⭕️ از موفقیتهای کوچک تا توسعه پایدارمتن سخنان
محمدامین صمیمی، دبیر دبیرخانهٔ وفاق ملی، در پنل «تجربههای داخلی وفاق ملی» در همایش گفتگوی ملی دربارهٔ وفاق ملی
ایران امروز به وضعیت پیچیده و سختی دچار شده است؛ آنطور که برخی از کارشناسان میگویند تا اطلاع ثانوی امکان توافقسازی برای موفقیتهای بزرگ اگر نه ناممکن، بسیار دشوار است.
بااینوجود، کشور خالی از داستانهای موفقیت در توافقسازی و حلمساله نیست. وقتی از سطح ملی به سطوح پایینتر حرکت میکنیم، افراد و گروههای مردمنهادی را میبینیم که توانستهاند با ایجاد توافق بین ذینفعان و ذیربطان دولتی و مدنی مشکلی از صدها مشکل مردم را حل کنند و موفقیتهای کوچک و متوسطی را رقم بزنند.
اما نسبت موفقیتهای کوچک و متوسط با توسعه ایران چیست؟ در این زمینه چهار پرسش مطرح است.
۱. آیا الگوها و روشهای توافقساز سطحِ فروملی و بخشی، قابلیت تعمیم یا کاربرد جهت توافقسازی و ایجاد وفاق در سطح ملی را دارند؟ آیا میتوان از این نمونهها درسآموختههایی برای توافقسازی و حلمساله در سطح ملی بهدستآورد؟
پیشتر در پژوهشی که در این زمینه انجام دادیم شش بُعد برای موفقیت پروژههای کوچک و متوسط شناسایی کردیم: جلب اعتماد مقامات مربوطه (مانند گرفتن اختیار ورود به مساله و رفع نگرانیها)، دریچه فرصت و تهدید (مانند نزدیکی و مواجهه مستمر با مساله، آماده داشتن راهحلهای ممکن، و کنشگری مستمر)، قابلیت تیم (مانند توامندی اعضا، قابلیت سازمانی، رهبری و مدیریت دانش)، مدیریت منافع برای حلمساله (مانند فنون مذاکره و مصالحه و طراحی برد-برد)، قدرت نفوذ برای حل مساله (مانند مدیریت افکار عمومی، ائتلافسازی، لابیگری، و روایتسازی)، و ظرفیت خطمشیگذاری در حیطه مورد نظر.
جالب آنکه این یافتهها انطباق بالایی با عوامل و روشهای موفقیت نوآوریهای سیاستی در دنیا دارد.
۲. آیا گسترش موفقیتهای کوچک و متوسط به افزایش سرمایهٔ اجتماعی، وفاق ملی و افزایش ظرفیت حل مساله در آن بخش خاص کمک میکند؟ شواهد فراوان داخلی و خارجی وجود دارد که نشان میدهد فعالیتهای جمعی، چه کارآفرینیهای پایدار و چه فعالیتهای اجتماعی پایدار و اکثرا اجتماعمحور، جامعه هدفشان را توانمندتر، دارای انسجام و سرمایه اجتماعیِ بیشتر کرده و وفاق جمعی را افزایش داده است. نمونههای حاضر در همایش وفاق ملی، شاهدهای خوبی بر این نکته بودند.
۳. آیا موفقیتها و حل مسائل کوچک و متوسط، میتوانند با انباشت و همگرا شدن، در مجموع موجب افزایش ظرفیت خطمشی یا ظرفیت حل مسائل ملی یا به تعبیری همان توسعه شوند؟ در ادبیات نظریِ خطمشیگذاری، شاهد مدلهایی هستیم مانند مدل تصمیم تجمیعی (انباشتی) که بیانگر آن است که در جوامع با سطح تعارض بالا، تجمیع و انباشتِ اقداماتِ کوچک و متوسط پراکنده، میتوانند گاه صحنه را عوض کنند و به برساختن راهبردهای موثری بیانجامد.
مضافا گاهی با باز شدن دریچه فرصت -اغلب در پی یک گشایش سیاسی- سرعت این تجمیع افزایش یافته و مسیرهای جدیدی گشوده و پدیدار میشوند.
در سالهای اخیر متفکرانی تلاش کردهاند تا این نگاه را مفهومپردازی کنند؛ مباحث دکتر فاضلی درباره موفقیتهای کوچک، مدل دکتر لشکربلوکی درباره ریزنهادها و استراتژی نیلوفرآبی، و ایده دکتر رنانی درباره کانونهای اثربخشی از جمله این تلاشهای تئوریک هستند.
۴. آیا سیاستگذاران میتوانند با شکستن مسائل کلان به مسائل خردتر و بخشیتر، زمینه توافقسازی و حل مسائل را با الگوهای موفقیتهای کوچک و متوسط فراهم کنند؟ الگوی شکستِ مساله، با ادبیات توانمندسازی بوروکراسی و دولت که توسط اندروز و پریچت برای توسعه درونزا مطرح شده است، تناسب بالایی دارد. در ایران نیز افرادی مانند دکتر میدری در صدد هستند ذیل ادبیات توانمندسازی جامعه و حاکمیت، «وفاق برای توسعه» را تبیین کنند. او بر همکاری جامعه و دولت برای حل مسائلِ ممکن تاکید دارد و استفاده از استعاره فیزیوتراپی برای جامعه (در مقابل عمل جراحی) از دل همین نگاه برآمده است.
در نهایت باید گفت، پاسخ به این سوالات تا حد زیادی، شانس موفقیت و شکست دولت وفاق ملی را آشکار میکند.
@css_govir