مارکتینگ آز


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha


🎯 جدیدترین استراتژی‌ها، تاکتیک‌ها و مثال‌های واقعی بازاریابی
🎯 اقتباس مطالب از معتبرترین منابع بین‌المللی
🤳 @MarketingAZadmin

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


💢بحث علّی موثرتر است یا توصیفی؟

👈کوین هوگان در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل متقاعدسازی» می‌نویسد:

👈بدون شک، بحث و استدلال یکی از روش‌های متقاعدسازی است. بحث‌ را می‌توان به این دو دسته کلی تقسیم کرد:

1️⃣بحث علّی که در آن به یک «چرا» پاسخ می‌دهیم و علت چیزی را مطرح می‌کنیم. مثلا وقتی می‌گوییم اسمیت فروشنده خوبی است چون توانسته میزان فروش شرکت را 30 درصد افزایش بدهد، یک استدلال علّی را مطرح کرده‌ایم

2️⃣بحث‌ توصیفی که در آن وضعیتی را شرح می‌دهیم بدون این که به دلیل به وجود آمدن آن اشاره کنیم. مثلا وقتی می‌گوییم میزان فروش شرکت در شش ماه اخیر 20 درصد کاهش یافته، یک بحث توصیفی را مطرح کرده‌ایم

👈قدرت متقاعدسازی این دو نوع بحث با هم متفاوت است زیرا تحقیقات نشان می‌دهد که اثر استدلال و بحث علّی بسیار بیشتر از بحث توصیفی است

👈دلیل این واقعیت آن است که مباحث توصیفی تاثیر چندانی در تغییر نظر افراد ندارند و طرف مقابل به راحتی می‌تواند مباحث توصیفی را نادیده بگیرد

👈در حقیقت نباید تصور کنید چون در بحث توصیفی‌ از آمار و ارقام استفاده می‌کنید، پس می‌توانید نظرات، عقاید و تصمیمات طرف مقابل را تغییر بدهید

👈اما وقتی تلاش می‌کنید به «چرایی» یا «علت» یک موضوع بپردازید، شانس‌تان برای تغییر نظر و تصمیم طرف مقابل افزایش می‌یابد

👈محققان برای بررسی دقیق‌تر میزان اثرگذاری بحث‌های علّی و بحث‌های توصیفی، آزمایشی را انجام دادند و در آن 67 آزمایش‌شونده را به سه گروه تقسیم کردند:

1️⃣به هر فرد گروه اول، یک کتابچه داده شد که در آن دلایل توضیح داده شده بود که چرا ایدز نمی‌تواند در اثر تماس‌های معمولی، مثل دست دادن با فرد مبتلا به ایدز، منتقل شود (استدلال علّی)

2️⃣به افراد گروه دوم نیز یک کتابچه دیگری داده شد که در آن آمارهای دقیقی آورده شده بود که ایدز از طریق تماس‌های معمولی منتقل نمی‌شود (استدلال توصیفی)

3️⃣به افراد این گروه هم کتابچه‌ای داده شده بود که اطلاعات کتابچه گروه اول و دوم در کنار هم ارایه شده بود (ترکیب استدلال علّی و توصیفی)

👈نتیجه این تحقیق بسیار جالب بود. برخلاف تصور اکثر ما، موثرترین روش برای تغییر عقاید افراد، استفاده صرف از استدلال علّی است. بعد از استدلال علّی، دومین روش موثر استفاده هم‌زمان از استدلال علّی و توصیفی است. استفاده صرف از روش توصیفی هم تقریبا بی‌اثر است

👈پس اگر می‌خواهید طرف مقابل‌تان را راحت‌تر متقاعد کنید، توانایی‌تان در بحث‌ و استدلال علّی را افزایش بدهید و از ارایه آمار و ارقام بی‌فایده خودداری کنید

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢آیا به مشتریان‌تان گوش می‌کنید؟

👈دانیل زانتی در کتاب ارزشمند خود به نام «مشتریان‌تان را شگفت‌زده کنید» می‌نویسد:

👈ما در جهانی زندگی می‌کنیم که خداوند به تعداد کمی از ما مهارت گوش دادن را هدیه داده است. به همین دلیل است که بسیاری از فروشندگان زمانی که با مشتری مواجه می‌شوند، یادشان می‌رود که گوش‌شان را در حالت «آماده برای شنیدن» قرار بدهند

👈در حقیقت، عده زیادی از فروشندگان در زمان گفتگو با مشتری، به جای آن که به حرف‌های او گوش کنند، صرفا به یک موضوع فکر می‌کنند: چگونه می‌توانم معامله با این مشتری را نهایی کنم؟

👈این در حالی است که گوش دادن به مشتری، ساده‌ترین ابزار یک فروشنده برای احترام گذاشتن به مشتری است و بدون شک، وقتی مشتری احساس کند به او احترام می‌گذارید، برای معامله کردن با شما تشویق می‌شود

👈علاوه بر این، گوش دادن درست به مشتریان، بهترین راه برای یافتن ایده‌هایی جهت شگفت‌زده کردن آنها نیز به حساب می‌آید

👈ضمن آن که با گوش دادن فعال به مشتریان‌مان، مانع بروز سوتفاهم و در نهایت، نارضایتی آنها می‌شویم

👈منظور من از گوش دادن فعال، این است که هم به خوبی به حرف‌های مشتری گوش کنیم و هم به او بفهمانیم که به حرف‌های او گوش می‌دهیم

👈برای این منظور، هنگام گفتگو با مشتری، هر از گاهی از او سوالاتی درباره موضوعی که می‌گوید بپرسید یا حرف‌هایش را جمع‌بندی و برای او بازگو کنید تا متوجه شود به حرف‌هایش گوش و اهمیت می‌دهید

