♦️ حسین نه قیام کرد، نه انقلاب، حسین "خروج" کرد.
اتهام حسین بنابر این این بود: اقدام علیه امنیت ملی
⚫️ عاشورا، خروج ویسا اسلامیسم
✍ میلاد دخانچی
▪️غائله عاشورا بر سر یک چیز است: بیعت. یزید بیعت حسین (ع) را می خواهد و حسین (ع) از بیعت سر باز می زند. در پس مفهوم بیعت، به رسمیت شناختن، پذیرش فرمانبرداری و نوعی معامله (بيع) نهفته است. وقتی کالایی مورد معامله قرار می گیرد، به عنوان مثال، پولی در ازای یک کاسه شیر پرداخت می شود، آن شیر به عنوان شیر سالم به رسمیت شناخته شده، اما اگر شیر فاسد باشد به عنوان موضوع معامله به رسمیت شناخته نشده، پولی پرداخت نمی شود و هیچ معامله یا بیعی صورت نمی گیرد. | استیت اموی از همان ابتدا به این به رسمیت شناخته شدن از جانب اهل بیت نیازمند بود. اعتبار معنوی و نفوذ اجتماعی اهل بیت همواره آنان را در جایگاه مزاحمانی قرار میداد که فانتزی ساخت استیت یکدست اموی را واژگون می کرد. بنابراین، بیعت اهل بیت با استیت اموی، به منزله به رسمیت شناختن، هضم آنان در ساختار قدرت و تصرف قدرت معنوی خاندان پیامبر بود. برای همین معاویه در اواخر عمرشبه طرق مختلف بر بیعت حسین (ع) با جانشین خودش اصرار کرد، تلاشی که بعدا توسط یزید ادامه یافت با علم به ارزش بیعت. حسین (ع) اما از آن امتناع ورزید چرا که به رسمیت شناختن یزید، انتقال اعتبار و مشروعیت پیامبر و خاندانش به استیت اموی، پذیرش فرمانبرداری از امویان و به معنای واقعی کلمه اضمحلال سنت نبوی را در برداشت.
اینجا بیعت چیزی را در اختیار امویان می گذاشت که از اساس آن را نداشتند و البته اگر حسین (ع) می خواست که بیعت کند -که نمی خواست- نمی توانست! آنچه حسین (ع) نمایندگی می کرد قابل مصادره و هضم در استیت اموی نبود، حسین (ع) نماد جهان ژرف و پیچیده قران و آموزه های محمد (ص) بود که حتی اگر حاضر به همکاری با بنی امیه می شد همواره قسمتی از جهانش در خارج از مرزهای استیت اموی قرار می گرفت. دقیقا مانند امام رضا(ع) که در عین حال که ولیعهد مأمون شده بود، همواره خطر به حساب می آمد و در نهایت به شهادت رسید. جهان اهل بیت همواره حامل چیزی مازاد بر استیت بود و این البته خاصیت جهان های عمیق است. رودخانه های عمیق معنوی در ظروف کوچک هندسی استیت جا نمی شوند. لذا این برون بودگی، این خروجیت، سرنوشت محتوم سیاست شیعی بود. اساسا شیعگی را این برون بودگی، این حمل حقیقت مازاد بر واقعیت معنادار می کند. لذا این نبود که شیعه نمی خواست در داخل باشد، شیعه نمی توانست که در داخل باشد و لذا شیعه به بیرون بودگی، به مازاد بودن به در خارج بودن محکوم بوده و هست. برای همین بود که حسین (ع) تصمیم گرفت در خارج از نظم نمادین استیت بایستد. حسین (ع) با عدم بیعت خود بر نظم نمادین مسلط "خروج" کرد و بدین وسیله نه فرمان برداری امویان را پذیرفت، نه اعتبار سنت پیامبر را به پای امویان ریخت و نه همدست وضع موجود شد.
ادامه 👇
@religionandsociety
اتهام حسین بنابر این این بود: اقدام علیه امنیت ملی
⚫️ عاشورا، خروج ویسا اسلامیسم
✍ میلاد دخانچی
▪️غائله عاشورا بر سر یک چیز است: بیعت. یزید بیعت حسین (ع) را می خواهد و حسین (ع) از بیعت سر باز می زند. در پس مفهوم بیعت، به رسمیت شناختن، پذیرش فرمانبرداری و نوعی معامله (بيع) نهفته است. وقتی کالایی مورد معامله قرار می گیرد، به عنوان مثال، پولی در ازای یک کاسه شیر پرداخت می شود، آن شیر به عنوان شیر سالم به رسمیت شناخته شده، اما اگر شیر فاسد باشد به عنوان موضوع معامله به رسمیت شناخته نشده، پولی پرداخت نمی شود و هیچ معامله یا بیعی صورت نمی گیرد. | استیت اموی از همان ابتدا به این به رسمیت شناخته شدن از جانب اهل بیت نیازمند بود. اعتبار معنوی و نفوذ اجتماعی اهل بیت همواره آنان را در جایگاه مزاحمانی قرار میداد که فانتزی ساخت استیت یکدست اموی را واژگون می کرد. بنابراین، بیعت اهل بیت با استیت اموی، به منزله به رسمیت شناختن، هضم آنان در ساختار قدرت و تصرف قدرت معنوی خاندان پیامبر بود. برای همین معاویه در اواخر عمرشبه طرق مختلف بر بیعت حسین (ع) با جانشین خودش اصرار کرد، تلاشی که بعدا توسط یزید ادامه یافت با علم به ارزش بیعت. حسین (ع) اما از آن امتناع ورزید چرا که به رسمیت شناختن یزید، انتقال اعتبار و مشروعیت پیامبر و خاندانش به استیت اموی، پذیرش فرمانبرداری از امویان و به معنای واقعی کلمه اضمحلال سنت نبوی را در برداشت.
اینجا بیعت چیزی را در اختیار امویان می گذاشت که از اساس آن را نداشتند و البته اگر حسین (ع) می خواست که بیعت کند -که نمی خواست- نمی توانست! آنچه حسین (ع) نمایندگی می کرد قابل مصادره و هضم در استیت اموی نبود، حسین (ع) نماد جهان ژرف و پیچیده قران و آموزه های محمد (ص) بود که حتی اگر حاضر به همکاری با بنی امیه می شد همواره قسمتی از جهانش در خارج از مرزهای استیت اموی قرار می گرفت. دقیقا مانند امام رضا(ع) که در عین حال که ولیعهد مأمون شده بود، همواره خطر به حساب می آمد و در نهایت به شهادت رسید. جهان اهل بیت همواره حامل چیزی مازاد بر استیت بود و این البته خاصیت جهان های عمیق است. رودخانه های عمیق معنوی در ظروف کوچک هندسی استیت جا نمی شوند. لذا این برون بودگی، این خروجیت، سرنوشت محتوم سیاست شیعی بود. اساسا شیعگی را این برون بودگی، این حمل حقیقت مازاد بر واقعیت معنادار می کند. لذا این نبود که شیعه نمی خواست در داخل باشد، شیعه نمی توانست که در داخل باشد و لذا شیعه به بیرون بودگی، به مازاد بودن به در خارج بودن محکوم بوده و هست. برای همین بود که حسین (ع) تصمیم گرفت در خارج از نظم نمادین استیت بایستد. حسین (ع) با عدم بیعت خود بر نظم نمادین مسلط "خروج" کرد و بدین وسیله نه فرمان برداری امویان را پذیرفت، نه اعتبار سنت پیامبر را به پای امویان ریخت و نه همدست وضع موجود شد.
ادامه 👇
@religionandsociety