Postlar filtri




موسیقی بی کلام

یک لحظه آرام

@oshoi




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
‍ زندگی به جایی راه نمیبرد
تنها تفرجگاهی صبحگاهی است
به آنجا رو که وجودت به سوی آن جاری است. جایی که باد می‌وزد. این راه را تا جایی که راه مینماید پیش گیر
و هرگز در انتظار یافتن چیزی مباش
همه چیز سرشار از #حیرت است
و جایی برای نومیدی نیست
اگر چیزی پیش آمد، خوش آمد
و اگر چیزی پیش نیامد، این نیز مبارک تر از آن
....

#اشو

@oshoi




دیگران را ببخشید
بی عقلی، تهمت ها، خیانت و بی ادبی، نشانه عدم بلوغ روحی انسان‌هاست
انسان‌های نارس از این موارد بسیار دارند
شما انسانی رسیده باشید، با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید

#اشو
@oshoi

925 0 47 1 56



نخستين قدم براي يافتن آگاهي،‌ آن است كه:
به جسم خود توجه كنيم.

وقتي از جسم خود آگاه شديم، ‌
معجزه اي روي مي دهد.
خيلي از كارهايی كه عادت داشتيم انجام دهيم، ‌به سادگي ناپديد مي شوند، جسم آسوده تر مي شود و از تعادل بيشتري برخوردار مي گردد
با توجه كردن به جسم آرامش عميقي در جسم تان جاري مي شود.
آنگاه نسبت به افكارتان آگاه مي شويد.

افكار ظريف تر و البته خطرناك تر از جسم هستند و وقتي از افكارتان آگاه شويد، ‌از آنچه در درونتان روي مي دهد،‌ شگفت زده خواهيد شد.
اگر هرچه را كه در هر لحظه روی مي دهد روي كاغذ بنويسيد، حيرت خواهيد كرد.
فقط ده دقيقه افكارتان را بنويسيد.
بعد از خواندن آنها، كاغذ را از بين ببريد تا كسي نتواند آنها را بخواند.
هنگام نوشتن آفكارتان را ويرايش نكنيد
از خواندن آنچه در ذهن تان هست، سخت متعجب خواهيد شد.

#اﺷﻮ
@oshoi




موسیقی بی کلام

روشنگری(همراه با صدای طبیعت)

@oshoi




ادامه👇

آری، ارتباط با همجنس کمتر پیچیده است، برای همین مردم گرفتار آن شده‌اند. رابطه‌ی دو مرد که عاشق همدیگر هستند شادتر از رابطه‌ی یک زن و یک مرد است. تصادفی نیست که این مردان را “ شاد gay گِی” می‌خوانند! آنها تنها مردمان شاد در روی زمین هستند! یک زن و شوهر را نمی‌توانید “شاد” بخوانید! آنان چنان توسط همدیگر شکنجه می‌شوند، غرغر می‌کنند، مزاحم همدیگر می‌شوند…. هرشب مبارزه با بالش….! که عاقبت برخی از افراد باهوش تصمیم گرفتند که این ترتیبات کار نمی‌کند. و انسان یک حیوان آزمایشگر است. آنان مردبامرد و زن‌بازن را آزمایش کردند و دریافتند که این کمتر مشکل‌زا است.

آری، هیچ تجربه‌ی انزال واقعی نمی‌تواند وجود داشته باشد، زیرا قطبیتی وجود ندارد. دو قطب متضاد یا مکمّل وجود ندارد تا جذب همدیگر شوند و باهم دیدار کنند. انزال از ملاقات دو قطب متضاد خلق می‌شود. ولی برای آن باید هزینه‌اش را در تمام ساعات روز بپردازی. و فرد خسته می‌شود و فکر می‌کند، “آن انزال را فراموش کن.”

با دو مرد خوب است؛ البته تجربه‌ی انزالی وجود ندارد؛ آنان با کمتر راضی هستند زیرا دردسر ندارد. آنان همدیگر را اذیت و غرغر نمی‌کنند. دو زن باهم و دو مرد باهم بیشتر همدیگر را درک می‌کنند ـــ طبیعی است زیرا هردو ذهن‌ها و انرژی‌هایشان مردانه و یا زنانه است. درک بیشتری بین آنان ازهم وجود دارد.

