دانلود رمان الای ( یک گرگینه بدون گرگ)


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: ko‘rsatilmagan


رمان #ال_ای به قلم پونه سعیدی
(پرستو.س)
عاشقانه‌ای راز آلود از دنیای خوناشامها، گرگینهها و پادشاه ارواح
خرید فقط از کانال
@mynovelsell
و اپلیکیشن
@BaghStore_app
هر جای دیگه دزدی و بدون رضایت منه
پیج شخصی من:
@panjrekhiyal

Связанные каналы

Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Toifa
ko‘rsatilmagan
Statistika
Postlar filtri


رمان الای
https://www.aparat.com/v/VFtTm
دانلود رمان ال آی به قلم پونه سعیدی - سایت و اپلیکیشن رمان خوانی باغ استور
رمان عاشقانه «ال آی» به قلم پونه سعیدی را در باغ استور بخوانید https://baghstore.net/ خلاصه: ال‌ آی داستان یک گرگینه است اما بدون گرگ، دختری که بین یک گله گرگ بزرگ شده، جایی که شجاع بودن رو قبل از راه رفتن یاد گرفته! حالا ال‌ آی محکوم به زندگی در یک قبیله جدید شده، قبیله ای نزدیک به دریاچه ارواح و ...


اپلیکیشن باغ استور dan repost
📚 رمان کوازار 2


✍️به قلم پونه سعیدی


📝خلاصه
ساتی
و گروه فرشتگان سقوط‌کرده، سرانجام راهی برای اسارت اهریمن و برگشتش به جهنم پیدا کردند، اما درست در لحظه خروج اهریمن از زمین، اخوان، ساتی رو به پایین برج پرت می‌‌‌کنه؛ سام برای نجات ساتی دیر می‌‌‌رسه و در لحظه آخر با شکستن بزرگ‌ترین ممنوعه زندگیش، ساتی رو می‌‌‌بوسه، بوسه‌ای که یا ازلِ ابدی سام رو به همراه داره یا...


🔘 فانتزی، عاشقانه، ماجراجویی، تخیلی


🌀این رمان عیارسنج(نمونه کتاب) ندارد. پیش از مطالعه کوازار 2 باید فصل یک که در همین اپلیکیشن با نام کوازار 1 موجود است را خوانده باشید. از طریق بخش نویسندگان و صفحه خانم پونه سعیدی می توانید فصل یک را پیدا کرده و مطالعه کنید؛ یا اینکه نام آن را در صفحه اصلی اپلیکیشن جستجو کنید.


نصب رایگان ios برای آیفون :
https://baghstore.net/app/


نصب رایگان نسخه Android برای سامسونگ، شیائومی، هوآوی و ... :
https://baghstore.net/app


پنجره ای رو به خیال ( دانلود رمان دشت میخک های وحشی ) dan repost
کوازار ۲ هم رو اپلیکیشن باغ استور اومد 😍🥰👆

نصب برنامه و مطالعه رمان

https://t.me/BaghStore_app/898


رمان های خاص dan repost
سلام دوستان. #فایل_کامل رمان #نغمه_شب برای خرید شما تو اپلیکیشن باغ استور موجود هست‌ . میتونید داخل این برنامه رمان رو خریداری کنید 👇💜

https://t.me/BaghStore_app/898

اگر توان مالی خرید رمان رو ندارید میتونید پارت به پارت رایگان اینجا مطالعه کنید👇💜

https://t.me/banafshz/92195
یا در اینستاگرام نویسنده مطالعه کنید💜👇
Aram.rzvi

ممکنه افراد دیگه اقدام به فروش یا انتشار این رمان کنن که همینجا اعلام می‌کنیم جای دیگه ای جز این سه مورد بدون رضایت و دزدیه.
و ما به عنوان نویسنده این رمان هرگز چنین اقداماتی رو نمی‌بخشیم💔
مسلما همین چند خط پیام ما برای کسی که بخواد درست زندگی کنه کافیه 💜 نه شعور رو میشه به کسی تزریق کرد نه انسانیت رو میشه به زور تو آدم ها بیدار کرد 💜❤️ ما گفتی ها رو گفتیم 💜❤️