👈ضمن آن که می‌توانید با زبان بدن‌تان هم به مشتری القا کنید به حرف‌هایش گوش می‌دهید. مثلا وقتی موضوع تاسف‌باری را گفت، حتما سرتان را به نشانه تاسف تکان بدهید

👈برای آن که مهارت‌تان در گوش دادن فعال را افزایش بدهید، از این پنج تکنیک هم می‌توانید استفاده کنید:

1️⃣به نام‌ها و تاریخ‌هایی که مشتری می‌گوید، دقت کنید و در صحبت‌هایتان از آنها استفاده کنید

2️⃣به آمار و ارقامی که مشتری می‌گوید، دقت کنید و در استدلال‌هایتان از آنها استفاده کنید

3️⃣بسیاری از مشتریان در لابه‌لای صحبت‌هایشان، انتظارات‌شان را بازگو می‌کنند. این انتظارات را شناسایی کنید و به مشتری اطمینان بدهید که آنها را برآورده می‌کنید

4️⃣با احساسات مشتری همراهی کنید. مثلا اگر احساس می‌کنید مشتری برای جلسه بعدی‌اش استرس دارد، به او بگویید می‌توانید جلسه دیگری داشته باشید تا او با آرامش بیشتری به کار بعدی‌اش برسد

5️⃣اگر احساس می‌کنید مشتری سرحال نیست، قبل از آن که مذاکره فروش را به صورت جدی شروع کنید، تلاش کنید او را با گفتن یک جوک یا شوخی بامزه ولی مودبانه، سرحال بیاورید

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢5 اصل مهم در استفاده از شبکه‌های اجتماعی در بازاریابی

👈اَلِن دیب در کتاب خود با عنوان «برنامه بازاریابی یک صفحه‌ای» می‌نویسد:

👈امروزه استفاده از شبکه‌های اجتماعی در بازاریابی به یک شیوه بسیار گسترده و رایج در تمام شرکت‌ها تبدیل شده است، اما این که صرفا در شبکه‌های اجتماعی حضور داشته باشید، به معنای استفاده از این ابزار نیست

👈بر این اساس، در اینفوگرافیک امروز با پنج اصل مهم از نظر اَلِن دیب برای حضور بهتر در شبکه‌های اجتماعی آشنا می‌شویم

#اینفوگرافیک

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢به مصاحبه‌های استخدامی اعتماد نکنید

👈کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترین‌ها» می‌نویسد:

👈با همه اهمیت و اعتباری که به مصاحبه استخدامی داده شده، بعضی اوقات فراموش می‌کنیم که مصاحبه به تنهایی برای شناخت مهارت‌ها، توانمندی‌ها، تخصص و دانش داوطلبان کافی نیست

👈در حقیقت، برای آن که بتوانیم داوطلبان مختلف را به درستی مورد ارزیابی قرار بدهیم، باید از وسیله‌ای به نام «آزمون‌های استخدامی» استفاده کنیم

👈وقتی می‌گوییم آزمون‌های استخدامی، منظورمان صرفا آزمون‌هایی برای سنجش سطح مهارت و سواد داوطلبان نیست، بلکه با کمک آزمون‌های استخدامی می‌توانیم مهارت عملی داوطلبان، شخصیت داوطلبان، سبک و فرهنگ کاری داوطلبان، صداقت و درستی داوطلبان و هوش و استعداد آنها را بسنجیم

👈یادتان باشد، ساده‌ترین و کاربردی‌ترین آزمون، قرار دادن داوطلبان در محیط کار فرضی یا واقعی است. مثلا اگر یک جوشکار می‌خواهیم، می‌توانیم توانایی داوطلبان در جوشکاری را به صورت عملیاتی بسنجیم

👈برای سنجش شخصیت داوطلبان می‌توانید از آزمون‌های استانداردی مثل Myers-Briggs، 16PF یا DISC استفاده کنید. این آزمون‌ها ابعاد شخصیتی داوطلبان را با دقت بالایی نشان می‌دهند و مثلا به شما می‌گویند که این فرد، درون‌گراست یا برون‌گرا؟ آرام و پرتحمل است یا تندخو و پرخاشگر؟ آیا به تغییر واکنش مثبت نشان می‌دهد یا در مقابل آن مقاومت می‌کند؟

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢17 توصیه برای برنامه‌ریزی استراتژیک بهتر

👈فِرِد آر. دیوید در کتاب خود به نام «مدیریت استراتژیک» می‌نویسد:

👈برنامه‌ریزی استراتژیک سنگ‌بنای موفقیت هر کسب و کاری است. برای آن که یک برنامه استراتژیک موثر بنویسید، باید این 17 اصل را رعایت کنید:

1-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان بیشتر از آن که روی کاغذبازی متمرکز شوید، روی افزایش مشارکت مدیران و کارمندان‌تان در فرایند برنامه‌ریزی تمرکز کنید

2-شیوه مشارکت در برنامه‌ریزی استراتژیک و مفاهیم مرتبط با آن را حتما به مدیران و کارمندان‌تان بیاموزید

3-تمام ادعاهایتان در برنامه‌ استراتژیک را با آمار و ارقام حمایت و ثابت کنید

4-برنامه استراتژیک‌تان باید ساده، قابل فهم و قابل اجرا باشد نه یک برنامه پیچیده و غیرقابل اجرا

5-در برنامه استراتژیک‌تان حتما وظایف واحدهای مختلف شرکت‌تان برای تحقق برنامه را مشخص کنید

6-فرضیات بنادینی که بر اساس آن برنامه‌ریزی کرده‌اید را حتما به خوبی توضیح بدهید

7-در برنامه استراتژیک‌تان فقط اخبار خوب و فرصت‌های بازار را بازگو نکنید بلکه اخبار بد و تهدیدهای موجود در بازار را هم تشریح کنید