ادراک بین یک زن و یک مرد غیرممکن است. سوءتفاهم در اینجا قانون است! زیرا دو قطب متضاد هستند. زن عملکردی کاملاً‌ متفاوت با مرد دارد. می‌توانید این را در گفتگوی بین هر زن و شوهری ببینید….
من در صدها خانه میهمان بوده‌ام و شاهد گفتگوی بسیاری از زوج‌ها بوده‌ام. و همیشه تعجب می‌کردم: مرد چیزی را می‌گوید، زن چیز دیگری را درک می‌کند؛ زن چیزی را می‌گوید و شوهرش چیز دیگری را می‌فهمد! هردو از یک زبان و یک واژگان استفاده می‌کنند ولی تفسیرهایشان متفاوت است.

هرگفتگویی به جنگ ختم می‌شود. هر مکالمه‌ای به بحث و جدل تبدیل می‌شود. به‌نظر می‌رسد که یک مکالمه‌ی زیبا بین زن و مرد امکان ندارد. من هرگز بین یک زن و مرد گفتگو ندیده‌ام ــ فقط جنگ و بحث. و آنها بسیار متفاوت هستند، واکنش‌هایشان بسیار متفاوت است. زن نمی‌تواند مانند مرد بحث کند. ولی بهتر از مرد فریاد می‌زند!

مردم از من می‌پرسند، “چرا اینهمه زن در جمع‌های شما وجود دارند؟” من امروز حقیقت را به شما می‌گویم ـــ این بخاطر مراقبه‌ی داینامیک هست! یک ساعت هاف و پاف و جیغ و ویغ و سروصدا به‌پاکردن، زن را برای ۲۳ ساعت راحت و آزاد نگه می‌دارد؛ بقدر کافی کار کرده است!

زن و مردی که در دوستی عمیق باشند بهترین نتیجه را از دیدار دو شخص می‌دهند. عشق آنان انزال‌گونه است زیرا دو قطب متضاد هستند. گفتگوی آنان بیشتر و بیشتر دوستانه می‌شود؛ درک می‌کنند که ذهن‌هایشان متفاوت عمل می‌کند و راهکارهای متفاوتی برای برنده‌شدن دارند. هردو باید این راهکارهایشان را رها کنند و قلبشان را به روی همدیگر باز کنند. و اگر عشّاق نتوانند قلبشان را برای هم باز کنند، پس چه کسی این کار را خواهد کرد؟


#اشو
از مرگ به جاودانگی
آخرین سخنان آتشین اشو در آمریکا: از دوم آگوست تا ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۵
برگردان: محسن خاتمی
@oshoi

1k 0 23 4 25

ادامه 👇👇

زندگی مجرّدی مطلقاً بی‌معنی است. هیچکس جز آنان که ناتوانی جنسی دارند چنین زندگی را نداشته‌اند.
و یک نکته که به‌یاد بسپاری:
هیچ فردی در تمام طول تاریخ نبوده که ناتوانی جنسی داشته و به اشراق رسیده باشد. بسیار عجیب است! درواقع، تمام مبتلایان به ناتوانی جنسی باید قبل از هرکسی دیگری به اشراق رسیده باشند؛ آنان بطور طبیعی زندگی غیرجنسی دارند، بدون هیچ تلاش! حتی اگر نخواهند که زندگی جنسی نداشته باشند، مجبور هستند که نداشته باشند! بدن آنان هیچ امکانی برای رابطه‌ی جنسی ایجاد نمی‌کند. ولی حتی یک نفر هم که ناتوانی جنسی داشته به اشراق نرسیده است. برعکس، آنان که به اشراق رسیده‌اند، زندگی جنسی پرباری داشته‌اند.

سکس انرژی است، و وقتی سرشار از این انرژی باشی، آنوقت تنها رابطه‌ی جنسی نمی‌تواند برایت رضایت‌بخش باشد؛ کافی نیست؛ تو بیش از آنچه بتوانی جذب کنی، انرژی داری. آن انرژی اضافی تو را به جستارهای جدید، فضاهای جدید می‌کشاند که در نهایت به اشراق ختم می‌شود.