#بنفشه و #آرام 💜❤️


دستیار تبادلات dan repost
انتهاج
۶۹
نمیدونستم چکار کنم! موهام رو نوازش کرد. گردنم رو نفس کشید. تو گوشم نجوا کرد چقدر خوبم. چقدر بیتابمه چقدر منو میخواد.
اما من فقط نفس نفس میزدم.
نفس نفسم از وحشت بود اما بدنم داشت به لمس رهام جواب میداد.
از روم کمی بلند شد، پایین تیشرتم رو گرفت تا از رو تنم بیرون بیاره که نالیدم:
- رهام... نه !
اصلا انگار صدام رو نشنید یا براش مهم نبود. پیراهنم رو بالا کشید.
دستم رو نبردم بالا و نذاشتم از تنم بیرون بیاره. با استرس نالیدم
- نه ... بسه ... باشه!؟
رهام تیشرتم رو تا بالای سینه ام بالا داد و گفت
- ریلکس نیکو ... ریلکس ...
نمیتونستم ریلکس باشم. بهم ریخته بودم. مغزم یه سمت بود. احساسم یه سمت و بدنم سمت دیگه!
به نگاه داغش و بدن نیمه برهنه خودم نگاه کردم و رهام رفت سراغ بقیه لباس هام
دستش رو گرفتم و گفتم
- تورو خدا نه ...
اما بیفایده بود
رهام به کارش ادامه داد. با وجود دست های من که هر بار تلاش می‌کرد جلو ادامه رو بگیرم، اون ادامه داد، لباس هامون تا دونه آخر از رو تنمون جدا شد و حتی بهم فرصت نداد اولش فقط کمی تو بغلش بخوابم!
بدنم رو بیتاب فتح کرد و با وجود ترس و نخواستن من، تا آخر خط رفت...
جیغ نزدم. ناله نکردم. نه اینکه درد نداشته باشه!
داشت...
برام دردناک بود .
بر خلاف حرف هایی که شنیده بودم ، اولین رابطه بعد از دردش، برام لذت بخش نبود...
فقط پر بود از ترس و نگرانی!
جیغ نزدم چون میترسیدم مامان اینا صدام رو بشنون.
ناله نکردم چون میترسیدم بفهمن چه خبره و من کاری که نباید رو کردم...
هرچند این من نبودم که کاری کردم. این رهام بود که همه کار ها رو کرد و من نتونستم جلوش رو بگیرم...
من نتونستم...
پارت واقعی از رمان واقعی #انتهاج
دندون پزشک ۳۷ ساله ای که بیتاب بیمار ۱۷ ساله اش میشه و ...
برای مطالعه پارت به پارت این رمان اینجا عضو شید👇👇👇
https://t.me/+Q3QjUs75KEeOmO3H


اپلیکیشن باغ استور dan repost
📚 رمان پرنیان شب


✍️ به قلم پونه سعیدی


📝 خلاصه
همه چیز از یک خالکوبی شروع شد، خالکوبی فرشته مرگ که به جای ظاهر شدن رو بدن یک مرد تعلیم دیده! رو بدن دختری ظاهر شد که از همه چیز بی خبر بود!
دختری که حالا باید پا به گروه مرگ بذاره! گروهی مملو از مبارزین و خوناشام های چند صد ساله که سالهاست عضویت هیچ دختری رو به خودش ندیده!
هیچکس نمیتونه مخالفت کنه! حتی رئیس بزرگ، چون این دختر یه برگزیده است! کسی که قراره از همه ممنوعه ها عبور کنه و رئیس بزرگ رو به چالش بکشه! چالشی از جنس عشق، قدرت و خون!


