📌دوباره زنان!
- از آن زمانهای قدیم (یکی بود، یکی نبود) که مشرکان کاوکاو میکرده اند و الله هم حوصله وافری داشته و با آنها کلکل می کرده، داستانهای بامزهای به یادگار مانده است. خیلی از شما نخوانده اید پس برایتان نقل میکنم. این مشرکان چیزهایی میگفتند و الله قصه ما را سخت آشفته و پریشان و حالش را بکلی دگرگون میکردند. البته ذهنتان جاهای دور نرود، هیچوقت حرف از عقلانیت و استدلالگرایی و اخلاق و حقوق و این مزخرفات - بقول آن نیچه دیوانه - انسانی زیاده انسانی نبود؛ جرها و بحثهایی میکرده اند بسی عمیقتر و وزینتر. برای نمونه جایی این مشرکان فرزندانی را به الله نسبت میدادند از جنس مقدس «زن»؛ شاید فکر میکنید الله مثل آن دکارت عقلش کم بود که بیاید و قبل از هر چیز «زاییدن» را متمایز و واضح کند و بعد استدلالاتی بیاورد که چرا نمیشود گفت کمال مطلق هم گاهی میزاید و امتناع فلان دارد و استحاله بهمان، نه الله این قارت و قورتها و شارت و شورتها و هارت و هورتهای بیقدر و قیمت را بر عهده فلاسفه و آن پاهای چوبین و بیتمکینشان نهاد و ناظر به صنعت ایجازاللفظ و اشباع المعنی چنان کشیدهای بر صورت مشرکان زد که سرخیِ آن تا همین امروز بر گونههای ما باقی مانده است (البته سرخیِ ناشی از شرم). حال که شما را به نهایت اشتیاق رسانده ام، جواب پرعمق الله قصه را میآورم.
۱
۲
۳
❗️دختران فرزند من اند؟!! همانها که در زیورآلات لول میخورند و عرضه یک استدلالکردن و دلیلآوردن هم ندارند؟!! (۱۸ زخرف).
- بله! انتظار چه چیزی را داشتید؟ خب پاسخ الهی و حکیمانه بود، فوراً باز با آن عقول گنجشکی غرغر و لندلند را شروع نکنید. پذیرشش سخت نیست الا برای کسانی که به فرهنگ منحوس مدرنیته علاقه دارند و فریب وسوسههای شیطان لعین را خورده و مقام زن را خیلی بیش از اندازه بالا کشیده اند! نه هر چه لعنت خداست نثار شیطان و پیروانش کنید و زن را دوباره به جایگاه شایستهاش که همین زیرمیرهاست برگردانید. البته این وسط مفسران هم کم نگذاشته اند و توجیهات و تفسیراتی آورده اند و - بقول منتسب به ابن سینا - یک غلط را هزار و یک غلط کرده اند. مثلاً علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میگوید: «اين دو صفت كه براى زنان آورده، براى اين است كه زن بالطبع داراى عاطفه و شفقت بيشترى و تعقل ضعيفترى از مرد است، و به عكس مرد بالطبع داراى عواطف كمترى و تعقل بيشترى است. و از روشنترين مظاهر قوت عاطفه زن علاقه شديدى است كه به زينت و زيور دارد و 👈 از تقرير حجت و دليل كه اساسش قوه عاقله است ضعيف است».
- یا مثلاً در تفسیر اثنی عشری آمده است که: «آيا مىگردانيد و فرا مىگيريد براى خدا كسى را كه نشو و نما نمايد و بزرگ شود در پيرايه، يعنى به زيب و زينت و ناز و نعمت پرورش يافته باشد، وَ هُوَ فِي الْخِصامِ: و او در وقت مخاصمه و مجادله و سخن ورى، غَيْرُ مُبِينٍ: آشكار كننده حجت نباشد، يعنى در وقت محاجه تقرير حجت نتواند كرد بلكه به جهت نقصان عقل و ضعف رأى، تقرير حجت بر خود كند نه بر غير... آيه شريفه نكتهاى را تذكر فرمايد به اينكه: زنى كه در ناز و نعمت و زيب و زينت تربيت يافته، با اين وصف در مقام اقامه حجت عاجز و ناتوان است، زيرا اثبات برهان در مقام مجادله و مخاصمه منوط به كمال عقل است، و زنان داراى نقصان عقل و ايمانند، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: «انّ النّساء نواقص الأيمان و نواقص الحظوظ و نواقص العقول».
- زین پس به محض اینکه بفهمم کسی که در گروه از خدا و دین و اینها دفاع میکند، زن است، اول یک لیچار قرآنی برایش قالب میزنم و بعد او را درجا اخراج میکنم به دلیل عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مناظره و مخاصمه. باورتان شد؟ شوخی میکنم! من در ایمان به الله این قصهها توفیقی نیافته ام.
