کتابخانه علمی


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


تبلیغات 👈 @mr_mim3

Связанные каналы  |  Похожие каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


هر چه انسان تر باشيم زخم‌ها عميق تر خواهند بود.
هر چه بيشتر دوست بداريم بيشتر غصه خواهيم داشت.
بيشتر فراق خواهيم کشيد و تنهایی هايمان بيشتر خواهد شد .شادی ها لحظه ای و گذرا هستند. شايد خاطرات بعضی از آن‌ها تا ابد در ياد بماند اما رنج‌ها داستانش فرق مي کند تا عمق وجود آدم رخنه مي کند و ما هر روز با آن‌ها زندگی مي‌کنيم .
انگار که اين خاصيت انسان بودن است.

#نامه_به_کودکی_که_هرگز_زاده_نشد
#اوریانا_فالاچی

@ketabkhanepdf12


بی شک اگر حیوانات؛

قادر به ایجادِ دینی بودند،
در آن دین
شیطان شبیه انسان بود...!

@ketabkhanepdf12


اگر زمان منتظر ما می‌ایستاد تا ما به بلوغ برسیم ، قطعا زندگی با نقص‌های کمتری را تجربه می‌کردیم. نمی‌دانم زندگی بدون واژه‌ی «افسوس» چه شکلی خواهد بود!

#بهومیل_هرابال

@ketabkhanepdf12


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
در سال 1340 موسسه ملی فیلم کانادا ساختن یک فیلم مستند کوتاه به نام "خواستگاری" را به موسسه ی فیلم سازی "ابراهیم گلستان "پیشنهاد می کند در این فیلم #فروغ_فرخ‌زاد هم دستیار کارگردان بود هم بازیگرِ نقشِ خواهرِ‌داماد ، نقش حاج‌ آقا پدر عروس را ابتدا قرار بود جلال ‌آ‌ل‌احمد بازی کند که بعد از انصراف او #پرویز_داریوش این نقش را بازی می‌کند #طوسی_حائری نیز نقش مادر حسن داماد را دارد.



@ketabkhanepdf12


پشت ویترین مغازه کفش فروشی ایستاده بود قیمتها را می خواند و با پولی که جمع کرده بود مقایسه می‌کرد تا چشمش به آن کفش نارنجی که یک گل بزرگ نارنجی هم روی آن بود، افتاد.... بعد از آن دیگر کفش‌ها را نگاه نکرد، قیمتش صد تومان از پولی که داشت بیشتر بود.

آن شب به پدرش گفت که می خواهد کفش بخرد و صد تومان کم دارد... بعد از شام پدرش دو اسکناس پنجاه تومانی به او داد و گفت:" فردا برو بخر، "تا صبح خواب کفش نارنجی را دید که با دامن نارنجی پوشیده بود و می‌رقصید و زیباترین دختر دنیا شده بود، فردا با مادرش به کفش فروشی رفت ، مادر تا کفش نارنجی را دید ، اخمهایش را درهم کشید و گفت:" دخترم دیگه بزرگ شده‌ای  برای تو زشته و با اجبار برایش یک جفت کفش قهوه‌ای خرید ."

شش سال بعد در هجده سالگی، با نامزدش به خرید رفته بودند، دلش برای کفش پاشنه بلند نارنجی زیبایی که در ویترین یک مغازه بود، پر کشید، به نامزدش گفت: چه کفش قشنگی اینو بخریم؟ نامزدش با لبخندی گفت: "خیلی رنگش جلفه ، برای یه خانم متاهل زشته. فقط لبهای شیرین خندید. "

دو سال بعد پسرش به دنیا آمد... بیست و هفت سال به سرعت گذشت دیگر زمانه عوض شده بود و کفش نارنجی نه جلف بود و نه زشت. یک روز که با شوهرش در حال قدم زدن بودند، کفش نارنجی اسپرت زیبایی پشت ویترین مغازه، دلش  را برد. به شوهرش گفت: این کفش رو بپوشم ببینم چه جوریه. شوهرش اخمی کرد و گفت: "با این کفش روت میشه بری خونه مادرزن پسرمون!"