8-از مدیران و کارمندان‌تان بخواهید تا با ذهنی باز در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک مشارکت کنند و روال‌ها و قوانین جاری در شرکت را به چالش بکشند

9-هیچ وقت فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان را به یک وظیفه اداری سخت و پیچیده تبدیل نکنید. کاری کنید مدیران و کارمندان‌تان با علاقه شخصی در این فرایند مشارکت کنند

10-هیچ وقت مدیران و کارمندانی که خلاف بقیه حرف می‌زنند و فرهنگ حاکم بر شرکت را به چالش می‌کشند، از فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک کنار نگذارید

11-لزوما نمی‌توانید همه چیز را در برنامه استراتژیک‌تان پیش‌بینی کنید. پس وقت‌تان را برای این کار هدر ندهید و روی مسایلی تمرکز کنید که قابل پیش‌بینی هستند

12-در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک از ادبیات پیچیده و فنی استفاده نکنید، بلکه برنامه‌تان را به گونه‌ای بنویسید که حتی کم‌سوادترین کارمندان‌تان هم متوجه برنامه استراتژیک شرکت بشوند

13-حتما یک فرایند دقیق را برای کنترل اجرای برنامه استراتژیک توسط واحدهای مختلف شرکت‌تان طراحی کنید

14-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان صرفا روی اطلاعات کمّی تمرکز نکنید. یادتان باشد خیلی وقت‌ها اطلاعات کیفی بسیار مهم‌ترند

15-کنار گذاشتن کارمندان عادی شرکت و تمرکز روی کارمندان حرفه‌ای، بزرگ‌ترین خطا در فرایند برنامه‌ریزی استراتژیک است

16-هیچ وقت بیش از 5 تا 7 استراتژی را در برنامه استراتژیک‌تان نگنجانید چون قطعا نمی‌توانید تعداد زیادی استراتژی را پیاده‌سازی کنید

17-در برنامه‌ریزی استراتژیک‌تان حتما روی ترویج این روحیه و فرهنگ در شرکت‌تان تمرکز کنید: رعایت اخلاق، مهم‌ترین استراتژی در هر کسب و کاری است

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢تحلیل فرصت‌های بازار

👈ریچارد ویلسون در کتاب خود به نام «مدیریت استراتژیک بازاریابی» می‌نویسد:

👈بازاریاب‌های حرفه‌ای در کنار شناسایی سریع فرصت‌های بازار، یک توانایی منحصر به فرد دیگر هم دارند: می‌توانند فرصت‌های بازار را به خوبی تحلیل و بهترین فرصت‌ها را انتخاب کنند، چون به خوبی می‌دانند نمی‌توانند از همه فرصت‌های موجود در بازار استفاده کنند

👈به همین دلیل است که توانایی تحلیل فرصت‌های بازار، یکی از مهم‌ترین مهارت‌های یک مدیر بازاریابی حرفه‌ای است. برای تحلیل فرصت‌های موجود در بازار، باید به دو عامل زیر دقت کنید:

1️⃣شانس موفقیت شرکت در استفاده از فرصت مدنظر

2️⃣جذابیت فرصت مدنظر

👈با ترکیب این دو عامل، می‌توانید ماتریسی دو در دو بسازید که شامل چهار خانه زیر است:

1️⃣فرصت‌هایی که نه جذاب هستند و نه شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد
این نوع فرصت‌ها بدترین فرصت‌های موجود در بازار هستند

2️⃣فرصت‌هایی که جذاب نیستند ولی شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد
این دسته از فرصت‌ها خطرناک‌ترین فرصت‌های موجود در بازار هستند و مدیر بازاریابی باید به شدت از آنها دوری کند زیرا منابع شرکت را به هدر می‌دهند

3️⃣فرصت‌هایی که جذابند ولی شرکت توانایی از استفاده از آنها را ندارد
یک مدیر بازاریابی حرفه‌ای تلاش می‌کند منابع، مهارت‌ها، توانایی‌ها و غیره لازم برای استفاده از این فرصت‌ها را به دست بیاورد

4️⃣فرصت‌هایی که هم جذابند و هم شرکت توانایی استفاده از آنها را دارد
این دسته از فرصت‌ها بهترین فرصت‌های موجود در بازار هستند که مدیر بازاریابی باید تمام تمرکزش را روی آنها بگذارد

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢پنجره استراتژیک

👈دیوید کِرتز در کتاب خود به نام «بازاریابی مدرن» می‌نویسد:

👈موفقیت هر محصولی در بازار تا حد زیادی به شرایط بازار بستگی دارد. بر همین اساس، پروفسور دِرِک آبِل، مفهوم «پنجره استراتژیک» را برای تعریف بازه زمانی محدودی که در آن، شرایط بازار برای موفقیت یک محصول فراهم است، توسعه داده است

👈پروفسور دِرِک آبِل معتقد است وقتی شرایط بازار برای عرضه یک محصول مساعد می‌شود، هر شرکتی فرصت اندکی در اختیار دارد تا با استفاده از آن شرایط، محصول مدنظرش را وارد بازار کند

👈وی می‌گوید برای این که به موقع تشخیص بدهید پنجره استراتژیک‌تان باز است یا بسته، باید به این سه عامل دقت کنید:

1️⃣شرایط کنونی و آینده بازار و میزان تطابق آن با محصول مدنظر

2️⃣توانایی‌های فعلی و آینده شرکت و میزان تطابق آن برای عرضه محصول مدنظر

3️⃣میزان تطابق زمانی توانایی‌های شرکت برای عرضه محصول با شرایط بازار (آیا شرکت‌مان در بهترین زمان برای عرضه محصول، توانایی انجام این کار را دارد؟)

👈برای مثال، وال مارت که اکنون بزرگ‌ترین فروشگاه زنجیره‌ای در دنیاست، زمانی وارد بازار شد که به دلیل رکود اقتصادی بزرگ، شرایط بازار برای تولد یک فروشگاه زنجیره‌ای با پایین‌ترین قیمت‌ها فراهم بود