من تمام انحرافات جنسی را محکوم می‌کنم. و می‌توانم حالا چنین کنم، زیرا اکنون مردم خودم را دارم. حتی اگر همجنس‌گرا باشند، احساس گناه نخواهند کرد. آنان فقط قربانیان تاریخ هستند. آنان احساس نمی‌کنند که مورد سرزنش قرار گرفته‌اند. من پاپ ها و کشیشان و آیت‌الله ها را محکوم می‌کنم.

اگر یک زن یا مردی باشید که تمایلات همجنس‌بازی دارید، فقط موضوع تغییر ذهنیت شماست. و این تغییری ساده است زیرا شما از غیرطبیعی به طبیعی تغییر می‌کنید. اگر توانسته‌اید از طبیعی به غیرطبیعی تغییر کنید، به شما اعتماد دارم که می‌توانید عکس آن را به آسانی انجام دهید. شما کاری تقریباً‌ غیرممکن را انجام داده‌اید: روندی طبیعی را به غیرطبیعی تغییر داده‌اید: حالا لطفاً به طبیعی بازگردید.

من این را کاملاً دیوانگی می‌بینم: مردی با مرد دیگر عشقبازی می‌کند درحالیکه زنان بسیار زیبایی وجود دارند. عشق نیاز به قطبیت و ضدیت دارد. زن و مرد دو قطب از انرژی جنسی هستند. همین دو قطب انرژی جنسی دقیقاً در مورد انرژی الکتریسیته صدق می‌کند: برای اینکه برق ایجاد شود نیاز به قطب مثبت و قطب منفی هست. اگر فقط یک قطب را بخواهید، ابداً‌ هیچ انرژی برق تولید نخواهد شد.

انرژی جنسی بسیار به انرژی برق نزدیک است. شاید برای انرژی سکس بهتر است از واژه‌ی “بایوالکتریک” bioelectricity استفاده شود. و این دست‌کم در یک مورد شناخته شده است، ولی همین مورد بقدر کافی گواه هست. زنی در سوئد یک مشکل شده بود: زنی بسیار زیبا بود، ولی هرکس با او عشقبازی می‌کرد دچار شوک برقی می‌شد! و یک شوک کافی بود، هیچکس مایل نبود با او عشقبازی کند. بزودی برای همه مشخص شد تا از آن زن پرهیز کنند. آن شوک بقدری قوی بود که مرد تقریباً احساس می‌کرد که دارد می‌میرد!

پزشکان به این مورد علاقمند شدند ـــ چه اتفاقی افتاده؟ آنان فردی را متقاعد کردند که برای اهداف آزمایشگاهی ـــ در خدمت بشریت! ـــ با این زن عشقبازی کند! آنان یک لامپ پنج وات را در دست‌های زن قرار دادند، و آن لامپ روشن شد. آنان شوکه شده بودند. آن مرد شوکه شد و از تخت پایین افتاد ولی آن لامپ روشن بود! سکس “برقِ زنده” bioelectricity است.

شما باید به قطبیت‌های طبیعی خود بازگردید. اگر بخواهید تا از یک فاجعه که تمام بشریت را به نابودی بکشاند پرهیز کنید، ـــ فقط برای خدمت به بشریت ـــ شما باید این ارتباط جنسی مرد با مرد و زن با زن را تغییر بدهید. این درست نیست، هرگز نمی‌تواند رضایت‌بخش باشد.

ادامه دارد👇


#سوال_از_اشو

چند روز پیش در مخالفت با همجنس‌بازی مردان و زنان صحبت کردید.
در مورد گرایش به هردوجنس چه می‌گویید؟
چندسال پیش گفتید که گرایش به‌هردو جنس امیدی برای انسان نوین است، تنها آزادی در سکس است.
آیا هنوز چنین هست؟

#پاسخ

سوالات بسیاری در این یک پرسش وجود دارد. نخست اینکه هرگز به چیزی که من قبلاً گفته‌ام اهمیت نده. حافظه‌ی من خوب نیست. این برایم یک برکت بزرگ بوده است. من نمی‌دانم که دیروزها چه گفته‌ام و این تا سی سال پیش نیز صدق می‌کند
من فقط چیزی را که هم‌اکنون به شما می‌گویم می‌شناسم. این به من آزادی می‌دهد تا حقیقت را به شما بگویم، حتی اگر با سخنان گذشته‌ام مخالف باشد.
من در قید دیروزهایم نیستم. من هرگز هیچکدام از کتاب‌هایم را نخوانده‌ام و نمی‌دانم چه چیزهایی را گفته‌ام. ولی هرآنچه که گفته شده، در آن لحظه درست بوده، و همین نکته در مورد اکنون نیز صادق است.