🔘 عاشقانه، طنز، ترسناک، ماجراجویی، فانتزی، معمایی، تخیلی


🌀این رمان از نوع فروشی‌ست، پس از مطالعه 393 صفحه نمونه کتاب‌ (عیارسنج) اگر علاقمند بودید بعد از افزودن به سبد خرید در صفحه کتاب، به صفحه سبد خرید مراجعه کرده و حق اشتراک خواندن بقیه صفحات را پرداخت کنید تا در صفحه کتابخانۀ اپلیکیشن بتوانید رمان را تا آخر مطالعه کنید. رمان برای خریداران کامل است و تعداد کل صفحات 2415 می باشد.


نصب رایگان اپلیکیشن باغ استور برای همه موبایل ها :
https://baghstore.net/app/


اپلیکیشن باغ استور dan repost
📚 رمان ال‌ آی


✍️ به قلم پونه سعیدی


📝 خلاصه
ال‌
آی داستان یک گرگینه است اما بدون گرگ، دختری که بین یک گله گرگ بزرگ شده، جایی که شجاع بودن رو قبل از راه رفتن یاد گرفته! حالا ال‌آی محکوم به زندگی در یک قبیله جدید شده، قبیله ای نزدیک به دریاچه ارواح و درگیر یک جنگ داخلی، با آلفایی که به تازگی جفتش رو از دست داده. اِل‌آی منوجه تغییراتی در خودش میشه، صداهایی میشنوه و روح جفت آلفا رو میبینه، جفت مردی که حالا، ال‌آی رو به عنوان جفت خودش انتخاب کرده ... و این تازه شروع ماجراست! ماجرایی از دنیای خوناشام ها، گرگینه ها و پادشاه مردگان، پرسفونه و هادس....


🔘 عاشقانه، ترسناک، ماجراجویی، فانتزی، معمایی، تخیلی


🌀این رمان از نوع فروشی‌ست، پس از مطالعه 300 صفحه نمونه کتاب‌ (عیارسنج) اگر علاقمند بودید بعد از افزودن به سبد خرید در صفحه کتاب، به صفحه سبد خرید مراجعه کرده و حق اشتراک خواندن بقیه صفحات را پرداخت کنید تا در صفحه کتابخانۀ اپلیکیشن بتوانید رمان را تا آخر مطالعه کنید. رمان برای خریداران کامل است و تعداد کل صفحات 1444 می باشد.


نصب رایگان اپلیکیشن باغ استور برای همه موبایل ها :
https://baghstore.net/app/


دوستانی که دنبال سرگذشت آرام و سیاوش بودن از اینجا میتونید بخونید👆👆👆👆


رمان های خاص dan repost
aram 1-300.pdf
1.4Mb
فایل #عیار_سنج
رمان #تجربه_عشق_خاکستری
به قلم‌#آرام و همکاری #بنفشه
بعد از مطالعه این فایل که شامل 300 صفحه ابتدایی رمان هست درصورت تمایل به خرید رمان کامل که بیش از 2000 صفحه ای دو راه دارید

💛💛 خرید فایل کامل از طریق ادمین به قیمت 40 هزار تومن بصورت فایل pdf 👇👇
❤️‍🔥 @ng786f

💛 خرید فایل کامل از طریق اپلیکیشن #باغ_استور👇👇👇به مبلغ 40 هزار تومن
https://baghstore.net/roman/رمان-عشق-خاکستری


¤○¤••••••••••••📚📚📚••••••••••••¤○¤
لینک کانال
@mynovelsell


رمان های خاص dan repost
فایل کامل رمان #تجربه_عشق_خاکستری ( آرام و سیاوش )
به قلم #آرام و همکاری بنفشه
این رمان یه ماجرای واقعی و عاشقانه با پایان خوش هست .این رمان چون به روابط زناشویی حول محور افراد با تمایلات ارباب و برده و BDSM میپردازه مناسب #بزرگسالان است 🚫 #بدون صحنه های چندش آور میباشد 🔥 مطالعه این رمان به شدت توصیه میشود .