👈به همین دلیل، بنیانگذاران وال مارت تصمیم گرفتند تمام منابع‌شان را روی این کار متمرکز کنند و با این شعار وارد بازار شوند: «پول پس‌انداز کنید تا بهتر زندگی کنید»

👈بر اساس این شعار، وال مارت نه تنها قیمت‌های فوق‌العاده مناسبی را به مشتریانش پیشنهاد می‌داد، بلکه به شیوه‌های گوناگونی به آنها می‌آموخت که چگونه می‌توانند پول بیشتری پس‌انداز کنند و از پس‌انداز‌شان برای ساختن یک زندگی بهتر در آینده استفاده کنند

👈بدون شک، اگر وال مارت این فرصت را از دست می‌داد و بنیانگذاران آن منابع‌شان را روی این فرصت متمرکز نمی‌کردند، پنجره استراتژیک برای وال مارت بسته می‌شد و این شرکت هیچ گاه نمی‌توانست به بزرگ‌ترین فروشگاه زنجیره‌ای در دنیا تبدیل شود

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢سه محرک اصلی خلاقیت

👈برایان تریسی در کتاب خود به نام «12 اصل رهبری عالی» می‌نویسد:

👈اگر می‌خواهید خلاقیت را در شرکت‌تان ترویج کنید، باید این سه انگیزه را در بین کارمندان و مدیران‌تان، فارغ از جایگاهی که در شرکت‌تان دارند، ترویج کنید:

1️⃣تعیین اهداف مشخص برای خلاقیت

👈یک هدف خوب و به صورت دقیق طراحی و بیان شده، مهم‌ترین محرک انسان‌ها در هر کاری، از جمله در خلاقیت است

👈بنابراین، در ابتدای هر سال، یک سری هدف مشخص برای شرکت‌تان در زمینه خلاقیت مشخص کنید. مثلا بگویید امسال می‌خواهیم بسته‌بندی فلان محصولات شرکت را به صورت خلاقانه‌ای بازطراحی کنیم و هر مدیر و کارمندی می‌تواند ایده‌هایش را تا فلان تاریخ ارایه کند

2️⃣شناسایی مشکلات اصلی شرکت

👈تجربه نشان می‌دهد کارمندان شرکتی که احساس می‌کنند کسب و کار شرکت و در نتیجه درآمد و شغل‌شان در خطر است، بیشتر از هر موقع دیگری خلاق و نوآور می‌شوند

👈بنابراین، می‌توانید مشکلات اصلی شرکت‌تان در حوزه‌های مختلف را مشخص کنید و از کارمندان و مدیران‌تان بخواهید راهکارهای خلاقانه‌ای برای حل آن مشکلات ارایه کنند

3️⃣سوالات هدفمند

👈مشهور است که می‌گویند: «سوال درست، نیمی از پاسخ را مشخص می‌کند». به همین دلیل، اگر می‌خواهید کارمندان و مدیرانی خلاق داشته باشید، باید سوالات هدفمند و دقیقی از آنها بپرسید

👈بر این اساس، بهتر است در ابتدای هر بازه زمانی، مثلا در ابتدای هر ماه یا هر فصل، تعدادی سوال کلیدی که شرکت‌تان با آن مواجه است را مشخص کنید و با کارمندان و مدیران‌‌تان در میان بگذارید. مثلا از آنها بپرسید: «به نظرتان چگونه می‌توانیم فروش محصول الف در بازار 1 را تا 20 درصد افزایش بدهیم؟»

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢فرایند بازاریابی خوب

👈اَلِن دیب در کتاب خود با عنوان «برنامه بازاریابی یک صفحه‌ای» می‌نویسد:

👈برخلاف تصور رایج که بازاریابی صرفا فکر کردن و ایده دادن است، بازاریابی خوب شامل یک فرایند دقیق است که هر بازاریاب و شرکتی باید با آن آشنا باشد

👈بر این اساس، در اینفوگرافیک امروز با فرایند بازاریابی خوب از نظر اَلِن دیب آشنا می‌شویم

#اینفوگرافیک

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢مراحل فرایند تصمیم‌گیری خرید

👈طبق تئوری‌های رفتار مصرف‌کننده، فرایند تصمیم‌گیری خرید شامل این پنج مرحله اصلی است:

1️⃣تشخیص نیاز (Need recognition) که در آن مشتری به این نتیجه می‌رسد که به محصول‌مان نیاز دارد یا ما باید این نیاز را در او ایجاد کنیم

2️⃣جستجوی اطلاعات (Information search) که در آن مشتری برای یافتن محصول یا خدمت مناسب برای ارضای نیازش به جستجو می‌پردازد. در این مرحله باید با کمک بازاریابی محتوا، کاری کنیم تا مشتری در جستجوهایش به محصول ما هم توجه کند

3️⃣ارزیابی جایگزین‌ها (Alternative evaluation) که در آن مشتری محصولات مختلف را با یکدیگر مقایسه و ارزیابی می‌کند. در این مرحله، بازاریاب‌ها دو وظیفه مهم دارند: اول، شناسایی محصولاتی که مشتری ما را با آنها مقایسه می‌کند و دوم، شناسایی معیارهایی که مشتری با کمک آن معیارها ما را با رقبا مقایسه می‌کند

4️⃣تصمیم‌گیری خرید (Purchase decision) که در آن مشتری تصمیم می‌گیرد کدام محصول را بخرد. در این مرحله وظیفه اصلی ما ارائه مشوق‌های گوناگون و متمایز از رقبا و بازاریابی در نقطه فروش است تا شاید بتوانیم تصمیم مشتری را تغییر بدهیم

