دنیای روانشناسی مدرن


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


دنیای روانشناسی دریچه‌ایی بسوی روشنایی
با ما زیبا بیاندیشید🤚🤩😂

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


نامه‌ای به ذبیح‌الله مجاهد وزیر اطلاعات و فرهنگ امارت اسلامی...
عرض سلام و درود.
آقای مجاهد! افغانستان جز متمدن ترین کشورهای جهان است، دوره‌های تاریخی پر باری را سپری نموده است، در کوچه کوچه‌‌ی افغانستان شاعری، عارفی، حکیمی، صوفی‌ی، نقاشی، موسیقیدانی، معماری، خطاطی و... آرمیده است. خاک این وطن بوی جوی مولیان می دهد و برگ برگ درختان این وطن معرفت کردگار را به نقش بسته است. بزرگ‌ترین عارف جهان علم لدونی، حضرت مولانای جان، اهل این دیار است و دل نوشته‌های معشوقانه پیرهرات مزین‌کننده‌ی ذهن مردمان این مادروطن. کلک بهزاد، ذهن رابعه، حماسه‌ی فردوسی، نقش میرک، رنگ میمنگی، حسن میرعلی، بینش فارابی، دانش ابن‌سینا، سیاست گوهرشاد، غیرت نیزک، بازوی استادسیس، باور ابن‌طهمان، خلاقیت سلطان راضیه، غرور سلطان محمود، رزم ابدالی، ساختن شاهرخ، پشتکار خواندمیر، ابتکار قوام‌الدین ‌و سر انجام قوای کوشانیان، عدالت بودائیان و درخشش خراسانیان، عزت و معنویت این میهن است. در برگ برگ کتاب‌های زرین هنری جهان، از این ملک بسان زیبایی بتان گندهارا یاد شده‌است؛ هیچ پژوهشگری هنری- تاریخی نیست که در عین پژوهیدن در راستای این ملک، کلک خویش را از حیرت نگزیده باشد.
بنابراین من به عنوان جوان این کشور و‌کسی که بیش از نیم عمرم را برای پاسبانی و اعلای داشته‌های با عزت دیارم افغانستان عزیز، سپری نموده‌ام از شخص شما به عنوان مسول عمومی تاریخ و فرهنگ افغانستان می‌خواهم! عزت ما را، تاریخ ما را، معنویت و انسانیت ما را همانگونه که شایسته و بایسته اوست پاس داشته و نگهدارید! نگذارید عقیده‌ و باورهای دینی و مذهبی بر تخریب آنان قدعلم کنند! نگذارید چپاول‌گران فرهنگ بدان‌ها دست درازی کنند! نگذارید خائنین وطن آنها را سودا کنند و سر انجام نگذارید این غرور- عزت و والایی تاریخی ما روزگاری ارزشش را از دست دهد و نابود شود!!!
بیاد داشته باشید کشوریکه تاریخ دارد همه‌چیز دارد و پاسبان تاریخ، نزد تاریخ با ارزشمند‌ترین است.

با فروتنی
نویدمشعوف - استاد دانشگاه هرات
بامداد ۲۸ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی
@tarikhima


#سرزمین_من

آوازخوان: کسری زاهدی
بازخوانی آهنگ سرزمین من از داوود سرخوش


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
قومندان صاحب فدایت شوم، سلاح خود را به پنجاب نمیدهم، اگر اشرف غنی تسلیم کرده من نمیدهم، اگر افغانستان تسلیم کرده من نمیکنم.

😭😭😭خدایا خاک افغانستان خودت نابود کن چقدر غرور ها و عزت ها شکسته شد بخاطر این مفسدین


💫💫⚜⚜💫💫

💫
دارم امید عاطفتی از جناب دوست
کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست

دانم که بگــذرد ز سر جرم من که او
گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست

#حافظ


داود سرخوش سرزمین من😔😔😔🤚


چه قدر خوب است که برای تاسف خوردن به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم.
چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به استقبال روزی برویم که در پیش رو داریم ...

📕 #سه_شنبه_ها_با_موری
✍🏻 #میچ_آلبوم


آدم‌ها خيلى چيزها را در لایه‌های زيرين وجود خود پنهان می‌کنند.
هيچكس واقعا كسی ديگر را نمی‌شناسد؛
مگر آن كه با او زير يک سقف زندگى كند.

