت امام قابل رصد است؟ پارادایم خروج تنها راه بقای انسان بودن ماست و نفی پارادایم خروج و اصرار بر پارادایم قیام - آن هم قیامی که قبلا انجام شده - اصرار ما به بقای حیوانی، خروج یعنی جاودانگی انسان، دقیقا مثل جاودانگی نه بدن، بلکه روح حسین (ع).
@religionandsociety