@islie
- از آن زمانهای قدیم (یکی بود، یکی نبود) که مشرکان کاوکاو میکرده اند و الله هم حوصله وافری داشته و با آنها کلکل می کرده، داستانهای بامزهای به یادگار مانده است. خیلی از شما نخوانده اید پس برایتان نقل میکنم. این مشرکان چیزهایی میگفتند و الله قصه ما را سخت آشفته و پریشان و حالش را بکلی دگرگون میکردند. البته ذهنتان جاهای دور نرود، هیچوقت حرف از عقلانیت و استدلالگرایی و اخلاق و حقوق و این مزخرفات - بقول آن نیچه دیوانه - انسانی زیاده انسانی نبود؛ جرها و بحثهایی میکرده اند بسی عمیقتر و وزینتر. برای نمونه جایی این مشرکان فرزندانی را به الله نسبت میدادند از جنس مقدس «زن»؛ شاید فکر میکنید الله مثل آن دکارت عقلش کم بود که بیاید و قبل از هر چیز «زاییدن» را متمایز و واضح کند و بعد استدلالاتی بیاورد که چرا نمیشود گفت کمال مطلق هم گاهی میزاید و امتناع فلان دارد و استحاله بهمان، نه الله این قارت و قورتها و شارت و شورتها و هارت و هورتهای بیقدر و قیمت را بر عهده فلاسفه و آن پاهای چوبین و بیتمکینشان نهاد و ناظر به صنعت ایجازاللفظ و اشباع المعنی چنان کشیدهای بر صورت مشرکان زد که سرخیِ آن تا همین امروز بر گونههای ما باقی مانده است (البته سرخیِ ناشی از شرم). حال که شما را به نهایت اشتیاق رسانده ام، جواب پرعمق الله قصه را میآورم.
۱
۲
۳
❗️دختران فرزند من اند؟!! همانها که در زیورآلات لول میخورند و عرضه یک استدلالکردن و دلیلآوردن هم ندارند؟!! (۱۸ زخرف).
- بله! انتظار چه چیزی را داشتید؟ خب پاسخ الهی و حکیمانه بود، فوراً باز با آن عقول گنجشکی غرغر و لندلند را شروع نکنید. پذیرشش سخت نیست الا برای کسانی که به فرهنگ منحوس مدرنیته علاقه دارند و فریب وسوسههای شیطان لعین را خورده و مقام زن را خیلی بیش از اندازه بالا کشیده اند! نه هر چه لعنت خداست نثار شیطان و پیروانش کنید و زن را دوباره به جایگاه شایستهاش که همین زیرمیرهاست برگردانید. البته این وسط مفسران هم کم نگذاشته اند و توجیهات و تفسیراتی آورده اند و - بقول منتسب به ابن سینا - یک غلط را هزار و یک غلط کرده اند. مثلاً علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میگوید: «اين دو صفت كه براى زنان آورده، براى اين است كه زن بالطبع داراى عاطفه و شفقت بيشترى و تعقل ضعيفترى از مرد است، و به عكس مرد بالطبع داراى عواطف كمترى و تعقل بيشترى است. و از روشنترين مظاهر قوت عاطفه زن علاقه شديدى است كه به زينت و زيور دارد و 👈 از تقرير حجت و دليل كه اساسش قوه عاقله است ضعيف است».
- یا مثلاً در تفسیر اثنی عشری آمده است که: «آيا مىگردانيد و فرا مىگيريد براى خدا كسى را كه نشو و نما نمايد و بزرگ شود در پيرايه، يعنى به زيب و زينت و ناز و نعمت پرورش يافته باشد، وَ هُوَ فِي الْخِصامِ: و او در وقت مخاصمه و مجادله و سخن ورى، غَيْرُ مُبِينٍ: آشكار كننده حجت نباشد، يعنى در وقت محاجه تقرير حجت نتواند كرد بلكه به جهت نقصان عقل و ضعف رأى، تقرير حجت بر خود كند نه بر غير... آيه شريفه نكتهاى را تذكر فرمايد به اينكه: زنى كه در ناز و نعمت و زيب و زينت تربيت يافته، با اين وصف در مقام اقامه حجت عاجز و ناتوان است، زيرا اثبات برهان در مقام مجادله و مخاصمه منوط به كمال عقل است، و زنان داراى نقصان عقل و ايمانند، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السلام فرمايد: «انّ النّساء نواقص الأيمان و نواقص الحظوظ و نواقص العقول».
- زین پس به محض اینکه بفهمم کسی که در گروه از خدا و دین و اینها دفاع میکند، زن است، اول یک لیچار قرآنی برایش قالب میزنم و بعد او را درجا اخراج میکنم به دلیل عدم قدرت کافی بر اثبات مقصود خود به هنگام مناظره و مخاصمه. باورتان شد؟ شوخی میکنم! من در ایمان به الله این قصهها توفیقی نیافته ام.
@islie