بیست سال دیگر هم گذشت، در تمام جشن تولدهای نوه‌اش که دختری زیبا، شبیه به خودش بود، علاوه بر کادو یک جفت کفش نارنجی هم می‌خرید و هر کس علتش را می پرسید می خندید و می‌گفت :"کفش نارنجی شانس میاره. آن شب، در جشن تولد بیست و سه سالگی نوه‌اش، در میان کادوها، یک کفش نارنجی دیگر هم بود... "

یک روز پسرش کفش‌هایی را جلوی پای او گذاشت و گفت :"مامان برات کفش نارنجی خریدم که شانس میاره.... بالاخره در هفتاد سالگی، کفش نارنجی پوشید، دلش می‌خواست بخندد اما گریه امانش نمی‌داد. در یک آن به دوازده سالگی برگشت و پنجاه و هشت سال جوان شد...  "

نوه‌اش او را بوسید و گفت:"مامان بزرگ چقدر به پات میاد." آن شب خواب دید که جوان شده کفش‌های نارنجی‌اش را پوشیده و در عروسی نوه‌اش می‌رقصد. وقتی بیدار شد و کفش‌های نارنجی را روی میز کنار تخت دید با خودش گفت: "امروز برای خودم یک دامن نارنجی می‌خرم."


@ketabkhanepdf12


Mordehaye Bi Kafnodafn.pdf
967.6Kb
#نمایشنامه
#مرده‌های_بی_کفن_و_دفن
✍ ژان پل سارتر
٩٩ صفحه
مترجم: صدیق آذر

مرده‌های بی کفن‌ودفن، نمایشنامه‌ای چالش‌برانگیز درباره‌ی ترس‌ها و رنج‌های جنگ است. مفاهیم متعارف فلسفی سارتر درباره‌ی آزادی اراده و قدرت انتخاب در این کتاب به چشم می‌خورند اما به نظر می‌رسد که مرده‌های بی‌کفن و دفن از احساسات بیشتری نسبت به برخی دیگر از آثار سارتر بهره‌مند است.

@ketabkhanepdf12


بی شک اگر حیوانات؛

قادر به ایجادِ دینی بودند،
در آن دین
شیطان شبیه انسان بود...!

@ketabkhanepdf12


ﺑﺎ ﺩﻟﺨﻮﺭﯼ ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﯾﻦ ﭼﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ‌ﺍﯼ ﺍﺳﺖ؟ ﺍﺳﻤﺶ ﭼﯿﺴﺖ؟
-ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺳﻤﯽ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ.
زﻥ‌ﻫﺎ ﻋﺎﺷﻖ ﺍﺳﻢ ﻭ ﻧﺎﻣﮕﺬﺍﺭﯼ‌ﺍﻧﺪ.
ﻟﺐ‌ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﻟﯿﺴﯿﺪﻡ.
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﮔﯿﺞ ﻣﯽ‌ﺷﻮﻡ.
ﺳﺮﻋﺖ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: ﺍﺳﻢ‌ﻫﺎ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﮐﺎﺭ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽ‌ﺁﯾﻨﺪ.
ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻪ ﺩﺭﺩ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﻫﻢ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﻧﺪ. ﺁﺩﻡ ﺍﺯ ﺑﻼ‌ﺗﮑﻠﯿﻔﯽ ﺩﺭ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ

ﻧﮕﺎﻫﺶ ﮐﺮﺩﻡ.
ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺸﻨﺎﺳﻤﺶ. ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺴﺘﻢ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺯﺭﻧﮓ.