5️⃣رفتار پس از خرید (Post purchase behavior) که در آن مشتری محصول خریداری‌ شده را مصرف می‌کند و در نهایت کنار می‌گذارد. در این مرحله، وظیفه اصلی ما ارائه آموزش و مشاوره لازم به مشتری برای بهره‌مندی حداکثری از محصول خریداری شده، رفع سریع مشکلات مشتری، کمک به مشتری برای کنار گذاشتن محصولی که عمرش تمام شده و تشویق مشتری به به‌روز کردن محصول فعلی‌اش و خرید محصول جدید می‌باشد

👈یادمان باشد که یک بازاریاب حرفه‌ای، برای اثرگذاری بر مشتریان هدفش در تمام این مراحل، برنامه و ایده دارد

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢دوست‌دار کودکان باشید

👈جیم بلیت در کتاب خود به نام «100 ایده بزرگ بازاریابی» می‌نویسد:

👈کودکان به نوبه خود بازار مهمی به شمار می‌روند. هر چند که والدین آنها هم به اندازه خودشان اهمیت دارند و می‌توانید با تمرکز روی کودکان، والدین آنها را جذب کنید، حتی اگر محصول‌تان هیچ ربطی به کودکان نداشته باشد

👈با این حال، بسیاری از شرکت‌ها، خدمات خوبی به کودکان ارایه نمی‌کنند و تجربه خوبی برای آنها نمی‌آفرینند

👈برای مثال، به طور تعجب‌آوری، برخی از فروشگاه‌های زنجیره‌ای بخش پوشاک کودکان را در طبقه بالای فروشگاه طراحی می‌کنند و کودک طفل معصوم مجبور است کلی پله را بالا برود. ضمن آن که برای مادرانی با کالسکه بچه، بازدید از بخش کودکان تقریبا غیرممکن است

👈به همین دلیل است که بسیاری از شرکت‌ها، به خصوص فروشگاه‌ها تلاش می‌کنند به فروشگاه‌هایی سازگار با کودکان تبدیل شوند

👈البته یک فروشگاه سازگار با کودکان، چیزی فراتر از داشتن اتاق کودک و مادر یا گنجاندن غذای مناسب برای کودکان در منوی غذایی‌اش است

👈برای مثال، رستوران زنجیره‌ای بُلو کانگورو در انگلستان به معنای واقعی کلمه سازگار با کودکان و دوست‌دار آنهاست

👈در طبقه پایین تمام رستوران‌های این شرکت یک زمین بازی برای کودکان در نظر گرفته شده که با تلویزیون مداربسته‌ای کنترل می‌شود

👈پدر و مادرها می‌توانند به دور از سر و صدا و با خیال راحت در طبقه بالا غذایشان را بخورند و کودک‌شان را هم تحت نظر داشته باشند

👈بخش دیگری هم در کنار زمین بازی کودکان وجود دارد که می‌توانند قبل از بازی، با پدر و مادرشان غذا بخورند و والدین هم از خوردن یک دسر یا قهوه لذت ببرند

👈نکته جالب منوی بخش کودکان این است که تمام غذاهای گوناگونی که برای بزرگ‌ترها سِرو می‌شود، در اندازه کوچک‌تر برای بچه‌ها هم ارائه می‌شود

👈ضمن آن که غذاهای بخش کودکان به طور کامل ارگانیک هستند که این هم به نوبه خود یک ارزش بسیار جذاب برای والدین به حساب می‌آید

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢چیزی که می‌گویید مهم است، نه شیوه بیان آن

👈برایان تیل در کتاب خود به نام «خلق برندهای مردم‌پسند» می‌نویسد:

👈انرژی زیادی صرف تبلیغات جذاب می‌شود. نویسنده، طراح هنری، ‌تهیه‌کننده، کارگردان تلویزیونی، واحد تدوین و گروه موسیقی همه گرد هم می‌آیند تا یک تبلیغ ۶۰ ثانیه‌ای ساخته شود

👈گاهی اوقات این همه انرژی به نتیجه می‌رسد و باعث شهرت برند می‌شود، ولی در بیشتر مواقع، همه این انرژی هدر می‌رود و هیچ سودی را نصیب برند نمی‌کند

👈در اکثر کمپین‌های تبلیغاتی، مشکل اساسی این است که تیم سازنده تمام تمرکزش روی شیوه ساخت تبلیغات و بیان پیام تبلیغاتی مدنظر است، نه خود پیام. این در حالی است که، خود پیام بارها و بارها مهم‌تر از شیوه اجرا و بیان آن است

👈در حقیقت، یک پیام بامعنا و قدرتمند می‌تواند یک اجرای ناموفق و ضعیف را جبران کند، اما یک اجرای جذاب و تکان‌دهنده نمی‌تواند فقدان یک پیام قوی را بپوشاند

👈برای مثال، تبلیغات چاپی «ویاگرا» شامل مردانی بود که داوطلبانه درباره محصولات ویاگرا و تاثیرش بر کیفیت روابط عاطفی‌شان بحث می‌کردند و از خوانندگان می‌خواستند که در این باره با پزشک خود حرف بزنند

👈در آن تبلیغات، هیچ‌ چیز فانتزی وجود نداشت: نه فونت خاصی، نه تیتر هوشمندانه‌ای و نه طراحی گرافیکی چشم‌گیری. هیچ چیزی که مشخصاً «خلاقیت» به حساب آید در تبلیغات ویاگرا دیده نمی‌شد

👈اما چون تبلیغ سرراست و مستقیم در باره پیامش صحبت می‌کرد و پیام آن خیلی خوب انتخاب شده بود، باعث شهرت جهانی این برند شد

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢با مشتریان‌تان یکسان برخورد نکنید

👈تیم کانِر در کتاب خود به نام «91 خطای فروشندگان» می‌نویسد:

