Khabgard | خوابگرد


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


برای بازنشرِ مطالبِ سایتِ خوابگرد
و مطالبِ دندان‌گیرِ دیگر جاها | رضا شکراللهی
https://twitter.com/khabgard
سایت: http://khabgard.com
ایمیل: info@khabgard.com
‌‌‌

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


RadioFarda dan repost
🔸 مرجان ساتراپی،‌ فیلمساز و کاریکاتوریست ایرانی-فرانسوی، نشان «لژیون دونور» را به دلیل «سیاست ریاکارانه فرانسه در قبال ایران»، به‌ویژه در زمینه صدور ویزا، رد کرد.

🔸 او در نامه‌ای به رشیده داتی، وزیر فرهنگ فرانسه،اعلام کرد که این تصمیم به دلیل «اصول شخصی» و «دلبستگی به میهن زادگاهش» گرفته شده است.

🔸 او در بخشی از این نامه نوشت است : «نمی‌توانم آنچه را که به عنوان موضع ریاکارانه فرانسه در قبال ایران می‌بینم، نادیده بگیرم.»

🔸 او در ادامه می‌افزاید «مدتی است که واقعاً نمی‌توانم سیاست فرانسه در قبال ایران را درک کنم»، و ابراز تأسف کرد که «جوانان ایرانی که عاشق آزادی هستند، مخالفان و هنرمندان حتی ویزای توریستی هم به آنها داده نمی‌شود»، در حالی که «فرزندان اولیگارش‌های ایرانی» بدون هیچ مشکلی «در پاریس و سن‌تروپه گشت و گذار می‌کنند.»

🔸مرجان ساتراپی، در ویدئوی که در شبکه‌های اجتماعی منتشر کرد، این تصمیم را «نشانه‌ای از همبستگی با مردم ایران، به‌ویژه زنان و جوانان ایرانی، و همچنین با هم‌وطنان فرانسوی که در ایران گروگان هستند» توصیف کرد.

@RadioFarda


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#حسین_علیزاده:
کاش شهبازیان الان بود و می‌گفت که چه رنجی کشیده است. این رنج رنج شخصی نیست، رنج من و فریدون و استاد گنجه‌ای و آقای کامکار نیست؛ رنج ملت ایران است.

حدود نیم قرن گذشت و ما هنوز باید این‌جا درباره‌ی خوب بودن هنر و موسیقی برای مسئولان حرف بزنیم.

امثال شهبازیان که می‌روند، هر بار زخمی بر پیکر هنر ایران است.
ما هیچ وقت در تاریخ ندیدیم که هنرمندان متعلق به حکومت‌ها باشند؛ هنرمندان متعلق به مردم‌اند.

یک مسئول بیاید دو تا جمله درباره‌ی شهبازیان بگوید. نگوید آدم خوبی بود یا آدم خوش‌تیپی بود، بیاید بگوید چه نقشی در هنر موسیقی داشت.

ما از شرایط بعد از انقلاب با هنرمندانی روبه‌رو بودیم که رگ و ریشه‌ی فرهنگ و هنر دست‌شان بود ولی حتا رویشان نمی‌شود اسم‌شان را در صداوسیما بیاورند.

آن چیزی که هنرمندان را واقعاً هنرمند کرده و ارتباط‌‌شان را با دنیای هنر نگه داشته، همیشه مردم‌اند و من از طرف #فریدون_شهبازیان از ملت ایران تشکر می‌کنم.

درود می‌فرستم به تمام هنرمندانی که در این سال‌ها از دست رفتند و ما فهمیدیم چه کسانی را از دست دادیم، ملت فهمیدند؛ بقیه اما نفهمیدند.

