بلبلی زینجا برفت و باز، گشت
بهر صید این معانی بازگشت
بالاخره یک روز خواهی فهمید همه چیز یک خواب بود. یک خواب منحصر به فرد. که دیدی و تمام شد و گذشتی. فرصت برای همه بود. که انتخاب هایی داشته باشند. و تو انتخابت را زندگی میکنی. درست مثل من. وقتی بمیریم، به تو نشان خواهم داد که از آغاز میدانستی پایانت چگونه خواهد بود. وقتی بمیریم دیگر همه چیز بی معنی خواهد شد. اما یادم خواهد ماند، وطن را وقتی کسی آن را نمیخواست، گردن اش نگرفتی. و آن را پس زدی. تو قرار بود بروی و برایمان خبر بیاوری. تو را خودمان با دستهای خودمان از فرودگاه امام پرواز ات داده بودیم. تو قرار بود ققنوس شوی و برگردی. که خودمان را نجات بدهی. اما بهرحال تو رفته ای. و قرار هم نیست که دیگر برگردی. این را هر دوی ما خوب میدانیم. مثل کبوتری که لانه اش را ترک کرد و هرگز برنگشت، حالا از تو فقط خاطره ات در دل جنگل مانده.
@manonasrin