[#پارتیازاینده🖇🚬]
-به پات میفتم تروخدا تنهام نزار.
-حالا بزار تو هم زجر بکشی دقیقا وقتی ک من عاشقت نیستم!
خواستم چیزی بگم ک ادامه داد:
-یادته نفرینت کردم گفتم عاشقه کسی بشی ک عاشقت نباشه؟خب حالا داری میبینی توع عاشقِ من ولی من عاشقت نیستم!
اروم اشکامو پس زدم.
یکم خودمو نزدیکش کردم ک داد زد:
-نزدیکم نیا ب منم دست نزن..
دقیقا همون جوری ک قبلا باهاش رفتار کرده بودم داشت باهام رفتار میکرد.
-تروخدا این مدلی نباش تروخدا لعنتی..
-چیشد؟مثه خودت رفتار کردم درد داشت ن؟
یدفعه بغض کردو غرید:
-اونموقع هایی ک من دردامو ب جای اینکه ب تو میگفتم تو خودم نگه میداشتم،تو کجا بودی؟وقتی من دستامو خط خطی کردی بودم اومدی جلومو بگیری؟؟
بعدش ک اشکاش شدید تر شده بود ادمه داد:
-مگه مظلوم تر از کسی ک خوشو اروم میکنه داریم؟
داشتم تیکه تیکه میشدم برا اون مرواریدایی ک از چشماش میریخت..
برام مهم نبود ک پسم میزنه سریع ی گام جلو برداشتمو محکم تو بغلم کشیدمش..بر خلافِ انتظارم دستمو پس نزد..
-دوست دارم همه کَس!
-ولی من ازت متنفرم لاشیِ بی خاصیت:)
^khalgh_tanhai^!!:)
جوین شو اولاشه؛)🌀🐾💔
@mohafz_khalgh_tanhai