@KhabGard


یکی دو ماه پیش #آرمان_ریاحی یادداشتی مبسوط و به‌دل منتشر کرد در وب‌سایت «ماجرا» درباره‌ی سینمای داریوش مهرجویی با این عنوان:

«ضیافت در خانه‌های ویران؛
سفره‌هایی که داریوش مهرجویی برای ما پهن کرد»

پاره‌ای از مقدمه‌اش این است:

سینمای #داریوش_مهرجویی نموداری از سیر تحول اندیشه‌ی روشنفکران ایرانی در دهه‌های معاصر است؛ همان دگردیسی‌هایی که در عناصر تصویری او جا خوش کرده‌اند. یکی از این اجزاء بی‌تردید خانه و رسم خوراک است. زیبایی‌شناسی خوردن یکی از مؤلفه‌های فیلم‌های داریوش مهرجویی بود و حتی غوطه‌ور شدن در زیبایی‌شناسیِ تهوع.

در واقع در طول بیش از نیم قرن فیلمسازی، هیچ کارگردانی به قدر مهرجویی سفره پهن نکرد؛ از سفره‌های رنگین و سنگین تا بساط‌های شام و‌ نهار محقر عده‌ای معتاد تا غذایی درویشانه در کلبه‌ای جنگلی...

@KhabGard

خواندن این مقاله‌ی مفصل اما شیرین و پرنکته را از دست ندهید:
👇🏻
https://maajara.com/Blog/169
.


امروز فرصتی شد تا این دو یادداشت آریامن احمدی در ایران‌وایر را بخوانم؛ شاید شما هم مایل باشید بخوانید:

📍داستانی تمثیلی از انقلاب ۵۷؛
چرا «مزرعهٔ حیوانات» با ۱۶۴ ترجمه پرترجمه‌ترین و پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان خارجی در ایران است؟
👇🏻
iranwire.com/fa/blogs/137526

📍داستانی واقعی از انقلاب ۵۷Y
چرا «1984» شاهکار جُرج اُروِل با ۸۰ ترجمه یکی از پرترجمه‌ترین و پرفروش‌ترین و پرخواننده‌ترین رمان‌های خارجی در ایران است؟
👇🏻
iranwire.com/fa/blogs/137632

@KhabGard


Amir Pouria dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
از آهنگ ترانه‌ها تا تم معروف قطعه‌ی دوم آلبوم "میعاد" (قسمت اول) که در تلویزیون دهه‌ی ۱۳۶۰ بیش از هر موزیک دیگری به گوش می‌رسید، خاطراتی که از فریدون شهبازیان - حالا زنده‌یاد- در دل و ذهن داریم و زیر لب نجوا می‌کنیم یا سوت می‌زنیم، یکی دوتا نیست‌.
اما برای من این قطعه که شهبازیان برای پایان فیلم کوتاه "اسب" (مسعود کیمیایی، ۱۳۵۵، محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان) ساخته و اجرا کرده بود، قامتی به بلندای محبوب‌ترین قطعاتم از موسیقی متن فیلم‌ها در ابعاد سینمای دنیا دارد. از نظر غنای تم، به آداجیوی جاودانه‌ی خانوم النی کارایندرو برای فیلم "چشم‌اندازی در مه" (تئو آنگلوپولوس، ۱۹۸۸) که ۱۲ سال بعد ساخته شد، پهلو می‌زند و از نظر شکوه ارکستراسیون، بعید است در این سالهای نحیف و تباه، هیچ فیلم بلند یا حتی سریال ایرانی را با این عظمت در اجرای موزیک متن به یاد بیاوریم.
سازندگان نوا و آهنگ وقتی از این دنیا می‌روند، شاید بیشتر از باقی خالقان هنر به حیات خود در جان و گوش ما ادامه می‌دهند؛ یا دست‌کم ملموس‌تر. چون نواهاشان در لحظه‌هامان همچنان جریان دارند...

@amiropouria


بهمن دارالشفایی dan repost
برای دوستان ساکن لندن:

کتاب‌فروشی پل:
«کتاب‌فروشی «فعلا» آنلاین پُل حاصل ایده‌ پگاه آهنگرانی و سمیه میرشمسی است: یک پُل فرهنگی از خیابان کریمخان تهران تا لندن.