خلاصه رمان #تجربه_عشق_خاکستری
یک ماجرای واقعی از زندگی واقعی #آرام دختری که به یه مهمانی اشتباه میره. مهمونی که فکر میکرد تولده اما در واقع جاییه برای آشنایی افراد با تمایلات ارباب و برده و BDSm.
حضور آرام تو این مهمونی باعث ورودش به دنیای رابطه های متفاوت آدم های متفاوت میشه.
مردی وارد زندگی آرام میشه که خیلی براش خطرناکه اما درواقع تنها ناجی آرامه...
سیاوش لواسانی ... کسی که قراره زندگی آرامو زیر و رو کنه
فایل نمونه رایگان در ادامه👇👇👇

¤○¤••••••••••📚📚📚••••••••••¤○¤
لینک کانال
@mynovelsell


دانلود دانلود رمان نغمه شب (زندگی بنفش) dan repost
سلام دوستان. رمان #انتهاج به قلم #بنفشه و #رعنا هم از این به بعد تو این کانال پارتگذاری میشه👇👇👇
https://t.me/zendegiebanafsh/717
جوین شید که کانال بسته میشه دیگه نمی‌تونید رایگان عضو بشید


پنجره ای رو به خیال ( دانلود رمان دشت میخک های وحشی ) dan repost
بچه ها چند جلد از کتاب هام با قیمت قدیم روی سایت سی بوک هست
قیمت های چاپ جدید همه دو برابر شده
اگر میخواید با قیمت قدیم خرید کنید همین الان سایت سی بوک رو چک کنید
چون موجودی ها محدود هست
توکا ۳ تا مونده قیمت قبل
باقی اما بیشتر مونده

https://www.30book.com/person/bws-57552/%D9%BE%D9%88%D9%86%D9%87-%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF%DB%8C
#کوازار ۳ جلدی
#توکا_پرنده_کوچک
#ال_آی
#پرنیان_شب


اپلیکیشن باغ استور dan repost
📚 رمان انتهاج


✍️به
قلم بنفشه و رعنا


📝خلاصه
این رمان با پایان خوش برگرفته از واقعیت هست و راوی داستان، نیکو ، دختری که تو سن کم با پسر خاله ی دوستش که یه دندونپزشک سرشناس هست آشنا میشه و بخاطر علاقه ی طرف مقابل و پدر و مادرش به این مرد خیلی زود این آشنایی به ازدواج ختم میشه اما ازدواجی که تازه شروع طوفان هاست...
نیکو بحاطر نقد های مداوم همسرش، هر روز و هر شب تلاش میکنه تا بهتر باشه اما درست زمانی که فکر میکنه به نقطه خوبی رسیده، همسرش رو با دوست صمیمی خودش رو تختخواب پیدا میکنه و باور هاش زیر و رو میشه، حالا دیگه نیکو نمیخواد یه بازنده باشه، هرچقدر هم این مسیر سخت باشه...


🔘 عاشقانه، طنز، اجتماعی، خانوادگی، رئال


📌 ادامه این رمان بصورت فروشی ست، پس از مطالعه 61 صفحه دمو (عیارسنج) اگر علاقمند بودین به سبد خرید مراجعه کنین و حق اشتراک خوندن بقیه صفحات رو پرداخت کنین.
***
رمان هنوز کامل نیست و ادامه آن با آپدیت های هفتگی کامل خواهد شد.


نصب رایگان اپلیکیشن باغ استور برای همه موبایل ها :
https://baghstore.net/app/


اپلیکیشن باغ استور dan repost
📚 داستان کوتاه دروازه جهنم


✍️ به قلم پونه سعیدی


📝 خلاصه
من، سال ها تنهایی رو انتخاب کردم تا نه باعث مرگ کسی باشم و نه بانی عذاب بشریت ... ترجیح دادم تنهایی عذاب بکشم و شومی سرنوشتم رو به دوش بکشم، اما همیشه عذاب راه جدیدی برای رسیدن بهت پیدا میکنه...


