چرا شوروی فروپاشید؟امروز ۳۳ سال تمام از فروپاشی یکی از بزرگ ترین و قدرتمندترین امپراتوری های تاریخ گذشت.
شوروی احتمالا تنها امپراتوری تاریخ ۵۰۰ سال اخیر بود که جذبە و قدرت نرم آن در مواردی حتی بر توان نظامی و اقتصادی آن می چربید.
چه در تمام هفتاد سال حیات آن در نگاه کثیری از مردم گیتی به عنوان بدیل اخلاقی و جایگزین محتوم نظام های سیاسی موجود مطرح بود.
تجربەی شوروی و رتوریک شورانگیز آن استعدادی شگرف در تسخیر تخیل سیاسی و اندیشەی اجتماعی روشنفکران و کوشندگان سیاسی داشت.
دامنەی تحقیق و پژوهش دربارەی پیدایش و فرسایش این پدیدار سیاسی استثنایی به قدری گسترده است که چه بسا نمی توان از همەی آن نام برد،
چه برسد به بررسی و وارسی تمام عوامل موثر در فروپاشی آن در یک یادداشت تلگرامی کوتاه.
آنچه مطمح نظر این وجیزه است تنها اشارەای کوتاه به یکی از تضادهای عمدەای است که در نهایت انفجار درونی آن را ناگزیر نمود.
شوروی محصول یک رویای قرن نوزدهمی بود. قرن نوزدهم از این لحاظ بر قرن پس از خود فضل تقدم دارد که انبوهی از آزمایشگاه های فکری را در خود گرد آورده بود که فراورده هایشان بعدا در کارگاه های سیاسی سدەی بیست بە تولید انبوه رسید.
کارل اشمیت فیلسوف سیاسی دست راستی آلمانی با طعنه به شوروی می گفت؛ این برادر افراطی که قرن نوزدەی اروپا را تمام و کمال باور و تعبیر کرده است!
اشمیت نه تنها در این داوری درست تنها نبود، بلکه سالها قبل از او یک مهندس نابغەی روس به فراست آن را دریافته بود.
پبتر پالچسنکی در سال ۱۹۲۵ در نامەای بە نخست وزیر شوروی می نویسد:
این قرن، قرن کمونیسم بین المللی نیست، قرن فناوری بین المللی است. ما باید نه کمینترن، بلکه تکینترن را به رسمیت بشناسیم.کمینترن یک اتحادیەی کمونیستی به رهبری مسکو بود که وظیفەی صدور انقلاب را بر دوش داشت.
تکینترن که پالچنسکی با هوشمندی آن را بکار می برد مخفف Technolgy International بود.
پالچنسکی که سرانجام شجاعانه جانش را بر سر عقیدەاش نهاد، فن سالاری توسعه خواه بود که باور داشت؛ روسیەی دهقانی و عقب افتاده محتاج انفلاب صنعتی است، نه انقلاب سیاسی و اشتراکی کردن اجباری صنعت و کشاورزی.
باری مهندس نترس روس سر به نیست شد و بروکراسی حزبی بر تکنوکراسی پیروز!
چند دهه بعد ساخاروف فیزیکدان پرآوازەی ناراضی دربارەی مخاطرات تبدیل شوروی به یک قدرت درجە دوم کوته نظر هشدار داد که باز هم ناشنیده ماند.
نظام که دهه ها فن سالاران، دانشمندان و منتقدان را از خود رانده بود، در پایان به مرضی غریب و علاج ناپذیر گرفتار آمد:
رویارویی عرصەی سیاسی و بروکراتیک در حال انجماد با ساحت اجتماعی شاداب و سرزندەی در حال انفجار!
در پایان در حالی که شوروی نیمی از آلمان را در اشغال خود داشت و شمشیر داموکلس هزاران موشک قارە پیمای اتمی را بر سر انگلیس و فرانسه گرفته بود، اقتصادش عملا به سختی به یک دهم آنها می رسید!
دهه ها پس از اشمیت یک آلمانی تاریخ اندیش به فراست دریافت که اسلام سیاسی معادل کمونیسم قرن بیستم است.
ارنست نولته مانند اشمیت بر این باور بود که کمونیسم آرمانی قرن نوزدهمی است واسلام سیاسی پدیدار سدەی بیستم آن.
صد البته دنیای قرن ۲۱ که عرصەی جهانی شدن اقتصاد و ادغام مالی و پولی کشورهاست، برای برساختن یک امت گرایی مدرن و بین الملل اسلامی زیادی زمان پریشانه است.
زادگاه اسلام و قلب اسلام محافظه کار سنی و حاشیەهای ثروتمند آن در دوبی و دوحه و ابوظبی، شتابان در حال دور شدن از رویاهای امت گرایی و پیوستن به نوعی اکینترن* فرضی هستند.
انقلاب اسلامی، انقلاب صنعتی دهەهای چهل و پنجاه ایران را ناکام گذاشت. اصلاحات اقتصادی دهەی هفتاد به مقصود بازگشت به مسیر صنعتی شدن نیز مغلوب هلال شیعی و گسترش نفوذ منطقه ای گردید.
هنوز دیر نیست، کافیست اقتصاد بر سیاست و پیشرفت بر هویت ارج نهاده شود.
* اکینترن; بین الملل اقتصادی Economy International
صلاحالدین خدیو
#فرهیختگان راهی به رهایی