شاید یکی از دلتنگی‌های ایرانیان مقیم بریتانیا پرسه‌زدن در کتاب‌فروشی‌های کریمخان و انقلاب و دسترسی به تازه‌های نشر داخل ایران است. کتاب‌فروشی متحرک پُل می‌خواهد راهی برای دریافت تازه‌ترین و بهترین کتاب‌های چاپ شده در ایران برای جامعه مهاجر بریتانیا باشد.

ما کتاب‌های منتشر شده در ایران را با قیمتی منصفانه در لندن به شما عرضه می‌کنیم.

شما می‌توانید علاوه بر ویترین کتاب‌هایی که ما از میان بهترین و جدیدترین آثار عرضه شده در بازار کتاب ایران انتخاب کرده‌ایم، در اکانت تلگرام ما، سایر کتاب‌هایی که دوست دارید را به ما سفارش بدهید. فهرست کتاب‌های عرضه شده در کانال تلگرام به‌روز می‌شود.»
.


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔸مستند شش‌قسمتی «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» به‌تازگی به‌صورت رایگان در یوتیوب منتشر شده و در اختیار همگان قرار گرفته است.

🔸بابک کریمی، سینماگر، به رادیوفردا می‌گوید خودش در طول ساخت این فیلم پدرش را از نو کشف کرده است. این مستند روایت زندگی پرقِصه و حیرت‌انگیز نصرت کریمی از زبان خودش با تکیه بر اسناد و فیلم‌ها و عکس‌های نادیدهٔ بی‌شمار است.

🔸انقلاب ۵۷ در میان اهل سینما قربانی کم نداشت، اما نصرت کریمی در این میان وضعیت ویژه‌ای داشت؛ هنرمندی که پس از انقلاب، به‌خاطر فیلمی که هفت سال پیش از آن ساخته بود، نه تنها زندانی شد که «به قطع دست راست و اعدام هم محکوم شد»، اما سرانجام جان به در برد.

🔸نصرت کریمی دیگر هیچ‌گاه به‌عنوان بازیگر و کارگردان سینما اجازهٔ کار نیافت و تصویرش هم ممنوع شد، اما نه ازپا نشست و نه از آفرینش.

🔸مستند «نصرت کریمی؛ هنرمند بودن در ایران» حاصل تلاش مشترک پسرش بابک کریمی و دامادش مهرداد اسکویی با همکاری روح‌الله انصاری است که ساخت آن ۱۹ سال طول کشیده است.

@KhabGard

🔸گفت‌وگو با بابک کریمی دربارۀ پشت‌صحنه و روند ساخت این مستند را در وب‌سایت رادیوفردا بخوانید.

@RadioFarda


مستند کودک‌سرباز که پخش شد، از در و دیوار برایم پبام و نامه رسید، هنوز هم گاه‌به‌گاه ‌نامه‌ای می‌رسد. پیام‌ها و نامه‌ها اغلب حامل درد و رنج‌اند ولی زیباترین لحظات زندگی‌ام را هم در چند ماه اخیر ساخته‌اند.

یکی از تازه‌هاشان را این‌جا می‌آورم، شاید برای برخی شما هم زیبا بنماید.

اگر مستند #پگاه_آهنگرانی را هنوز تماشا نکرده‌اید، در یوتیوب در دسترس است؛ بعید است از دیدنش پشیمان شوید.

و اما نامه‌ای از شکیبا:

آقای شکراللهی عزیز
سلام

من شکیبا هستم از ایران. این نامه رو از تهران سرد و خاکستری و غمگین براتون می‌نویسم...

سال ۱۳۶۷، کلاس دوم دبستان و هشت‌ساله بودم. به‌دلیل شغل پدرم، در شهر قم ساکن بودیم.

در اون روزهای خاکستری‌ِ جنگ، قلک‌هایی در مدارس توزیع شده بود برای این‌که بچه‌ها و خانواده‌ها پول جمع کنند و برای کمک به جبهه‌ها بفرستند.

