روسیه سرزمین ،دژخیمان کفرگویان توطئه گران خائنان شکنجه گران و شکنجه دیدگان بود روسیه ای که در و دیوار آن به خون آغشته بود، خشونت وبی رحمی خود را با آب طلای پرده های مذهبی کلیساها می شست. سرزمینی که مردمانش باور دارند یک مرد لگدکوب شده به دو مردی که چنان نشده باشد می ارزد.
کشوری که دعای مردمانش آن بوده که: «خدایا به ما رحم کن»(آشنا نیست؟)
دعایی که کارل مارکس را سرشکسته ساخت سرزمینی چنان عشیره ای که مردمانش آن را «ماتوشکا و رود عظیمش را «مادر» ولگا» مینامند و خداوند تزار، اسقف اعظم، پیران سالخورده لنین و استالین را پدر میخوانند. مگر نه این که پطر اول که روسها کبیرش میدانند گفته بود اگر استبداد به منظور ترقی باشد قانون به شمار میرود؟
از این رو بود که چاد ایف به راستی میگفت: ... بزرگ میشویم ولی عقل به سرمان نمی آید و آزموده نمی شویم.....
روسیه حتی تا آغاز سده هفدهم هنوز کشوری نبود که مملکتی در پی دوستی و برقراری رابطه با آن باشد،
دوران حکومت بلشویک ها از یک نگاه تکمله ای بود بر دودمان رومانف ها که همانند «آتریدها» مصیبت و بدبختی از تباری به تبار دیگرشان در تداوم بود. سلسله ای که کشتار به خاطر همبستریهای گناه آلود و شستن خون با گل و لای شیوه مرسومش بود پطر اول پسرش را از پای درآورد، کاترین دوم به دست فاسق خود خون شوهرش را ریخت پل اول را خفه کردند، الکساندر اول پدر را کشت الکساندر دوم با بمب صد پارچه شد و آخرین آنان نیکلای دوم و خاندانش کشته و در محلول اسیدی نابود شدند. در این میان قربانیان ناچیز و ناشناسی که استبداد را برنمی تافتند همانند ایوان آنتونوویچ در اعماق تنگ و نمور زندانهای شلو سلبورگ بسان موش های کور می پوسیدند. نماد و نشان این تنها دودمان سلطنتی روسیه کنده سربری، طناب و زهر بود. در واقع تدهین پروردگار بر پیشانی تزارها به گونه ای به داغ نفرین قابيل مبدل شده بود وقایعی از این دست برای روسیان آن روزگار مانند اخلاف امروزیشان که حقیقت را جز از پس ایر رؤیا نمی نگرند و از زمان و مکان غافل، عجیب نبود. نویسندگان روس همیشه آینه داران خلقیات و تاریخ مردمان کشورشان بوده اند.
کتاب: # روشنفکران_و_عالیجنابان_خاکستری در دو جلد.
➖➖➖
کتابخانه KFP تلاش می کند کتاب های نایاب و ممنوعه که شما را آگاه می کند نشر دهد.
👇
@KFP_BOOKS