⭐ مهمترین افعالی که تنها با ся- بهکار میروند:
★ трудиться¹
کار کردن؛ زحمت کشیدن؛ به خود زحمت دادن
★ стараться
کوشش کردن، کوشیدن، سعی کردن (داشتن)، تلاش کردن؛ سعی و کوشش (جدیت) به خرج دادن
★ стремиться²
تمایل داشتن؛ تلاش داشتن (کردن)؛ کوشیدن، کوشش کردن، در تلاش بودن؛ در پی (به دنبال) ... بودن
★ надеяться
امیدوار بودن، امید داشتن (بستن)؛ توقع داشتن؛ اطمینان داشتن
★ бояться
ترسیدن؛ تحمل ... را نداشتن
★ гордиться
به ... افتخار کردن؛ مغرور بودن (شدن)
★ казаться³
بهنظر آمدن (رسیدن)؛ نمودار شدن
★ смеяться
خندیدن، خنده کردن؛ مسخره کردن؛ شوخی کردن
★ улыбаться, улыбнуться
لبخند زدن، تبسم کردن؛ تبسمی کردن (برای СВ)
★ любоваться⁴
از تماشای (دیدن) ... لذت بردن
★ лениться
تنبلی کردن
★ толпиться
ازدحام کردن، جمع شدن
★ распоряжаться, распорядиться
دستور دادن؛ فرمان دادن، امر کردن؛ اداره کردن؛ حاکم بودن، حکومت کردن؛ در اختیار خود گرفتن، در اختیار ... بودن
★ нуждаться
در فقر و تنگدستی بهسر بردن؛ نیاز داشتن، نیازمند ... بودن
★ оставаться, остаться
ماندن؛ باقی ماندن؛ جا ماندن؛ به (بر) جا ماندن (بودن)
★ становиться (СВ = стать⁵)
ایستادن؛ قرار گرفتن؛ از کار افتادن؛ برخاستن؛ شدن؛ بدل (تبدیل) شدن؛ به صورت ... درآمدن؛ شروع کردن؛ بنای ... را گذاشتن (نهادن)
★ ложиться (СВ = лечь)
خوابیدن، خوابیده بودن، دراز کشیدن
★ являться, явиться⁶
حاضر شدن، حضور یافتن، آمدن؛ به حضور ... رسیدن؛ بودن؛ در حکم ... بودن؛ به منزله ... بودن؛ شدن؛ پیدا شدن، به وجود آمدن
★ появляться, появиться
پیدا (ظاهر) شدن؛ پا به عرصه وجود گذاشتن؛ پدید (پیش) آمدن
- با معنای تقابل یا رابطه (عمل) متقابل:
★ расставаться, расстаться
جدا شدن؛ از خود جدا کردن؛ وداع کردن؛ ترک گفتن (کردن)؛ از دست دادن
★ здороваться, поздороваться
سلام کردن؛ خوشآمد گفتن
★ бороться⁷
مبارزه (پیکار) کردن؛ کشتی گرفتن؛ دست و پنجه نرم کردن
★ соревноваться
مسابقه دادن
- قابل استفاده فقط در سومشخص (معمولاً مفرد):
★ нездоровиться
حال نداشتن، مریضاحوال (ناخوش) بودن
★ смеркаться⁸
[هوا] تاریک شدن، گرگ و میش بودن
★ случаться, случиться⁹
اتفاق افتادن؛ پیش آمدن؛ شدن
--------------
1 трудить разг.: خسته کردن؛ زحمت دادن
2 стремить устар.: باسرعت کشاندن؛ جلب کردن
3 казать мест.: ظاهر (نمایان) شدن
4 любовать мест.: با علاقه انتخاب (گلچین) کردن
5 статься (СВ) разг.: اتفاق افتادن، شدن
6 являть, явить: نشان (بروز) دادن؛ بودن
7 бороть разг.: چیره شدن، فائق آمدن، غلبه کردن
8 смеркать: رو به افول نهادن؛ خاموش (زایل) شدن
9 случать, случить: با هم جفت کردن [حیوانات]