سهم من قلک سبز کوچکی بود که به‌شکل خانه‌ و از پلاستیک بازیافتی ساخته شده بود. قلک خانه‌ایِ من دودکش کوچکی داشت با شیاری در بالای آن که پول‌های هفتگیم رو توش می‌نداختم به این هدف که برای رزمندگان حرکتی مثبت انجام داده باشم.

کودکی و اشتیاق شما رو برای شرکت در جبهه درک می‌کنم، چراکه خودم هم مشتاق بودم شرکت کنم و قاعدتاً به‌دلیل دختر بودنم و طبیعتاً در اون سن‌وسال نمی‌تونستم همراه باشم. اما کودکی دخترانهٔ من نه با عروسک که با تفنگ و تانک اسباب‌بازی گذشت، با سنگرهایی که می‌ساختم و با دشمن فرضی دلاورانه می‌جنگیدم. بماند…

اون روزها بخشی از حیاط مدرسه مملو بود از هدایا و اقلام خوراکی و پتو و کمک‌های اولیهٔ اهدایی خانواده‌ها برای ارسال به جبهه. من هم به اشتیاق اون حال‌وهوا دو کمپوت سیب و گیلاس با بخشی از پول‌های قلکم تهیه کرده بودم و نامه‌ای دور کمپوت چسبانده بودم و برای پیروزی رزمندگان میهن دعا کرده بودم.

خاطرم نیست محتوای نامه چه بود و با چه ادبیاتی نوشته بودم، اما آدرس مدرسه و منزل رو پایین نامه یادداشت کرده بودم. کمپوت‌ها به همراه سایر اقلام ارسال شد و من در عالم کودکی و حمله‌های گاه‌وبیگاه دشمن به شهرها روزگار سپری می‌کردم.

مدتی بعد از ارسال کمپوت‌ها، صبحی زمستانی که به مدرسه رفته بودم، دیدم سکوی مدرسه که معمولاً جلوش صف می‌بستیم و شعارهای صبحگاهی و قرآن و ورزش اجرا می‌شد، با زلم‌زیمبوهای اون دوران تزئین شده بود.

مدیر و ناظم و معلم‌های مدرسه بالای سکو ایستاده بودند و بعد از قرائت قرآن و اجرای ترانهٔ کاروان شهرام ناظری توسط یکی از دختران مدرسه، مدیر اسم من رو صدا زد و از من خواست که روی سکو برم. متعجب و ترسیده با قدم‌های کند به بالای سکو رفتم و از همه‌جا بی‌خبر منتظر بودم ببینم چه اتفاقی داره می‌افته.

مدیر مدرسه نامه‌ای داد دست من و گفت این نامه از جبهه برای تو رسیده. ازت می‌خواهیم نامه رو باز کنی و برای ما بخونی.

راستش رو بخواهید، من هرگز نامه‌ای تا به اون روز دریافت نکرده بودم و حس غریبی بود. پاکت نامه کاغذ آچهاری بود که یک طرفش نامه نوشته شده بود و سمت دیگرش جای فرستنده و گیرنده و تمبر و دورتادورش خطوط مورب قرمز و آبی داشت. درواقع کاغذ تا می‌شد و تبدیل می‌شد به پاکت نامه.

نامه با یک آیهٔ قرآن شروع شده بود و نویسندهٔ نامه من رو خطاب قرار داده بود: خواهر عزیزم شکیبا…

محتوای نامه به‌کلی از خاطرم رفته اما مضمونش این بود که درسم رو خوب بخونم و برای رزمندگان اسلام دعا کنم. و در پایان اون شعر معروف ای زن به تو از فاطمه این‌گونه خطاب است…

نامه با دست‌خط نه‌چندان بزرگانه‌ای نوشته شده بود و نویسنده از من به‌عنوان خواهر کوچک‌ترش یاد کرده بود.

در همون عوالم و با توجه به فیلم‌هایی که از تلویزیون سیاه‌وسفید خانه‌مان از جبهه می‌دیدم و امروز با دیدن مستند «کودک‌سرباز» حدس می‌زنم نامه رو سرباز رزمنده‌ای در سن‌وسال اون دوران شما برای من نوشته.