🔘عاشقانه، ترسناک، ماجراجویی، فانتزی، انتقامی، تخیلی


🌀باید متذکر شد که اگر اثری به صورت رایگان منتشر می شود دلیل بر سبک شمردن ارزش آن نیست و هدف از این کار، دریافت نقد و نظر بوده تا نویسنده با وام گرفتن از این بازخوردها بتواند سطح توقع مخاطبان را در آثار بعدی پیاده کند.
***
این رمان رایگان و کامل است.


نصب رایگان ios برای آیفون :
https://baghstore.net/app/


نصب رایگان نسخه Android برای سامسونگ، شیائومی، هوآوی و ... :
https://baghstore.net/app




پنجره ای رو به خیال ( دانلود رمان دشت میخک های وحشی ) dan repost
Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
چون تو اینستاگرام هی پاک میشه اینجا براتون گذاشتم
کلیپ رمان الآی
از پیج @dream_realm_pooneh

بیاید بریم به جایی در اعماق جنگل، کنار دریاچه مه گرفته ارواح...
بیاید بریم به ساحل عمر، کنار آذرخش خیره به رودخونه زندگی ...
بیاید بریم به جنگل های جوارم، کنار گرگ ابلقی که راز ابلق بودنش به زودی برملا میشه...
بیاید بریم به دنیای خیال، دنیایی که ملکه خیال از عشق، رویا و جادو برامون می‌سازه...
وقت گم شدن تو رویاست
داستان یک‌ گرگینه، اما بدون گرگ‌!!! کسی که بخاطر گناه برادرش مجبوره با یک آلفای جوان به یه قبیله جدید بره ! آلفایی که به تازگی جفتش رو از دست داده و قبیله ای که کسی منتظر اِل‌ای نیست... قبیله ای در نزدیکی دریاچه روح ! جایی که همه فکر میکنن بخاطر ضعفش نابود میشه اما اون نه تنها زنده میمونه، بلکه قدرتمند تر از همیشه برمیگرده‌ تا راز های گذشته و حال رو بر ملا کنه... راز هایی از دنیای ارواح، از عشق پادشاه مردگان و از خوناشام های نامیرا فوسکا ... از انگشتر ماه و بانوی گمشده مهتاب...
این رمان بصورت کامل از نشر موج چاپ شده
برای تهیه کافیه به ادمین کانال تلگرام رمان خاص پیام بدید تا راهنماییتون کنن
@mynovelsell


دستیار تبادلات dan repost
بدن لخت بردیا و سارینا، که رو مبل وسط سالن مشغول هم بودن از ذهنم بیرون نمیرفت…
بازو برهان فشار دادم و گفتم
- کاش زمان برمی‌گشت عقب…
برهان آروم گفت
- کاش...
برگشت سمتم و گفت
- اصلا فکرشو نمیکردم الان اینجا باشن و در حال رابطه ...
دستم رو گرفتم به نرده ها و گفتم
- بیا بریم...
اما همین لحظه در باز شد.
بردیا با یه شلوارک و زیر پوش رکابی، اومد تو قاب در…
من هیچوقت هیچ کدوم از پسر های فامیل رو این تیپی ندیده بودم
اما خب بعد دیدن لخت بردیا...
این خیلی پوشیده بود!
سرمو انداختم پایین و بردیا گفت
- بیاین تو... ببخشید من فکر نمیکردم کسی الان بیاد.
برهان نگاهم کرد و گفت
- بیا حریر!
میخواستم بگم کجا؟
بریم تو چکار کنیم…
بریم تو کاناپه ای که روش مشغول هم بودن رو ببینیم؟
اصلا چرا بردیا انقدر پر رو شد یه هو!؟
شایدم پر رو بود…
اونم روی دیگه داشت که من نمیدونستم!
برهان گفت
- منم فکر نمیکردم اینجا باشی اونم با... سارینا!
بردیا خندید.
دستشو برد تو موهاش و گفت
- خودش یهو اومد... می‌شناسیش که یهو چطوری میشه!
ناباور به برهان نگاه کردم.
کاش خواب بود…
فرو ریختن باورها در مورد آدم ها خیلی سخته!
مخصوصا آدم هایی که باهاشون بزرگ شدی…
مثل برهان
سارینا
بردیا
حتی علی!
انگار تا الان تو یه خواب زندگی میکردم.
یه خواب پر از توهم از آدم هایی که چیز دیگه ای بودن…
برهان کفشش رو بیرون آورد و کمک کرد من برم تو.
شوکه گفتم
- چرا بریم تو؟
برهان گفت
- بریم ببینیم درد سارینا چیه که میاد با داداش من می‌خوابه، بعد به نامزد من آمار میده و دنبال خوابیدن با منه
#پارت_۶۶ از #داستان_واقعی #حریر_و_حرارت
. این ماجرای واقعی رو اینجا بخونید. داستان دختری که با ازدواج سنتی قراره زن پسر عمه اش بشه... پسر عمه ای که با ظاهر مثبت و مذهبیش یه دنیا فاصله داره👇👇👇
https://t.me/+4VXcYFRPRhhkOWQ8
#بزرگسالان #ممنوعه #روابط #تمایلات_جنسی 🔞




