اورژانس کشور درحال ذخیره ی دارو و تجهیزات پزشکی برای زلزله ی احتمالی تهران است. این تیتر همین امروز در پرتیراژترین نشریه ی پزشکی کشور است.
من نمی دانم کی در تهران زلزله می آید. شاید همین الانی که دارم این متن را می نویسم در تهران زلزله آمده باشد. شاید زمانی که این متن را روی شبکه قرار می دهم چنان واقعه ی ناگواری رخ دهد. یا شاید فردا. پس فردا. پنج روز. پنج هفته. پنج ماه یا سالهای دیگر. علمای زلزله شناس بالاتفاق می گویند؛ صددرصد در تهران زلزله ی بزرگی خواهد آمد و در این زلزله صدها هزارنفر کشته خواهند شد. به گفته ی یکی ازین متخصصان، زلزله ی مزبور تهران را برای ده سال تعطیل خواهد کرد.
در صورت تعطیلی پایتخت، ایران در خطر تجزیه، و هرج و مرج قرار خواهد گرفت. چون سیستم حکومتی ما متمرکز، غیرفدرال و وابسته ی مطلق به پایتخت است. یک مقام استانی یا شهرستانی بدون اجازه ی پایتخت نمی تواند آب بخورد. در صورت وقوع هرج و مرج احتمال دارد کشورهای اطراف وارد کشور ما شوند تا ایران را کنترل کنند. بعید نیست روسیه به عنوان همسایه ی بزرگتر یک حکومت دست نشانده در ایران تعریف کند تا به زعم او خطرات فروپاشی، مهاجرت، بیماری ها و غیره به کشورهای آنها دامن نکشد.
تصورش را کنید یک زلزله ی بزرگ در تهران تا چه حد می تواند وحشتناک باشد. ما همین الان به یک دولت مقتدر نیاز داریم تا خیلی کارها انجام دهد.
ما دولتی می خواهیم که در درجه ی اول بتواند پایتخت را از داخل تهران خارج کند. دولتی که بتواند مناقشات بین المللی با ایران را سامان دهد. دولتی که بتواند انسجام، نظم و انضباط را به سازمان دولت برگرداند و از آن نگاهبانی کند. در طول چهل سال پس از انقلاب سرمایه های زیادی از این مملکت اتلاف شده است. مغزهای ما ازین مملکت رفته اند. فرصتهای ما در نزاع های بی حاصل سوخته اند. فقط هشتصد میلیارد دلار در یک دولت، مشخص نشد چگونه دود هوا شد.
همه مان کم و بیش می دانیم که چرا به این روز افتاده ایم. پس بیایید خردمندانه رفتار کنیم. از نظر من تنها یک آلترناتیو برای بقای این ملت و مملکت وجود دارد و آن اصلاحات است. اما اگر از نظر شما اصلاحات راه نجات این مملکت نیست پس لطفا آن راه بهتر را پیش پای ملت بگذارید.
اگر من از دولت روحانی حمایت کردم و گفتم به او رای دهید برای اینکه در چشم انداز تحلیل هایم دائم این خطرات هشداربرانگیز، خود را نشان می دهند. این خطرات مسئولیت ساز. من به عنوان یک ایرانی در برابر همه ی آنها به اندازه ی وظیفه ی شهروندی خود مسئولم و رئیس دولت به اندازه ی وظیفه ی ریاست جمهوری خود. بله البته برای من هم خیلی قشنگ و زیبا بود که منزه طلبانه در گوشه ای بنشینم و به چپ و راست حکومت انتقاد کنم. رای ندهم تا امروزه روز سرم را بالا بگیرم، و عاقل اندرسفیه به مخاطب نگاه کنم و بگویم دیدید گفتم اینها همه سر و ته یک کرباسند. دیدید که این دولت و آن دولت دو روی یک سکه اند.
تا پیش از 29 اردیبهشت برای رای دادن به روحانی هزاران کلمه نوشتم و پس ازینکه رای آورد و خاطرم جمع شد در نقد او شروع به نوشتن کرده ام. دموکراسی ولو نیمبند و ایرانی یعنی همین. صندوق رای صندوق امامزاده نیست که معجزه کند و شفا دهد. صندوق رای می تواند یک روزنه و فرصتی ولو کوچک را نشان دهد اما اگر آن فرصت را به دست آوردید مبادا که از دست بدهید.
ما این فرصت بسیار کوچک اما مهم را به دست آورده ایم که دستکم یک رییس دولتی بیاید تا بتوانیم با او به زبان اهل زمین صحبت کنیم نه آسمان. بتوانیم از او انتقاد کنیم و در عین حال او حرف مارا بفهمد. بله. ما رییس دولتی داشتیم که حرف را نمی فهمید. ما رییس دولتی می خواهیم که به قیامت و روز جزا و دولت امام زمان و هاله ی نور احاله مان نکند. به زبان آمار و سیاست و منطق ارسطویی حرف بزند و بشنود و نه زبان کذا و منطق فلان که جز مایه ی شرمساری ملی چیزی نبود.