نامه تا مدت‌ها همیشه و همه‌جا همراه من بود و یادمه که انقدر تاخورده و چروکیده شده بود که لبه‌های کاغذ آسیب دیده بود. متأسفانه سال‌ها است که نامه رو گم کرده‌ام و خیلی گشتم دنبالش تا بر اساس اسم اون رزمنده بگردم و ببینم الان کجاست.

امروز با دیدن اون مستند و دیدن بغض و اشک شما به پهنای صورتم گریستم و به دوران کودکی دردناک‌مون پرتاب شدم.

گرچه که شما دلیرانه در خط مقدم و با هیولای ایدئولوژی و قدرت می‌جنگیدین، اما خواستم بگم که ما هم در پشت جبهه‌ها زندگی متأثر از جنگ رو تجربه می‌کردیم.

اجازه بدید در پایان شما رو برادرانه رضا جان خطاب کنم و تصور کنم شما همون رزمنده‌ای بودین که در جبهه‌های خاکی و دود‌آلود مرزهای وطن، به‌دور از خانواده و آغوش گرم‌شون، برای لحظاتی یک کمپوت مهمان من بوده‌اید.
نوش جانتان

به امید آزادی وطن از چنگ دشمن
خواهر کوچک شما
شکیبا

@KhabGard


یادت به‌خیر رضا؛
نیستی ببینی تهِ «هلال شیعیِ» خامنه‌ای و قاسم سلیمانی شد بازی شطرنجی که فیل و اسبش را در غزه و لبنان زدند، قلعه‌اش را در یمن منکوب کردند و وزیرش را در سوریه انداختند و حالا فقط علی مانده و سربازان حزب‌اللهش در عراق که آن‌ها هم تازه فهمیده‌اند باید ساز ملی‌گرایی بزنند.

@KhabGard


بهمن دارالشفایی dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
.
وعد الخطیب، مستندساز سوری، در این گفت‌وگو احساس بسیاری از مردم سوریه به وقایع اخیر را بیان می‌کند. اول حرفش این است: «دست‌کم الان امید داریم که بتوانیم کشورمان را پس بگیریم. تا وقتی اسد بود، چنین امکانی وجود نداشت.»

وعد در زمان شروع انقلاب مردم سوریه در سال ۲۰۱۱ ساکن حلب بود و از همان موقع شروع به گزارش اوضاع در رسانه‌های خارجی کرد. او تا سال ۲۰۱۶ هم در حلب ماند و بعد به بریتانیا رفت. او مستندی از اوضاع حلب ساخت به نام «برای سما» که جوایز زیادی برد.
.


سورن‌بوک dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
#ایرانشهر #تمدن_ایران #تورج_دریایی
کتاب "ایرانشهر"
انتشارات ققنوس

معرفی کتاب با فرشید قربانپور


@sorenbooks


🔪جنایی‌خوانی با لاله زارع✏️

لاله زارع، که هم نویسنده‌ی سرشناس رمان‌های جنایی است و هم سال‌های مدید سابقه‌ی روزنامه‌نگاری در زمینه‌ی پرونده‌های جنایی داره، مدتیه یک کانال یوتیوبی راه انداخته با عنوان «جنایی‌خوانی با لاله زارع»‌ در این لینک:
youtube.com/@jenaeikhani

کانال یوتیوبی با موضوع جنایی کم نیست؛ اونایی که به زبان فارسی‌اند ولی موضوع پرونده‌هاشون غیرایرانیه و اونایی که موضوعات‌شون هم ایرانیه ولی بیشتر به‌شکل گزارش ساخته می‌شن.

لاله زارع اما در کانالش پرونده‌های ایرانی رو، با استفاده از بایگانی مفصل خودش و اغلب هم با موضوع قاتلان زنجیره‌ای، به‌شکل تحلیلی روایت می‌کنه.