👈یکی از اشتباهاتی که خیلی از فروشندگان مرتکب می‌شوند این است که با یک روش یکسان با تمام مشتریان‌شان تعامل و مذاکره می‌کنند

👈این دسته از فروشندگان فراموش می‌کنند که هر مشتری، ویژگی‌های شخصیتی، انگیزه‌ها و نیازهای خاص خودش را دارد و نمی‌توانیم با همۀ آنها به یک صورت تعامل کنیم

👈در حقیقت، این فروشندگان، به روشی با مشتریان تعامل می‌کنند که خودشان می‌پسندند نه مشتریان

👈در مقابل، فروشندگان حرفه‌ای و آموزش‌دیده، ابتدا روحیات مشتریان‌شان را بررسی و سپس روش تعامل با آنها را تعیین می‌کنند. بر این اساس می‌توانیم مشتریان بالقوه‌مان را به این چهار دسته اصلی تقسیم کنیم:

1️⃣مشتریانی که خواهان پاسخ‌ سریع و خلاصۀ ما به سوالات و خواسته‌هایشان هستند

2️⃣مشتریانی که خواهان پاسخ‌های مفصل و با جزئیات هستند

3️⃣مشتریانی که ابتدا می‌خواهند با ما ارتباط بگیرند و مطمئن شوند که فروشنده قابل اطمینانی هستیم

4️⃣مشتریانی که دوست دارند از خریدشان لذت ببرند و به خرید به عنوان یک تعامل اجتماعی نگاه می‌کنند

👈پس برای تعامل درست با مشتری‌مان، ابتدا باید ببینیم جزء کدام یک از این گروه‌هاست و سپس نوع تعامل‌مان را با روحیات او هماهنگ کنیم

👈برای مثال، اگر مشتری خواهان پاسخ‌های مفصل و با جزئیات است، باید پاسخ‌هایمان را به صورت مکتوب و همراه با عدد و رقم و جدول و نمودار به او ارائه کنیم. بدیهی است که اگر این گونه رفتار نکنیم، نمی‌توانیم مشتری را جذب کنیم

👈ولی اگر مشتری بالقوه‌مان خواهان یک خرید لذت‌بخش است، باید از ارائه جزئیات اضافی خودداری کنیم و مثلاً با او در یک رستوران یا استخر قرار بگذایم و هم‌زمان با صرف شام یا شنا کردن، دربارۀ فروش محصول‌مان هم مذاکره کنیم

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢متقاعدسازی با کمک شواهد و مدارک

👈کوین هوگان در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل متقاعدسازی» می‌نویسد:

👈وقتی کسی می‌بیند فرد دیگری قصد دارد او را متقاعد کند، ناخودآگاه جبهه می‌گیرد و نسبت به پذیرش نظرات وی مقاومت نشان می‌دهد

👈حتی ممکن است به راحتی نظرات طرف مقابل را تکذیب کند، چون با خودش فکر می‌کند که او اشتباه می‌کند یا دارد دروغ می‌گوید

👈اما برخورد انسان‌ها با شواهد و مدارک این گونه نیست، چون شواهد و مدارک، اطلاعاتی بی‌طرفانه هستند و انسان‌ها آنها را مستقل از گوینده آن می‌بینند و در برابر آنها کمتر مقاومت نشان می‌دهند

👈به بیان دیگر، انسان‌ها کمتر می‌توانند شواهد و مدارکی که با چشمان خودشان می‌بینند را انکار کنند

👈البته شواهد و مدارک از نظر اعتبار و قدرت اثرگذاری، متفاوت از یکدیگرند و نباید انتظار داشته باشیم طرف مقابل‌مان هر شواهد و مدارکی که ارایه می‌کنیم را با چشمان بسته بپذیرد

👈برای همین، باید دنبال شواهد و مدارک عینی، بی‌طرفانه و معتبری باشیم که مخاطب‌مان نتواند آنها را حاشا و تکذیب کند. برای این منظور می‌توانیم از اصول زیر تبعیت کنیم:

1️⃣مخاطبان‌مان را در بحث در مورد شواهد و مدارک درگیر کنیم و مثلا از آنها بخواهیم اگر شواهد و مدارکی دارند، حتی اگر خلاف شواهد و مدارک ماست، ارایه کنند

2️⃣شواهد و مدارک‌مان را به گونه‌ای مطرح کنیم که درک آن برای مخاطب به راحتی امکان‌پذیر باشد. به عبارت دیگر، شواهد و مدارک را برای مخاطبان‌مان ساده‌سازی و خلاصه‌سازی کنیم

3️⃣شواهد و مدارک را با بیان راسخ و با قاطعیت بیان کنیم به گونه‌ای که مخاطب‌مان نتواند منکر آنها شود

4️⃣سعی کنیم شواهد و مدارکی را مطرح کنیم که تازگی دارند و قبلا شنیده نشده‌اند

5️⃣از بیان شواهد و مدارک جانب‌دارانه خودداری کنیم. یعنی صرفا شواهد و مدارکی را مطرح نکنیم که به نفع ماست، بلکه به شواهد و مدارک مختلف، مثبت و منفی، استناد کنیم

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢5 اصل انتخاب مشتری هدف

👈اَلِن دیب در کتاب خود با عنوان «برنامه بازاریابی یک صفحه‌ای» می‌نویسد:

👈انتخاب دقیق مشتریان هدف، مهم‌ترین اصل در بازاریابی مدرن به حساب می‌آید چون اگر مشتریان هدف‌مان را اشتباه انتخاب کنیم، تمام زمان، پول، انگیزه، انرژی، اعتبار و جایگاه‌مان را از دست می‌دهیم

👈بر این اساس، در اینفوگرافیک امروز با پنج اصل انتخاب دقیق مشتریان هدف از نظر اَلِن دیب آشنا می‌شویم