📕 #پشت_سرت_را_نگاه_کن
✍🏻 #سى_بل_هاگ


انسان کسی را می تواند نجات دهد که خود اصرار به سقوط نداشته باشد. ولی وقتی سرشت کسی چنان فاسد شد که سقوط در نظرش نجات جلوه کرد، چه می شود کرد؟

📕 آنا کارنینا
✍🏻 #لئو_تولستوی

📚


💠🔷🔷💠🔹🔹
🔷
🔹
#حکایت

پزشکی را دیدند که هر گاه به گورستان
می‌رسید با دست چهره خود را می‌پوشاند و
چشمانش را می‌بست.
از او پرسیدند: «چرا چنین می‌کنی؟ از
گورستان می‌ترسی؟»‌
پاسخ داد: «نه، از گورستان نمی‌ترسم. از
مردگانش شرم دارم. سنگ گور هر کدام را
که نگاه می‌کنم می‌بینم بیمار من بوده و از
داروی من مرده است!»

#جامی_بهارستان
#بازنویسی


آورده اند ﺯﻧﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺳﺎﺭﻩ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ!
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
- ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
- ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
- ﻧﻪ
- ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ؟
-ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﯽ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ، ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭﻣﺮﮐﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻫﯿﺪ!
- ﺗﻮ ﮐﻪ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻣﮑﻪ ﺑﻮﺩﯼ ﭼﻄﻮﺭ ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟!
- ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﻣﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯﻩ ﺧﻮﺍﻧﯽ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ!
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ (ص) ﺑﻪ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻧﺪ!
ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺍﯾﺖ ﻏﺮﯾﺐ ﺍﺳﺖ!

ﯾﮑﯽ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎﻩ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻩ!
ﺩﻭﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ!
ﺳﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻫﻢ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ!
ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!
ﺧﺪﺍﯾﺎ ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺕ ﺍﺳﺖ؟!


هر ویروسی برای آنکه خودش را تکثیر کند به بدنی محتاج است، به میزبانی که پذیرایش باشد.
ویروس اگر بر در و دیوار بماند و کسی به او دست نزند، سرانجام از بین خواهد رفت.

هر رذیله ای نیز به بدنی محتاج است، به تنی که آن را در خود جا بدهد.

دروغ اگر روی زمین افتاده باشد و کسی آن را بر ندارد، خواهد مرد.
اما دروغ را که در دهان می گذاری جان می گیرد؛ دروغ را که می گویی زنده می شود و خودش را می سازد و تکثیر می کند و سرایت می کند از این دهان به آن دهان.

نفرت اگر روی زمین افتاده باشد، خودش خواهد مرد اما وقتی آن را بر می داری و در دلت می گذاری، از تو تغذیه می کند تا بزرگ شود.
حیات او ممات تو خواهد شد.
تنت میزبان نفرت می شود.
او تمام تو را می خورد تا زنده بماند.
تو هر روز متنفرتر و متنفرتر و متنفرتر می شوی تا نفرت جان بگیرد.
تو می میری تا نفرت زنده بماند.

حسادت هم همین است، خشمگینی و کینه ورزی و بدخواهی و حیله گری و دسیسه چینی و بی رحمی و بد اندیشی هم همین طور است.
همه شان بدن می خواهند، میزبان می خواهند.
جسمی می خواهند تا آن را بخورند، روحی می خواهند تا سوارش شوند.
آنها تنت را می خورند، روحت را می خورند، قلبت را می خورند، جانت را می خورند. بعدها جنازه ات را هم خواهند خورد.

حالت خوش نیست؟
شاید که بیماری.
بدنت را نگاه کن، روحت را، جانت را، روانت را، قلبت را، بین کدام رذیلت در تو جا خوش کرده است.
ببین میزبان کدامینی ؟

خوب بودن، ماجرای ترس از دوزخ و طمع بهشت نیست.
قصه ثواب و عقاب نیست.
شریعت نیست، طریقت هم نیست.
خوب بودن همان عقلانیت است.
همان سلامت است.
خوب بودن این است که نگذاری رذیلت ها در تنت تکثیر شوند، این است که نگذاری روحت میزبان ناراستی ها باشد.

حالت خوب می شود اگر جانت مزرعه پلشتی ها نباشد!


اندکی غرور به آدم کمک می‌کند
تا فاصله اش را با دیگران حفظ کند ...

📕 #بیگانه
✍🏻 #آلبر_کامو


نیایش مولانا با خداوند بابت نعمت حس هایی که به ما داده است.