اگه علاقه‌مند این موضوع هستین، خصوصاً اهل ادبیات و سینمای این ژانر، بعید می‌دونم مشتری کانالش نشین.

@KhabGard

خودش کانالش رو این‌جوری معرفی کرده:
«این‌جا قراره از داستان‌های جناییِ واقعی بگم؛ داستان‌هایی درباره‌ی آدم‌هایی که هیچ‌وقت فکرش رو هم نمی‌کردن جنایت کنن. فکر می‌کنم با هر داستان بیشتر از قبل خودت رو می‌شناسی و کمتر از قبل آدم‌ها رو قضاوت می‌کنی.»
youtube.com/@jenaeikhani


کُرُن موزیک dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
بخشی از سخنرانی بهرام بیضایی در شب‌های شعر گوته

- درست موقعی ‌که به ما حمله شد اولین پادشاه یا اولین امیر
اونو برداشت و در رفت!

کانال موسیقی سنتی "کرن موزیک" @koronmusic 🎶




.
نسخه‌ی کامل مستند «کودک‌سرباز؛ روایتی ناشنیده از کودک‌سربازان ایرانی جنگ ایران و عراق» ساخته‌ی #پگاه_آهنگرانی:
👇🏻
https://youtu.be/iGjXHp5zIBQ

این هم لینک «گفت‌وگوی ویژه»ی فرناز قاضی‌زاده از بی‌بی‌سی فارسی با من درباره‌ی موضوع این مستند:
👇🏻
https://youtu.be/ej64WXN7Q8c

@KhabGard


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
برای نخستین بار داستان کودک‌‌سربازان ایرانی جنگ ایران و عراق با استفاده از تصاویر دیده‌نشده و گفت‌وگو با چند کودک‌سرباز

فیلم مستند «کودک‌‌سرباز؛ روایتی ناشنیده از کودک‌سربازان جنگ ایران و عراق» را #پگاه_آهنگرانی، برای بی‌بی‌سی فارسی ساخته و من هم خرده‌حرف‌هایی از خروار زخم‌هایی در آن گفته‌ام که شاید نشنیده باشید.

موضوع این مستند بسیار آزاردهنده است. بسیاری از کودکانی که در این فیلم دیده می‌شوند، در جریان جنگ کشته شده‌اند. این مستند همچنین حاوی تصاویری از جراحات شدید، اعضای قطع‌شده‌ی بدن، تصاویر جنگ، افرادی که جان خود را از دست داده‌اند و دیگر صحنه‌های دلخراش است.

همین‌طور، داستان‌های شخصی افرادی که در این فیلم با آن‌ها مصاحبه شده، ازجمله خودم، ممکن است بسیار متأثرکننده باشد.

این مستند شنبه ۳۱ شهریور ساعت ۲۱ به وقت تهران از بی‌بی‌سی پخش می‌شود و در وبسایت و یوتیوب بی‌بی‌سی فارسی هم در دسترس خواهد بود.

تکرار فیلم به وقت تهران:
یکشنبه اول مهر ۲۳:۳۰
پنج مهر ۲ صبح و ۹ شب
شش مهر ۶ صبح و ۲۳:۳۰

@KhabGard


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
«بیرق گیسوان»
گروه ژوان

موسیقی و شعر از رهام سبحانی
خواننده: آرزو بنی‌پور

ساناز ستّارزاده: تار، بهناز بهنام‌نیا: عود، پویا لقایی: رباب، یاسمن کوزه‌گر: ویلنسل، همایون پشتدار: کمانچه، کمانچه‌آلتو، سهیل حُسنوی: سنتور و رهام سبحانی: تار، تارباس
#هنر_اعتراضی
#زن_زندگی_آزادی

@KhabGard


RadioFarda dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔸از جنبش «#زن_زندگی_آزادی» به‌عنوان گسترده‌ترین و عمیق‌ترین اعتراضات مردم ایران علیه حکومت جمهوری اسلامی یاد می‌شود؛ اعتراضاتی که ۲۵ شهریور ۱۴۰۱ با جان باختن #مهسا_امینی در بازداشت گشت ارشاد جرقه خورد و شعله‌های آن طی چندین ماه سراسر کشور را درنوردید و به‌شدت هم سرکوب شد.