t.me/parus_ir
★ трудиться¹
کار کردن؛ زحمت کشیدن؛ به خود زحمت دادن
★ стараться
کوشش کردن، کوشیدن، سعی کردن (داشتن)، تلاش کردن؛ سعی و کوشش (جدیت) به خرج دادن
★ стремиться²
تمایل داشتن؛ تلاش داشتن (کردن)؛ کوشیدن، کوشش کردن، در تلاش بودن؛ در پی (به دنبال) ... بودن
★ надеяться
امیدوار بودن، امید داشتن (بستن)؛ توقع داشتن؛ اطمینان داشتن
★ бояться
ترسیدن؛ تحمل ... را نداشتن
★ гордиться
به ... افتخار کردن؛ مغرور بودن (شدن)
★ казаться³
بهنظر آمدن (رسیدن)؛ نمودار شدن
★ смеяться
خندیدن، خنده کردن؛ مسخره کردن؛ شوخی کردن
★ улыбаться, улыбнуться
لبخند زدن، تبسم کردن؛ تبسمی کردن (برای СВ)
★ любоваться⁴
از تماشای (دیدن) ... لذت بردن
★ лениться
تنبلی کردن
★ толпиться
ازدحام کردن، جمع شدن
★ распоряжаться, распорядиться
دستور دادن؛ فرمان دادن، امر کردن؛ اداره کردن؛ حاکم بودن، حکومت کردن؛ در اختیار خود گرفتن، در اختیار ... بودن
★ нуждаться
در فقر و تنگدستی بهسر بردن؛ نیاز داشتن، نیازمند ... بودن
★ оставаться, остаться
ماندن؛ باقی ماندن؛ جا ماندن؛ به (بر) جا ماندن (بودن)
★ становиться (СВ = стать⁵)
ایستادن؛ قرار گرفتن؛ از کار افتادن؛ برخاستن؛ شدن؛ بدل (تبدیل) شدن؛ به صورت ... درآمدن؛ شروع کردن؛ بنای ... را گذاشتن (نهادن)
★ ложиться (СВ = лечь)
خوابیدن، خوابیده بودن، دراز کشیدن
★ являться, явиться⁶
حاضر شدن، حضور یافتن، آمدن؛ به حضور ... رسیدن؛ بودن؛ در حکم ... بودن؛ به منزله ... بودن؛ شدن؛ پیدا شدن، به وجود آمدن
★ появляться, появиться
پیدا (ظاهر) شدن؛ پا به عرصه وجود گذاشتن؛ پدید (پیش) آمدن
- با معنای تقابل یا رابطه (عمل) متقابل:
★ расставаться, расстаться
جدا شدن؛ از خود جدا کردن؛ وداع کردن؛ ترک گفتن (کردن)؛ از دست دادن
★ здороваться, поздороваться
سلام کردن؛ خوشآمد گفتن
★ бороться⁷
مبارزه (پیکار) کردن؛ کشتی گرفتن؛ دست و پنجه نرم کردن
★ соревноваться
مسابقه دادن
- قابل استفاده فقط در سومشخص (معمولاً مفرد):
★ нездоровиться
حال نداشتن، مریضاحوال (ناخوش) بودن
★ смеркаться⁸
[هوا] تاریک شدن، گرگ و میش بودن
★ случаться, случиться⁹
اتفاق افتادن؛ پیش آمدن؛ شدن
--------------
1 трудить разг.: خسته کردن؛ زحمت دادن
2 стремить устар.: باسرعت کشاندن؛ جلب کردن
3 казать мест.: ظاهر (نمایان) شدن
4 любовать мест.: با علاقه انتخاب (گلچین) کردن
5 статься (СВ) разг.: اتفاق افتادن، شدن
6 являть, явить: نشان (بروز) دادن؛ بودن
7 бороть разг.: چیره شدن، فائق آمدن، غلبه کردن
8 смеркать: رو به افول نهادن؛ خاموش (زایل) شدن
9 случать, случить: با هم جفت کردن [حیوانات]
t.me/parus_ir