هرگز جملات مرا با جملاتی که در گذشته گفته‌ام مقایسه نکنید؛ وگرنه بجای اینکه به اشراق برسید، سر از تیمارستان در خواهید آورد! من آنقدر جملات متناقضی گفته‌ام که هرکسی که بخواهد تز دکترای خودش را در مورد من بنویسد، دیوانه خواهد شد؛ هرگز درجه‌ی دکترا Ph.D. را نخواهد گرفت!‌ هیچکس نمی‌تواند یک فلسفه‌ی پیوستار از جملات من درست کند. من فقط در یک چیز همیشه پیوسته و یکسان بوده‌ام:
در یکسان نبودن!
پس نخست تمام آن دیروزها را رها کن. گذشته مرده است. و من هرلحظه نسبت به گذشته می‌میرم، تا بتوانم در زمان حال زندگی کنم. نمی‌توانی هردو را باهم داشته باشی (زندگی در گذشته و زنده بودن را) این غیرممکن است. جهان‌هستی فقط یک لحظه را در یک زمان به تو می‌دهد. یا می‌توانی با به‌یادآوردن گذشته، یا با تخیلات در آینده آن را هدر بدهی؛ یا اینکه می‌توانی در زمان حال آن را زندگی کنی.

بیشترین تاکید من این است که زمان حال تنها واقعیتی است که وجود دارد. گذشته دیگر نیست و آینده هنوز وجود ندارد.

ولی این پرسش تو می‌بایست تو را دچار دردسر کرده باشد! من باید حقیقت را به تو بگویم. نخست اینکه همجنس‌بازی زنان و مردان هردو با طبیعت مخالف است
من در گذشته این را خیلی روشن بیان نکرده‌ام به یک دلیل ساده:
آزرده نکردن افراد همجنس‌باز که در اطراف من هستند
من نمی‌خواهم مردم خودم را آزار بدهم. فقط برای پرهیز از زخمی‌کردن آنان، می‌توانم دروغ بگویم. این مشکلی نیست، زیرا تجربه‌ی من از حقیقت بسیار ورای هر دروغ است: هیچ دروغی نمی‌تواند مرا مختل سازد.

پس من یا ساکت بوده‌ام یا به شما گفته‌ام که هرچه که هستید ـــ همجنس‌باز مرد یا زن ـــ آن را بپذیرید، محکوم نکنید. من هرگز نمی‌خواهم در هیچکس احساس گناه ایجاد کنم، بویژه در مردم خودم. من می‌خواهم آنان کاملاً از احساس گناه آزاد باشند، زیرا تمام مذاهب درست ضدّ این را انجام داده‌اند. آنان در شما احساس گناه خلق کرده‌اند و توسط اینکار شما را به بردگی کشانده‌اند؛ زیرا وقتی که گناهکار هستی، می‌خواهی که آزاد باشی، از گناه نجات پیدا کنی. یک ناجی، یک مسیح مورد نیاز است. ماموران او پیوسته در شما احساس گناه خلق می‌کنند و سپس او می‌آید تا شما را نجات دهد!

من یک ناجی نیستم. هیچکس هرگز یک ناجی نبوده‌ است. تمامش چرندیات است. آنچه که من می‌توانم انجام دهم این است که به شما احساس گناه ندهم. برای همین است که من یا ساکت مانده‌ام، یا به شما گفته‌ام آن را بپذیرید.

من می‌توانم بخاطر شما دروغ بگویم. عشق من کافی است تا مرا قادر کند بخاطر شما دروغ بگویم. و این برای من هیچ تفاوتی ایجاد نمی‌کند ـــ من ورای اینها هستم. پس گاهی اوقات من فقط برای اینکه شما را از احساس گناه آزاد کنم، همجنس‌گرایی شما را تحسین کرده‌ام. ولی موضوع همجنس‌بازی شما نبوده، نکته در مورد رهایی شما از احساس گناه بوده.