🔸شاهدان عینی تصاویر بسیاری از این اعتراضات ثبت و ضبط کردند که بسیاری از آن‌ها لحظه‌هایی ماندگار را در قاب نشانده بود.

🔸در این ویدئو شماری از این لحظه‌ها و قاب‌های ماندگار را می‌بینید، با این توضیح که این تنها گزیده‌ای از آن لحظه‌هاست و جای بسیاری از تصاویر در این ویدئو خالی است.

@RadioFarda


Vahid Online وحید آنلاین dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
علی خامنه‌ای، ۸ اردیبهشت ۶۸:
در رژیم گذشته قوه مقننه حرف مفتی بیش نبود. مجلس هر چی دل قدرت مطلقه می‌خواست همون رو عمل می‌کرد.
چیزی نبود که بتواند در مقابل استبداد و دیکتاتوری مقاومت کند.
قوه مجریه هم که دربست در اختیار او بود. وزیر کی بود؟ نخست‌وزیر کی بود؟ همه‌کاره یک نفر خبیث بود.
hafezeh_tarikhi

📡 @VahidOnline


چرا #عباس_صالحی دوباره برای وزارت ارشاد انتخاب شد؟

نخستین وزیر ارشاد دولت حسن روحانی علی جنتی بود که وقتی به وزارت رسید، در انتقاد از «شیوهٔ» سانسور کتاب و نه خود سانسور گفت روال کار به‌گونه‌ای است که «اگر قرآن هم وحی الهی نبود، حتماً رد می‌شد».

او حتی برای اولین بار وجود چند «فهرست سیاه» از ناشران و مؤلفان و مترجمان در دولت احمدی‌نژاد را هم تأیید کرد و تلاش‌هایی هم برای رفع توقیف برخی آثار و به‌خصوص حمایت اجرایی از ناشران انجام داد، با این حال پس از سه سال مجبور به کناره‌گیری شد.

پس از آن رضا صالحی امیری که سابقهٔ کار امنیتی داشت، جایگزین جنتی شد. یک سال بعد که روحانی دوباره رئیس‌جمهور شد، صالحی امیری نامه‌ای به رئیس وقت صداوسیما نوشت و خواستار پخش «ربّنا»ی شجریان از تلویزیون شد.

یادآوری این نامه از این جهت مهم است که خامنه‌ای نه تنها به آن واکنش منفی نشان داد که آن را نمونه‌ای از «اختلال و تعطیل» وزارت ارشاد خواند و گفت:

«گاهی انسان احساس می‌کند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند این‌ها دچار اختلال‌اند، دچار تعطیل‌اند. این‌همه ما مسئلهٔ فرهنگی در کشور داریم... اما ناگهان این‌که فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود مسئلهٔ اصلی؛ نامه‌نگاری می‌کنند... وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت این‌جا جای همان آتش‌به‌اختیاری است.»

برای حل همین «اختلال» بود که نهایتاً روحانی به سراغ عباس صالحی رفت؛ کسی که خامنه‌ای بعدها از او به‌عنوان فردی «با سوابق درخشان علمی و مبارزاتی و انقلابی و تصدی مسئولیت‌های خطیر در نظام جمهوری اسلامی» یاد کرد.

اگر مسئلهٔ «سانسور» کتاب بزرگ‌ترین معضل مؤلفان و مترجمان و ناشران از یک سو و مردم اهل مطالعه در سوی دیگر باشد، بزرگ‌ترین دستاورد وزارت ارشاد در پایان وزارت عباس صالحی سرعت و سامان بخشیدن به روند سانسور بود.

