این اشکها برای او جوهری بود که وقتی آدم نمیخواهد به انسان بودن اکتفا کند، در آن حل میشود و میل دارد از حدود طبیعی خودش فراتر رود؛ به نظرش میرسید که انسان، با جاری شدن اشک، از حد و مرزهای طبیعت مادیاش فرار میکند، به دوردستها میپیوندد و بیکران میشود. گریه میکردند و در آن لحظه، بیرون از این دنیا بودند، دریاچهای بودند که از زمین جدا شده است و رو به آسمان میرود.
📙زندگی جای دیگریست
#میلان_کوندرا
@ketabkhanepdf12
📙زندگی جای دیگریست
#میلان_کوندرا
@ketabkhanepdf12