رمان #ال_آی به قلم پرستو.س

#عاشقانه #راز_آلود #پایان_خوش

سوال خوبی بود. طبق قانون ما اگه دختری در دفاع از خودش به مردی آسیب بزنه مقصر نیست! اما مرگ، بحث دیگه ای داشت برای همین گفتم: «باید مشخص شه چقدر آسیب زده، اما اگه سامیار رو کشته باشه، باید تاوان بده» «اما اون دختر آلفاست،» «هر کسی که باشه خسرو. هر کسی که باشه» با این حرف منم از کلبه خارج شدم. ذهنم درگیر و خسته بود. واقعا دلم دوئیدن میخواست تو این شب تازه و سرد. این جنگل کاج عالی بود برای تخلیه انرژی! به سمت جنگل دوئیدم و تبدیل شدم. گرگم از این رهایی زوزه کشیدو به دل جنگل زد. منو گرگم همیشه با هم یکی نبودم! یکی و یک دست، اون طور که همه بودن و باید باشه! گرگم گاهی انگار شخصیت ، خواست و منطق جدایی از من داشت! خیلی وقت ها درکش نمیکردم! گاهی واقعا این پسر از من جدا بود! باد سرد پائیزی تو موهام حرکت کردو تازگی هوا ریه هام رو پر کرد. هیچ چیزی مثل دوئیدن حالم رو بهتر نمیکرد. با سرعت از بین درخت ها رد شدم. ماه نو از لا به لای درخت ها پیدا بود.ب ر خلاف جنگل های انبوه ما، اینجا، برای دوئیدن راحت تر بود. اینجا میشد راحت دو نفره دوئید. با این فکر قلبم به درد اومد و سرعتم رو کم کردم‌. چقدر مهرو دوئیدن دو نفره رو دوست داشت،خاطرات شیرینی که حالا فقط درد آور بود تو ذهنم مثل فیلم شروع به حرکت کرد. نفهمیدم کی به لبه دره رسیدم.
ایستادم وبه ماه نو تو آسمون بی ابر نگاه کردم. دیگه شورو حالی دویدن نداشتم. تبدیل شدم تا برگردم سمت کلبه های قبیله شهریار که چشمم به اِل آی افتاد. کمی دور تر از من دقیقا لبه یه صخره نشسته بودو به ماه خیره بود، چند لحظه مکث کردم و نگاهش کردم. گرگم به طرز عجیبی درونم آروم شده بود. چقدر میتونست سخت باشه که گرگینه باشی و گرگی تو وجودت نباشه؟ بین یه گله گرگ زندگی کنی اما مثل اونا نباشی؟حتی توتصورم هم جا نمیشد. اِل آی انگار متوجه نگاه من شد. نگاهش رو از ماه گرفت و برگشت سمت من. چند لحظه مکث کردم و نگاهمون گره خورد. برق چشم هاش تو نور ماه نشون از خیس بودن چشم هاش داشت. یهو گرگ درونم زوزه کشید! باز چته پسر، به اجبار نگاهم رو ازش گرفتم و برگشتم سمت جنگل!
درد من سخت تر بود یا درد اون؟ هر دو درد تنهایی بود. اِل آی بخاطر نداشتن چیزی و من بخاطر از دست دادن! آروم به سمت کابین ها برگشتم. شب همیشه دلتنگی هارو شدید تر میکنه، این خاصیت شبه،