#اینفوگرافیک

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢نتایج احتمالی در یک مذاکره

👈دیوید گُلدویچ در کتاب ارزشمند خود به نام «مذاکره برد-برد» می‌نویسد:

👈هر مذاکره‌ای یکی از این چهار نتیجۀ احتمالی را به دنبال دارد:

1️⃣برد-باخت
در این مذاکره، یک طرف می‌برد و طرف دیگر می‌بازد. این نتیجه معمولاً زمانی رخ می‌دهد که یک طرف خیلی قوی‌تر از طرف دیگر است یا یک طرف بدون آمادگی قبلی وارد مذاکره شده است یا یک طرف با عدم صداقت، سر طرف دیگر را کلاه گذاشته است

2️⃣باخت-باخت
در این مذاکره، هر دو طرف می‌بازند. این نتیجه معمولاً زمانی رخ می‌دهد که یکی از طرفین احساس می‌کند دارد مذاکره را می‌بازد و در نتیجه اجازه نمی‌دهد طرف دیگر برنده شود و مذاکره را بهم می‌زند

3️⃣برد نسبی-باخت نسبی
در این مذاکره، هیچ کدام از طرفین به تمام خواسته‌هایشان از مذاکره نمی‌رسند و منافع هیچ‌ کدام به طور کامل تامین نمی‌شود. در حقیقت، هر یک از طرفین، به بخشی از خواسته‌هایش می‌رسد و مجبور می‌شود از بخشی از خواسته‌هایش عقب‌نشینی کند. برد نسبی-باخت نسبی رایج‌ترین نتیجه در مذاکرات است

4️⃣برد-برد
در این مذاکره، هر دو طرف به تمام خواسته‌ها و منافع‌شان از مذاکره می‌رسند

👈مذاکره برد-برد بهترین نتیجه‌ای است که می‌توان از یک مذاکره انتظار داشت. با این حال، به ندرت چنین نتیجه‌ای حاصل می‌شود چون ذهنیت بیشتر افراد از مذاکره این است که «باید به‌ گونه‌ای مذاکره کنیم که ما ببریم و طرف مقابل ببازد». به همین دلیل، هر طرف مذاکره تمام تلاشش را می‌کند تا خودش برنده شود

👈به همین دلیل است که اکثر مذاکرات به نتایجی غیر از برد-برد ختم می‌شوند، حتی اگر در ظاهر، مذاکره‌کنندگان بگویند که دنبال یک نتیجه برد-برد هستند

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢با آرامش، عجله کنید!

👈کتی فایوک در کتاب ارزشمند خود به نام «53 اصل استخدام بهترین‌ها» می‌نویسد:

👈چند وقت پیش، مدیر مالی یک شرکت بیمه، داستان جالبی را برایم تعریف کرد. او رزومه‌ای دریافت کرده بود که به نظرش عالی و کامل می‌آمد. تمام شرایط و تحصیلات داوطلب عالی بود

👈پس از صحبت تلفنی با آن داوطلب، مدیر مالی آن شرکت بیمه بیشتر قانع شد که این همان فردی است که می‌خواهد

👈از آنجایی که ماه‌ها بود به دنبال چنین داوطلبی می‌گشت و مطمئن بود چنین فردی در بازار کار زیاد بیکار باقی نمی‌ماند و رقبا فورا او را می‌ربایند، تصمیم گرفت او را استخدام کند

👈اما آن شرکت بیمه، سیاست‌های خاصی برای استخدام داشت و فرایند بررسی سوابق داوطلبان استخدام، یک فرایند طولانی و زمان‌بر بود. به همین دلیل، مدیر مالی نگران بود که نکند آن داوطلب را از دست بدهد

👈با این حال، چون چاره‌ای نداشت، منتظر ماند تا بخش منابع انسانی، سوابق آن داوطلب را بررسی کند. در بررسی‌های بعدی مشخص شد که این داوطلب به جرم اختلاس در زندان بوده و رزومه را هم از زندان فرستاده است، و اتفاقا به دلیل سابقه طولانی‌اش در اختلاس، در مسایل مالی هم بسیار باتجربه است

👈این تجربه و تجربه‌های مشابه دیگری به ما تاکید می‌کند که علی‌رغم همه عجله‌ای که بعضی وقت‌ها برای استخدام کارمندان جدید داریم، نباید فرایند استخدام را با عجله طی کنیم و به خصوص بی‌خیال بررسی سوابق داوطلبان بشویم

👈این موضوع را روانشناسان هم تایید می‌کنند چون معتقدند بهترین عامل برای پیش‌بینی عملکرد یک فرد در آینده، عملکرد او در گذشته است

👈از آنجایی که بخش اندکی از گذشته یک داوطلب در رزومه او درج شده، پس باید با آرامش و صبوری، بقیه گذشته داوطلب را هم بررسی کنیم

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢ظرفیت خالی کارخانه را بی‌خیال شوید

👈اَل ریس و جک تراوت در کتاب‌ بسیار ارزشمندشان به نام «جایگاه‌یابی، نبردی در ذهن» می‌نویسند:

👈یک اشتباه متداول در جایگاه‌یابی، پُر کردن فضا و ظرفیت خالی موجود در کارخانه، به جای فضای خالی موجود در ذهن مشتریان است

👈برای مثال، برند اِدسِل، متعلق به شرکت خودروسازی فورد، نمونه بسیار قابل تأملی در جایگاه‌سازی برای پُر کردن خط تولید شرکت است

👈مدیران فورد بعد از بررسی خط تولیدشان متوجه شدند که فاصله‌ای بین دو مدل مرکوری، به عنوان خودروی ارزان شرکت، و مدل لینکلن، به عنوان خودروی گران شرکت وجود دارد. برای همین تصمیم گرفتند با طراحی و معرفی مدل اِدسِل که قرار بود یک مدل متوسط باشد، این فضا را پُر کنند