الف شین، نویسندهٔ سرشناس داخل کشور:
«در دولت احمدی‌نژاد، هم سانسور شدیدتر شد و هم بلاتکلیفی مؤلفان و ناشران بیشتر. در دوران روحانی و به‌طور خاص عباس صالحی هیچ بهبودی در مورد سانسور رخ نداد؛ تنها تغییر این بود که ادارهٔ کتاب موظف شد مؤلفان و ناشران معطل مجوز را از بلاتکلیفی درآورد و سریع‌تر اصلاحیه‌های سانسور را در اختیارشان بگذارد یا اعلام کند که اثرشان غیرقابل انتشار یا همان توقیف است.»

در مقابل، بودند ناشرانی که میزان نارضایتی‌شان از عملکرد صالحی در این حد نبود، اما رضایت نسبی‌شان هم بیشتر به برخی تصمیمات اجرایی مثل واسپاری امور نمایشگاه کتاب به صنف ناشران و شیوهٔ توزیع یارانه‌ها برمی‌گشت.

همین ناشران حامی صالحی هم در عین حال تنها رضایت‌مندی‌شان در موضوع سانسور «کاهش زمان صدور مجوز کتاب» بود یا همان که یک مترجم و کارشناس نشر در ایران می‌گوید: «صالحی تلاش می‌کرد با ناشرها معاشرت کند و از طریق گفت‌وگو و برخی تصمیمات اجرایی فضای نشر را مثلاً آرام نگه دارد، وگرنه در دوران او تنها اتفاق در مورد ممیزی کتاب این بود که ناشرها و نویسنده‌ها از بلاتکلیفی قبلی درآمدند و زودتر و منظم‌تر جواب نه یا اصلاحیه دریافت می‌کردند.»

نویسنده‌ای که خودش از دههٔ ۷۰ خورشیدی با ادارهٔ کتاب وزارت ارشاد در دولت‌های گوناگون سروکار داشته و دارد، در این باره اضافه می‌کند که اگر نویسندگان قبلاً برای گرفتن مجوز انتشار مجبور به خودسانسوری می‌شدند، حالا دیگر سال‌ها است که از پیش امیدی به دریافت مجوز برای برخی آثارشان ندارند و اساساً از ارائه آن برای بررسی خودداری می‌کنند. این وضعیت نه تنها به روند آفرینش ادبی آسیب بسیار وارد کرده که انتشار آثار ارزشمند در حوزه‌های دیگر را هم متوقف و یا دچار اختلال کرده است.

صالحی به چهره‌ای «میانه‌رو در سیاست و خوش‌خلق در تعاملات» مشهور است که خامنه‌ای «به او اعتماد دارد». در سوی دیگر، خود او زمانی اذعان کرده بود که یکی از معضلات وزارت ارشاد این است که «اختیارات محدود است ولی پاسخگویی تقریباً نامحدود».

نتیجه این‌که در دوران فعالیت قبلی او در وزارت ارشاد، دست‌کم در موضوع بررسی و سانسور کتاب، نه از محدودیت این اختیارات کم شد و نه تلاشی برای کاهش دخالت دیگر نهادهای حکومتی، ازجمله دفتر هبری و نهادهای امنیتی و مراجع حوزوی، در حوزهٔ کتاب انجام گرفت.

خامنه‌ای هنگام بازدید از نمایشگاه کتاب تهران در سال ۱۳۹۸ به صالحی گفته بود «تحت‌تأثیر برخی جوها نباید قرار گرفت. شما مأمور اسلام و جمهوری اسلامی هستید. رودربایستی نکنید. اگر کتابی به خواننده و مخاطبش زیان می‌رساند، باید جلویش را گرفت».

سال ۱۳۹۶، حسن روحانی عباس صالحیِ «معتمد خامنه‌ای» را برای رفع «اختلال» در انقلابی بودن وزارت ارشاد معرفی کرد. حالا مسعود پزشکیان هم با معرفی صالحی خواسته است مطمئن‌ترین راه را پیش بگیرد، تا «آقا خوشش بیاید».

@KhabGard

کاملِ این مقاله را در رادیوفردا بخوانید:👇🏻

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.