شهید فرمانده معراجالدین بهادری، فرزند شیرآغا کریمی، در سال ۱۳۷۵، در روستای عبدالله خیلِ شهرستان دره در استان پنجشیر، در میان دامنههای استوار و مغرور هندوکش، پا به جهان هستی گذاشت. سرنوشت او از همان ابتدا با کوههایی گره خورد که سر به آسمان داشتند، کوههای که هرگز در برابر طوفانها خم نشدند و همچون او، شانهبهشانه ایستادگی و مقاومت میکردند.
در خانوادهای متدین و پرهیزگار که ایمان و شرافت، میراثی گرانبها بود، فرمانده بهادری شهید پرورش یافت. روزهای کودکی او با صدای اذان صبح و نسیم خنک کوهستان آغاز میشد و در دل شبهای پرستاره پنجشیر به پایان میرسید. او در این محیط سرشار از صلابت و پاکی، معنای آزادی، عزت و شرف را از همان ابتدا آموخت.
تحصیلات ابتدایی و ثانوی را در لیسه ملک مرزای شهید با تلاش و موفقیت به پایان رساند. اما دیری نگذشت که دست تقدیر او را از ادامه تحصیل بازداشت و به دنیای کار و دوکانداری در کنار پدرش کشاند. اما این توقف اجباری، نتوانست روح بلندپرواز او را به زنجیر کشد. او در همان بازار کوچک، همچنان آرزوهای بزرگی در سر داشت، آرزوهایی که فراتر از تجارت روزمره بودند.
بهادری شهید، مردی از جنس مردم، ساده و مهربان، در میان همه با خوشخلقی و انصاف شناخته میشد. ورزش را، بهویژه فوتبال، نه فقط برای رقابت، که برای همدلی و شادی مردمش دوست داشت. اما این انسان خوشبرخورد، در قلب خود زخمی عمیق داشت. زخمهای از بیعدالتیها، از فساد و ناامنی، که خواب را از چشمانش میربودند. او هرگز نمیتوانست سکوت کند. همیشه از بیعدالتیها شکایت میکرد، از اینکه چرا مردمی که پدرانشان در برابر ظلم و ستم ایستادند، هنوز در زنجیرهای نابرابری گرفتار اند.
بهادری با افتخار از فرمانده حاجی ملکخان دره یاد میکرد و معتقد بود که این قهرمانان، همان غازیان واقعی هستند که خون مردم را معامله نکردند و هیچگاه از راه شرف منحرف نشدند. او بر این باور بود که مردم باید به چنین انسانهای آزاده و قهرمانی ارج نهند و قدرشان را بدانند.
سقوط افغانستان، او را چون آتشی سوزان برانگیخت. دیگر نمیتوانست بیتفاوت باشد. دلش به تپش افتاده بود، برای آزادی، برای عدالت، برای سرزمینش که دوباره در چنگال ستمگران افتاده بود. او به صفوف جبهه مقاومت ملی به رهبری احمد مسعود پیوست، جایی که روح سرکش او به آرمانهای بزرگش نزدیکتر شد. در کنار همرزمانش، در کوهستانها و دشتهای پنجشیر، به جنگی مقدس علیه دشمن مزدور و متجاوز(گروه تروریستی طالبان) روی آورد.
پس از یکونیم سال مبارزه بیامان و مقاومت بیپایان، سرانجام در ۲۳ سنبله ۱۴۰۱، بهادری شهید در کوههای هندوکش، در نبردی نابرابر اما پرافتخار، به شهادت رسید. او در کنار شصت تن از همرزمان و فرمانده خود، شهید حاجی ملکخان دره، خون خویش را بر خاک مقدس وطن ریخت و با شهادت خود، حیات ابدی یافت.
شهید فرمانده معراجالدین بهادری، این فرزند دلیر پنجشیر، با شهادت خویش، پیامی جاودان به تاریخ داد. او نشان داد که حتی در تاریکترین لحظات، نوری از مقاومت و ایستادگی میتواند راه را روشن کند. داستان زندگی و شهادت او، همچون نغمهای حماسی، در دلها خواهد ماند و نام او برای همیشه در تاریخ سرزمینش، بهعنوان نماد شرافت، عدالتخواهی و عشق به وطن، جاودانه خواهد شد.
کانال مقاومت پنجشیر 👇 💚🤍 🖤
@Panjshir_Resistance