👈اِدسِل بعد از ورود به بازار با شکست سنگینی مواجه شد و فورد در نهایت تصمیم گرفت با تحمل زیان چند میلیارد دلاری، این خودرو را از بازار جمع‌آوری کند

👈دلیل اصلی شکست اِدسِل این بود که بخش خودروهای باکیفیت و قیمت متوسط، قبلا توسط شرکت‌های ژاپنی پُر شده بود و هیچ جایی برای اِدسِل باقی نمانده بود

👈مثال اِدسِل به ما یادآوری می‌کند نباید بر اساس ظرفیت خالی کارخانه‌مان تصمیم بگیریم که چه محصولی را به بازار عرضه کنیم، بلکه باید بر اساس ظرفیت و فضای خالی موجود در بازار تصمیم بگیریم که جای چه محصولی در بازار خالی است و می‌توانیم سراغ آن برویم

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢14 سوال کلیدی در بازاریابی

👈فیلیپ کاتلر در کتاب خود به نام «مدیریت بازاریابی» که توسط آقای دکتر مهدی امیرجعفری ترجمه و به بازار ارائه شده است، می‌نویسد:

👈بدون شک، بازاریابی در بازارهای به شدت رقابتی امروزی، بسیار متفاوت از بازاریابی در گذشته است. برای موفقیت در بازارهای امروزی باید به این 14 سوال کلیدی مرتب فکر کنید:

1-چگونه می‌توانیم بخش‌های مختلف بازار را شناسایی و بهترین بخش‌ها را انتخاب کنیم؟

2-چگونه می‌توانیم پیشنهادات متمایزی را به مشتریان‌مان ارائه کنیم؟

3-چگونه باید با مشتریانی که نسبت به قیمت‌ها حساس هستند، رفتار کنیم؟

4-چگونه می‌توانیم با رقبایی که هزینه‌های پایین‌تر و در نتیجه، قیمت‌های پایین‌تری دارند، رقابت کنیم؟

5-تا چه حدی می‌توانیم پیشنهادات‌مان را برای تک تک مشتریان‌مان سفارشی کنیم؟

6-چگونه می‌توانیم بازار و کسب و کارمان را گسترش بدهیم؟

7-چگونه می‌توانیم برندهایی قوی خلق کنیم؟

8-چگونه می‌توانیم هزینه‌های جذب و نگهداری مشتریان‌مان را کاهش بدهیم؟

9-چگونه می‌توانیم مشتریان‌مان را به مشتریانی وفادار تبدیل کنیم؟

10-چگونه می‌توانیم مشتریان‌ مهم‌مان را از مشتریان معمولی‌مان تمایز بدهیم؟

11-چگونه می‌توانیم منافع حاصل از کمپین‌های تبلیغاتی، پروموشن و روابط عمومی را اندازه‌گیری کنیم و بهبود بدهیم؟

12-چگونه می‌توانیم بهره‌وری، اثرگذاری و میزان فروش نیروهای فروش‌مان را افزایش بدهیم؟

13-چگونه می‌توانیم با حداقل تضادها، از چندین شبکه توزیع استفاده کنیم؟

14-چگونه می‌توانیم تمام واحدهای شرکت‌مان را به واحدهایی مشتری‌مدار و خلاق تبدیل کنیم؟

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ


💢تئوری تضاد-جذب

👈تئوری تضاد-جذب (Assimilation-contrast theory) دلیل پذیرش یا رد اطلاعات توسط یک فرد را توضیح می‌دهد

👈طبق این تئوری، اطلاعاتی که با آرمان‌ها و اهداف فرد در تضاد نباشند، توسط او پذیرش می‌شوند و به اطلاعات قبلی او در همان زمینه اضافه می‌شوند

👈اما اطلاعاتی که با آرمان‌ها و اهداف فرد در تضادند، یا توسط او نادیده گرفته می‌شوند و تغییر بسیار اندکی در رفتارش به وجود می‌آورند یا به طور کلی رد می‌شوند

👈تئوری تضاد-جذب همچنین میزان توجه ضمیر ناخودآگاه فرد به اطلاعات جدید را هم توضیح می‌دهد که طبق آن، اگر اطلاعات جدید خیلی شبیه به اطلاعات قبلی فرد باشد یا تضاد کمی با آن داشته باشد، کمتر مورد توجه فرد قرار می‌گیرد. ولی اگر اطلاعات جدید، کاملا بر خلاف اطلاعات قبلی فرد باشد و تضاد زیادی با آن داشته باشد، بیشتر مورد توجه فرد قرار می‌گیرد

👈برای مثال، فرض کنید این خبر را برای یک فرد سیگاری بخوانید: «سیگار عمر شما را کم می‌کند». طبق پدیده خاکستر، فرد سیگاری این اطلاعات را می‌پذیرد ولی چون با اطلاعات قبلی‌اش تضادی ندارد، به آن توجه نمی‌کند و در نتیجه، این خبر تغییری در رفتار او ایجاد نمی‌کند (در حالی که هدف از انتشار خبر، تغییر رفتار در افراد سیگاری است)

👈با توجه به مثال فوق، می‌توانیم بگوییم بیشترین کاربرد تئوری تضاد-جذب در تبلیغات است. طبق این تئوری، اگر می‌خواهیم پیام تبلیغاتی‌مان روی مخاطبان هدف‌مان اثر بگذارد، باید این دو ویژگی را داشته باشد:

1️⃣ پیام تبلیغاتی باید با آرمان‌ها، آرزوها، اهداف و تجربیات شخصی مخاطبان هدف همخوانی داشته باشد

2️⃣ پیام تبلیغاتی باید برخلاف تجربه‌ها و اطلاعات قبلی مخاطبان هدف‌مان باشد

🔆مارکتینگ آز، مارکتینگ واقعی

@Marketing_AZ

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.