دولت روحانی به طور نسبی دولت خودمان است. باید از خرابکاری هایش به صراحت انتقاد کنیم و در عین حال از اصل وجود و بقای او دفاع نماییم تا به مرور با اصلاح و ارتقاء کیفی آن و با مشارکت ملی، کشور را به سمت عقلانیت سوق دهیم. شاید از آن لیست بدبختی های نخستین که گریبان این آب و خاک را گرفته، چندتایی کم شود یا اگر نشد دستکم راه و جهت را درست برویم باشد که پیش عقلای جهان و آیندگان این سرزمین بیش از این شرمنده نشویم.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi
من نمی دانم کی در تهران زلزله می آید. شاید همین الانی که دارم این متن را می نویسم در تهران زلزله آمده باشد. شاید زمانی که این متن را روی شبکه قرار می دهم چنان واقعه ی ناگواری رخ دهد. یا شاید فردا. پس فردا. پنج روز. پنج هفته. پنج ماه یا سالهای دیگر. علمای زلزله شناس بالاتفاق می گویند؛ صددرصد در تهران زلزله ی بزرگی خواهد آمد و در این زلزله صدها هزارنفر کشته خواهند شد. به گفته ی یکی ازین متخصصان، زلزله ی مزبور تهران را برای ده سال تعطیل خواهد کرد.
در صورت تعطیلی پایتخت، ایران در خطر تجزیه، و هرج و مرج قرار خواهد گرفت. چون سیستم حکومتی ما متمرکز، غیرفدرال و وابسته ی مطلق به پایتخت است. یک مقام استانی یا شهرستانی بدون اجازه ی پایتخت نمی تواند آب بخورد. در صورت وقوع هرج و مرج احتمال دارد کشورهای اطراف وارد کشور ما شوند تا ایران را کنترل کنند. بعید نیست روسیه به عنوان همسایه ی بزرگتر یک حکومت دست نشانده در ایران تعریف کند تا به زعم او خطرات فروپاشی، مهاجرت، بیماری ها و غیره به کشورهای آنها دامن نکشد.
تصورش را کنید یک زلزله ی بزرگ در تهران تا چه حد می تواند وحشتناک باشد. ما همین الان به یک دولت مقتدر نیاز داریم تا خیلی کارها انجام دهد.
ما دولتی می خواهیم که در درجه ی اول بتواند پایتخت را از داخل تهران خارج کند. دولتی که بتواند مناقشات بین المللی با ایران را سامان دهد. دولتی که بتواند انسجام، نظم و انضباط را به سازمان دولت برگرداند و از آن نگاهبانی کند. در طول چهل سال پس از انقلاب سرمایه های زیادی از این مملکت اتلاف شده است. مغزهای ما ازین مملکت رفته اند. فرصتهای ما در نزاع های بی حاصل سوخته اند. فقط هشتصد میلیارد دلار در یک دولت، مشخص نشد چگونه دود هوا شد.
همه مان کم و بیش می دانیم که چرا به این روز افتاده ایم. پس بیایید خردمندانه رفتار کنیم. از نظر من تنها یک آلترناتیو برای بقای این ملت و مملکت وجود دارد و آن اصلاحات است. اما اگر از نظر شما اصلاحات راه نجات این مملکت نیست پس لطفا آن راه بهتر را پیش پای ملت بگذارید.
اگر من از دولت روحانی حمایت کردم و گفتم به او رای دهید برای اینکه در چشم انداز تحلیل هایم دائم این خطرات هشداربرانگیز، خود را نشان می دهند. این خطرات مسئولیت ساز. من به عنوان یک ایرانی در برابر همه ی آنها به اندازه ی وظیفه ی شهروندی خود مسئولم و رئیس دولت به اندازه ی وظیفه ی ریاست جمهوری خود. بله البته برای من هم خیلی قشنگ و زیبا بود که منزه طلبانه در گوشه ای بنشینم و به چپ و راست حکومت انتقاد کنم. رای ندهم تا امروزه روز سرم را بالا بگیرم، و عاقل اندرسفیه به مخاطب نگاه کنم و بگویم دیدید گفتم اینها همه سر و ته یک کرباسند. دیدید که این دولت و آن دولت دو روی یک سکه اند.
تا پیش از 29 اردیبهشت برای رای دادن به روحانی هزاران کلمه نوشتم و پس ازینکه رای آورد و خاطرم جمع شد در نقد او شروع به نوشتن کرده ام. دموکراسی ولو نیمبند و ایرانی یعنی همین. صندوق رای صندوق امامزاده نیست که معجزه کند و شفا دهد. صندوق رای می تواند یک روزنه و فرصتی ولو کوچک را نشان دهد اما اگر آن فرصت را به دست آوردید مبادا که از دست بدهید.
ما این فرصت بسیار کوچک اما مهم را به دست آورده ایم که دستکم یک رییس دولتی بیاید تا بتوانیم با او به زبان اهل زمین صحبت کنیم نه آسمان. بتوانیم از او انتقاد کنیم و در عین حال او حرف مارا بفهمد. بله. ما رییس دولتی داشتیم که حرف را نمی فهمید. ما رییس دولتی می خواهیم که به قیامت و روز جزا و دولت امام زمان و هاله ی نور احاله مان نکند. به زبان آمار و سیاست و منطق ارسطویی حرف بزند و بشنود و نه زبان کذا و منطق فلان که جز مایه ی شرمساری ملی چیزی نبود.
دولت روحانی به طور نسبی دولت خودمان است. باید از خرابکاری هایش به صراحت انتقاد کنیم و در عین حال از اصل وجود و بقای او دفاع نماییم تا به مرور با اصلاح و ارتقاء کیفی آن و با مشارکت ملی، کشور را به سمت عقلانیت سوق دهیم. شاید از آن لیست بدبختی های نخستین که گریبان این آب و خاک را گرفته، چندتایی کم شود یا اگر نشد دستکم راه و جهت را درست برویم باشد که پیش عقلای جهان و آیندگان این سرزمین بیش از این شرمنده نشویم.
https://t.me/mohammadhosseinghiasi