این رمان چاپی است شما میتونید کتاب ال آی را از لینک زیر ثبت سفارش کنید👇👇👇
https://www.30book.com/book/140854
یا فایل کتاب را بصورت کامل خریداری کنید👇👇👇👇
https://t.me/mynovelsell/1130


رمان #ال_آی به قلم پرستو.س

#عاشقانه #راز_آلود #پایان_خوش

سکوت شد! شهریار چی داشت میگفت! اون دختر، برای همین هیچ بوئی نداشت! همه سوالی به هم نگاه کردن که بهرام گفت: «اِل آی و ایلیار دو قلو هستن.گرگ ایلیار خیلی قدرتمندتر از یه گرگ‌ عادیه در حالی که اِل آی گرگی نداره! اون هیچوقت نتونسته تبدیل شه. هیچوقت هم بوی گرگش حس نشده. اون نمیتونه پسرآلفا روکشته باشه. در بهترین حالت بتونه اگه درگیر شده باشن ازدستش فرارکنه.»
متعحب به بهرام و بعد شهریار نگاه کردم. من نمیدونستم اصلا چنین چیزی ممکنه. یه گرگینه بدون گرگ! پس برای همین بود تبدیل نشده بود. اینجوری حق با بهرام بود، ممکن نبود سامیار رو تو نبرد بتونه بکشه اما شاید برادرش به کمکش اومده باشه با کلافگی گفتم: «من بدون مشخص شدن مقصر و دلیل مرگ سامیار برنمی گردم گله ام شهریار، پس بهتره بری زودتر دخترتو برگردونی، ما به اندازه کافی تا الان وقت حروم کردیم.»
با این حرفم گرگم دیوونه وار زوزه کشید، چته پسر چرا یهو اینقدر آشوب شدی! شاید بخاطر دوری از خونه بود! واقعا خیلی وقت از دست داده بودم. همین الان هم داشت شب می شدو این یعنی یه شب دیگه دور از گله، برام خیلی سخت بود این دوری. قلبم انگار اونجا بود و جسمم اینجا. شهریار نفس عمیق و سنگینی کشیدو گفت: «نیم ساعت دیگه جلسه رو دوباره برپا میکنیم. میرم دنبال اِل آی!»
همه سری تکون دادن و شهریار بیرون رفت. خسرو رو به من گفت: «ممکنه سامیار قصد نشون کردن اِل آی رو کرده باشه. بلاخره اون دختر آلفاست. قدرتی هم نداشته برای مقابله. گزینه خوبی بوده برای قدرت گرفتن سامیار. نه؟»
بدون پرده و تعارف گفتم: «نه! سامیار کسی که گرگ نشه رو نشون نمیکرد، »
مکث کردم و گفتم: «شاید از رو لجبازی و دشمنی میخواست بهش آسیب بزنه یا بهش تجاوز کنه!چون میدونست بی دفاعه و قدرتی نداره. اما نشون کردن برای رسیدن به قدرت زیاد با سامیاری که من میشناسم جور در نمیاد!»
خسرو سری تکون دادو گفت: «اگه اِل آی برای دفاع ازخودش سامیار رو کشته باشه چی؟»


این رمان چاپی است شما میتونید کتاب ال آی را از لینک زیر ثبت سفارش کنید👇👇👇
https://www.30book.com/book/140854
یا فایل کتاب را بصورت کامل خریداری کنید👇👇👇👇
https://t.me/mynovelsell/1130

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

2 919

obunachilar
Kanal statistikasi