ﮔﻔﺖ: ﭼﺮﺍ ﻫﻤﻪ‌ﺍﺵ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻫﺴﺘﯽ. ﺍﯾﻦ ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺳﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ.
ﺁﺏ ﺩﻫﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﻗﻮﺭﺕ ﺩﺍﺩﻡ و گفتم:
دﻭﺳﺘﯽ ﯾﮏ ﺯﻥ ﻭ ﻣﺮﺩ ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ ﺳﺎﺩﻩ ﻧﯿﺴﺖ

#رویای_تبت
#فریبا_وفی

@ketabkhanepdf12




برنامه تندخوانی علامه :
دوس داری یه کتاب 200 صفحه ای
رو60 دقیقه با درک 90 درصد بخونی

دوس داری توانایی حفظیاتت رو ببری بالا مثلا یه 100 کلمه رو توی 5 دقیقه بدون فراموشی با ترتیب حفظ کنی

دوس داری هوش ات زبان زد عام و خاص بشه
کلاس تند خوانی و تقویت حافظه همین هارو بهت میده ما کلاس رو به خانه شما میاریم با کلی تمرین باحال موثر در تندخوانی و تقویت حافظه توی یک محیط گرافیکی دلچسب هر روز فقط 30 دقیقه با ما همراه شو تا بعد از 30 روز ثمرشو ببینی 100 درصد تضمینی فقط باید همین الان اقدام به نصب برنامه کنی
با بیش از 20 نوع تمرین های به صورت کلاس درس همراه شما هستیم 
لینک دانلود از بازار
https://cafebazaar.ir/app/xyz.allame.fastreading


بسیاری از ما اگر بتوانیم این را بپذیریم که از برخی کرده‌های خود - یا از برخی کارهایی که نکرده‌ایم یا حرف‌هایی که نزده‌ایم - پشیمان هستیم، حال بهتری پیدا خواهیم کرد. وجدان غرغرو، برای ما و اطرافیان ما ناخوشایند است. اشتباه نکنید. عذاب وجدان یعنی پشیمانی شدید از یک رفتار نادرست.

عذاب وجدان همان‌گونه که در تراژدی‌های کلاسیک می‌بینیم، کل ناهوشیاری را مسموم و زندگی را به کام انسان تلخ می‌کند. در این مورد هم واپس‌رانی، راه خوبی برای درمان رنج‌های نیمه‌هوشیاری نیست.

این نظر قدیمی که فقط با اعتراف به احساس گناه پنهانی، می‌توانیم تعادل خود را بازیابیم و آن را التیام بخشیم درست است.


📗چگونه خودکاوی کنیم
#استفن_لکنر


@ketabkhanepdf12


Divaneh Bazi.pdf
1.4Mb
#دیوانه_بازی
#کریستین_بوبن
مترجم: پرویز شهدی
۱۲۰ صفحه

دیوانه‌بازی روایتی است جذاب و دل‌نشین از
زبان دختری که در سیرک به دنیا آمده و تمام‌ روزهای زندگی‌اش در سیرک رقم خورده است. خواننده از دو سالگی با این دخترک همراه می‌شود و با هر خط از این داستان با او بزرگ می‌شود. دیوانه‌بازی شرح زندگی دخترکی است که دیوانه‌وار زندگی می‌کند و به دنبال رهایی از روزمرگی‌هاست.

@ketabkhanepdf12


چرا نمی‌بایست از مشکلاتم فاصله ی بیشتری میگرفتم، به جای آنکه فقط چند مایل یا مثلاچند سانتی متر با آنها فاصله داشته باشم؟ برای تفنن بد نبود که از مشکلاتم به اندازه ی 47 مایل فاصله بگیرم و شاید آرامش در فاصله ی چهل و هشت مایلیِ مشکلاتم مثل گل‌های نرگس جوانه می‌زد...

📙یک زن بدبخت
#ریچارد_براتیگان


@ketabkhanepdf12


به جین گفتم: یک روزی می‌رسد که بالاخره کشف کنند که دنیا چهار بُعد دارد، نه سه بُعد. بعدش، آدم می‌تواند برود بیرون برای قدم زدن... و برود و ناپدید بشود. نه کفن و دفنی، نه اشکی، نه هیچ توهمی، نه بهشت و جهنمی... مثلا دوستانش نشسته‌اند دور هم و یکی می‌پرسد: "جرج کجا رفت غیبش زد؟" و یکی دیگر می‌گوید: "راستش نمی‌دانم. گفت می‌رود سیگار بخرد..!"