در میانِ خون و روده فَهْم و عقل
جُز زِ اِکْرامِ تو نَتْوان کرد نَقْل

از دو پاره پیهْ این نور روان
موج نورش می‌زند بر آسْمان

گوشت‌پاره که زبان آمد ازو
می‌رود سیلاب حکمت همچو جو

سوی سوراخی که نامش گوش‌هاست
تا به باغِ جان که میوه‌ش هوش‌هاست


(خداوندی که) در میان مقداری رگ و خون، عقل ایجاد کرده است، و این چیزی نیست به جز اکرام تو ای خداوند.
چشمی که از دو تکه چربی درست شده است و این نور با آن دیده می شود و موج نورش تا آسمان می رود.

زبانی که از یک تکه گوشت درست شده است و سیلابی از حکمت از آن جاری می شود.
(و این صدای تولید شده از زبان) به سمت سوراخی می رود که نامش گوش است و از آنجا به باغی وارد می شود که میوه اش هوشمندی و دانایی است.

مثنوی معنوی
@tarikhima


شازده کوچولو همینجوری سلام کرد.
مار گفت: «سلام.»
شازده کوچولو پرسید: «رو چه سیّاره‌ای پایین آمده‌ام؟»
مار جواب داد: «رو زمین تو قارهٔ آفریقا.»
- «عجب! پس رو زمین انسان بهم نمی‌رسد؟»
مار گفت: «اینجا کویر است. تو کویر کسی زندگی نمی‌کند. زمین بسیار وسیع است.»
شازده کوچولو رو سنگی نشست و به آسمان نگاه کرد. گفت: «به خودم می‌گویم ستاره‌ها واسه این روشنند که هرکسی بتواند یک روز مال خودش را پیدا کند!... اخترک مرا نگاه! درست بالا سرمان است... امّا چقدر دور است.»
مار گفت: «قشنگ است. اینجا آمده‌ای چکار؟»
شازده کوچولو گفت: «با یک گل بگومگویم شده.»
مار گفت: «عجب!»
و هردوشان خاموش ماندند.
دست آخر شازده کوچولو درآمد که: «آدم‏ها کجاند؟ آدم تو کویر یک خورده احساس تنهایی می‌کند.»
مار گفت: «پیش آدم‏ها هم احساس تنهایی می‌کنی.»


#شازده_كوچولو
#آنتوان_دوسنت‌_اگزوپری


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
امیر گفت...


همه ما فضایی برای رشد

زیر یک نور مشترک داریم ...


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
مهم نیست چند سالمان باشد،
چهارده یا چهل،
وقتی عشق می‌آید بی سن و سال می‌شویم.


دوتا دستاش رو گذاشت زیر چونش و خیره شد به استکان روبروش و بدونِ این که نگاهش رو برداره گفت
"میدونی چیه؟ هیچ‌چیز و هیچ‌کس توو این دنیا از اول خودش رو نشون نمیده، همون چیزی نیست که اولش بوده و ما ازش انتظار داشتیم‌؛ اصلا همین استکان چای، تا دو دقیقه پیش گرم بود و میشد خوردش، ولی الان سرد و تلخ شده و با ده تا قند هم نمیشه خورد"

تکیه دادم به صندلیم و گفتم: خب عزیزم ماهیتِ چای اینه، مثل آدما، وقتی فراموشش کنی و بهش بی‌محلی کنی، خب سرد میشه دیگه.

نگاهش رو از استکان میاره سمت من و میگه: بهارو چی میگی؟ وقتی اردیبهشت میشه تازه معلوم میشه که بهاره، از اولش بهار نیست...فروردین همش داره رنگ عوض میکنه. یه روز سرده، یه روز گرمه، نمیشه به هواش اعتماد کرد.
بعد دستاش رو از زیر چونش برمی‌داره و یه دستم که روی میزه رو با دوتا دستاش می‌گیره و میگه: اردیبهشت...
موهاش رو از جلوی صورتش می‌دم کنار و میگم: اردیبهشت چی؟
لباش رو آویزون میکنه و میگه:
میونِ این همه فروردین، تو اردیبهشتم باش...
پیدا باش...
بذار به هوات اعتماد کنم...


👤 امیرحسین سرمنگانی


روز گذشته این مادر هراتی به دیدار فرزندش که به دفاع از شهرت هرات می جنگد، به خط نخست جنگ رفته بود.


#بداهه
به تناسب شرایط فعلی (جنگ در هرات)


مردم همه حیرا ن شرایط هستند
دلواپس طوفا ن شرایط هستند

چندیست که این کشور دچار جنگست
درگیر به داما ن شرایط هستند

#یحیی_ماندگار
😭😔🙏

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

1 885

obunachilar
Kanal statistikasi