من باغ زمستان زده دارم تو نداری
من خرمن طوفان زده دارم تو نداری
از خاطره ی سبز بهشتی که فرو ریخت
یک میوه ی دندان زده دارم تو نداری
من عهد نوشتم تو نه دیدی و نه بستی
من دست به قرآن زده دارم تو نداری
گر همسفر عشق شدی را که شنیدی؟
من اسب به میدان زده دارم تو نداری
من اینهمه گفتم و تو یک جمله نوشتی
من سرمه به مژگان زده دارم تو نداری
@loneliness_empty