هزار پیشه
چارلز بوکوفسکی

@ketabkhanepdf12


نامش را در گوشش زمزمه می کنی. صدای گرم او را در گوش خود می شنوی :
" همیشه دوستم خواهی داشت ؟ "
_ همیشه، آئورا، همیشه دوستت خواهم داشت.
_ همیشه؟ قسم می خوری؟
_ قسم می خورم.
_ حتی اگر پیر بشوم. حتی اگر زیبا نباشم؟ حتی اگر مویم سفید شود؟
_ همیشه، عزیز من، همیشه.
_ حتی اگر بمیرم، فلیپه؟ همیشه دوستم خواهی داشت، حتی اگر بمیرم؟
_همیشه، همیشه. قسم می خورم. هیچ چیز نمی تواند ما را از هم جدا کند.
_ بیا، فلیپه، بیا.
چون بیدار می شوی، دست دراز می کنی تا شانه ی آئورا را لمس کنی، اما دستت تنها به بالشی می ساید که هنوز گرم است و ملافه ای سپید که می پوشاندت.
نامش را زمزمه می کنی.

#آئورا 
#کارلوس_فوئنتس 
#عبدالله_کوثری 

@ketabkhanepdf12


اندیشه ناب dan repost
Instagram.com/ketab_bazz

پیج اینستاگرام مارو دنبال کنید. با عنوان #کتاب_باز


اگر برای کسی مهم باشی ،
او همیشه راهی برای
وقت گذاشتن با تو پیدا خواهد کرد !
نه بهانه‌ای برای فرار ...
و نه دروغی برای توجیه ...


👤ارنستو ساباتو
📚 قهرمانان و گورها

@ketabkhanepdf12


La Vieille Fille.pdf
3.9Mb
#پیر_دختر
#انوره_دوبالزاک
مترجم: محمد پوینده
۲۱٨ صفحه

نویسنده در آغاز تصویری از یک شخصیت عجیب به نام شوالیه دو والوا به دست می‌دهد این پیرمرد بازمانده از حکومت سلطنتی سابق که مدعی خویشاوندی با شاهان فرانسه است در شهر آلانسون زندگی می‌کند. وضع مالی او بسیار محقرانه است.
پیردختر در عین حال یکی از موفق‌ترین تصویرها از زندگانی شهرستانی است: شب نشینیها، ‌هزاران دسیسه و زد و بند، ‌سودجوییهای سیاسی و مالی، امتناع طبقات اجتماعی از معاشرت با یکدیگر، ‌همه اینها با واقع بینی حیرت انگیز و دقت بی‌نظیر وصف شده است...

@ketabkhanepdf12


در زندگى كسانى هستند كه مثل كتاب‌ها حرف مى‌زنند...
اين افراد تصور مى‌كنند براى اين كه ديگران به حرف‌هايشان گوش دهند بايد لحنى جدى به كار ببرند. با صدايى وحى مانند حرف بزنند.
از اين آدم‌ها بايد دورى كرد.
بيشتر از يک دقيقه نمی‌توان مؤدبانه به حرف‌هايشان گوش داد. حتی وقتى از حقيقت حرف مى‌زنند، حقيقت را با آنچه مى‌گويند مى‌كُشند.

ولى شگفت‌آورترين شگفتی‌ها برخورد اينجا و آنجا با آدم‌هايى است كه بلدند مثل كتاب‌ها ساكت بمانند. آدم از نشست و برخاست با اين افراد خسته نمى‌شود. چنان خودمانى‌اند كه انگار آدم با خودش تنهاست؛ رها، آرام و دست‌خوش سكوتى كه حقيقت همه چيز است.

#ايزابل_بروژ
#كريستين_بوبن

@ketabkhanepdf12


roze jorm.pdf
145.1Kb
#داستان_کوتاه
#روز_جرم
✍🏼 کارل چاپک
مترجم: جهانگیر افکاری
9 صفحه


@ketabkhanepdf12

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.