من حتی تا این حد پیش رفته‌ام که بگویم در آینده انسان نوین به هردو جنس گرایش دارد. انسانی که به جنس مخالف خود گرایش دارد محدودیتی دارد: نمی‌تواند همجنس‌باز باشد. مردی که همجنس‌باز است محدودیتی دارد: نمی‌تواند هیچ جاذبه‌ای به زنان داشته باشد. انسانی که به هردو جنس گرایش دارد، کسی است که محدودیتی ندارد: می‌تواند عاشق یک مرد باشد و یا عاشق یک زن.

آری، من حتی تا این حد پیش رفته‌ام، با اینکه خوب می‌دانستم که یک دروغ است
ولی چطور می‌توان شما را از احساس گناه آزاد کرد؟ من  جمله را طوری بیان کردم که گویی همجنس‌گرایی یک گام مترّقی است: کسانی که همجنس‌باز نیستند هنوز از کسانیکه وارد دنیای همجنس‌بازی شده‌اند عقب‌تر هستند! ولی تمام اینها دروغ‌هایی است که برای پاک کردن احساس گناه از شما به‌کار رفته. ولی من تا کی می‌توانم به دروغ گفتن به شما ادامه بدهم؟ یک روز بالاخره باید حقیقت را به شما بگویم: وگرنه آن را ابداً به شما نمی‌گفتم

ادامه دارد👇
@oshoi

958 0 20 2 22

تمام چیزی که ما در زندگی آموخته ایم این است که:
چگونه متمایز شویم
چگونه در مدرسه و دانشگاه نفر اول شویم
چگونه مدال طلا بگیریم
چگونه برنده ی جایزه ی نوبل شویم
یا به هر شکل دیگری که شده متمایز شویم

این‌تمامِ کاری است که نظام آموزشی، فرهنگ و تمدن با انسان کرده اند و به او یاد می دهند که چگونه متمایز و برجسته باشد.

اما تعالیم راستین میگوید:
متمایز نباش، هر آنچـه کـه تو را از دیگران متمایز می کند بینداز، فقط معمولی و ساده باش.
راحت بودن درست است
معمولی بودن درست است

چونکه با معمولی بودن تو راحت خواهی بود، اما اگر بخواهی متمایز و فوق العاده باشی، همیشه در تنش و ناراحتی خواهی بود. زیرا دائماً باید چیزی را ثابت کنی. تو باید دیگران را متقاعد کنی که کسی هستی، و به این ترتیب همیشه در رنج و نگرانی زندگی خواهی کرد، نمی توانی برای خودت تصمیم بگیری، همیشه باید نگران نظر دیگران باشی، در چنین وضعیتی درون تو همیشه آشفته و لرزان خواهد بود.

#اشو
@oshoi






#زمین_خانه_ما_نیست

ما دراين زمين بيگانه ايم
خانه واقعي ما در ساحل ديگر است

ما اينجاييم تا رشد يابيم، تجربه كنيم و پخته شويم تا بلكه بتوانيم در ساحل ديگر پذيرفته شويم
ما چون كودكاني كه به مدرسه فرستاده مي شوند وارد دنيا شده ايم
اينجا مدرسه ماست، خانه ما نيست هرقدر مي تواني بيشتر بياموز و بيشتر تجربه كن. بگذار زندگي ات چند بعدي شود
اما يك چيز را به ياد داشته باش:
‌اينجا خانه تو نيست. پس به آن وابسته نشو. آنرا ملك خود ندان. خيمه ات را در آن برپا نكن. عصر كه می رسد بچه ها از مدرسه به خانه باز مي گردند
مدرسه لازم است. بدون مدرسه امكان رشد نيست. ما با وجود تمام درد و رنجهاي مدرسه، تمام حماقتها و خردمندي هاي آن، تمام خوشي ها و ناخوشي هاي آن، آرام آرام تعادل و تمركز را مي آموزيم

با پشت سرگذاشتن تمام غمها و شاديها، چيزي در درون ما رشد مي يابد و به كمال مي رسد. آنگاه كه آمادگي پيدا كنيم، قايقي از ساحل ديگر مي رسد تا ما را به خانه بازگرداند
اما فقط زماني كه ما آمادگي پيدا كرده باشيم و گرنه بارها و بارها به مدرسه فرستاده مي شويم تا درس را فرا بگيريم.

#اشو
@oshoi




موسیقی بی‌کلام

برای همیشه در کنار دریا

از:
Dan Gibson & Michael Maxwell

@oshoi

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.