✅ وقتی انقلابیون فاسد میشوند
✍🏻 محمد فاضلی
🔸 رابرت موگابه، انقلابی آزادیبخش پیشین، و رئیسجمهور دیکتاتور و فاسدی که 37 سال بر زیمبابوه حکومت کرد و به تازگی مُرد، به حدی از فساد رسیده بود که در ژانویه 2000 برنده بلیط بختآزمایی 100 هزار دلاری شد که توسط شرکت بانکی زیمبابوه برگزار میشد. او مدتی قبل نیز افزایش 200 درصدی در حقوق خود و کابینهاش اعمال کرده بود.
🔸 او به پول مسابقه بختآزمایی احتیاج نداشت اما این برنده شدن اوج فساد را نشان میداد. چرا برخی کشورها شبیه به زیمبابوه موگابه، مبارز و انقلابی سابق و همآرمان نلسون ماندلا، میشوند؟
🔸دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در کتاب تحسینشده «ملتها چرا شکست میخورند؟ ریشههای قدرت، ثروت و فقر» (انتشارات روزنه، 1392) اگرچه فصل سیزدهم را با داستان موگابه و زیمبابوه شروع میکنند اما در کل کتاب ضمن برشمردن مثالهای متعدد و مقایسههای تاریخی گوناگون از انگلستان گرفته تا آمریکای شمالی، آرژانتین، آمریکای لاتین، چین و شماری از کشورهای آفریقایی، نظریهای درباره توسعه ارائه میکنند.
این کتاب نشان میدهد «سیاست و نهادهای سیاسی هستند که داشتههای یک ملت را در زمینه نهادهای اقتصادی رقم میزنند.» (ص. 73) آنها میان دو دسته نهادها تمایز قائل میشوند: «نهادهای اقتصادی استثماری» و «نهادهای اقتصادی فراگیر» (ص. 111).
🔸نهادهای اقتصادی فراگیر به گروه بزرگی از مردم اجازه مشارکت میدهند، آنها را تشویق میکنند تا از استعداد و مهارتشان بهره بگیرند، از مالکیت خصوصی حمایت کرده، نظام حقوقی بیطرفی بنا میکنند و بهرهوری را رشد میدهند (ص. 113). دولت در حضور نهادهای اقتصادی فراگیر مجری قانون، حامی مالکیت خصوصی، ضامن اعتبار قراردادها و تأمینکننده اصلی خدمات عمومی است.
نهادهای سیاسی نتیجه بازی را تعیین میکنند. آنها هستند که تعیین میکنند دولت چگونه انتخاب میشود و کدام بخش از حکومت حق چه کاری دارد، چه کسی قدرت دارد و قدرت برای چه هدفی بهکار گرفته میشود. نهادهای سیاسی و اقتصادی یکدیگر را تقویت میکنند.
نهادهای سیاسی فراگیر سبب تقویت نهادهای اقتصادی فراگیر میشوند و بالعکس. همین قاعده درباره نهادهای اقتصادی و سیاسی استثماری هم صدق میکند، نهادهایی که منافع سرشار برای فرادستان فراهم میکنند، قدرت فرادستانی نظیر موگابه را افزایش میدهند و فساد و فلاکت را نهادینه میسازند.
🔸 عجماوغلو و رابینسون نشان میدهند جامعه متکثر که در آن صاحبان منافع فراوان و اکثریت مردم قدرت اظهار وجود دارند، قدرت محدودشده فرادستان، استقلال دادگاهها، حاکمیت قانون (نه حاکمیت از طریق قانون)، و برابری فرادستان و فرودستان در برابر قانون، علت اصلی توسعه و ثروت کشورها هستند (فصل یازدهم).
🔸کتاب نشان میدهد بازارهای آزاد به تنهایی برای تضمین شکلگیری نهادهای فراگیر اقتصادی کافی نیستند و انحصار میتواند به تباهی اخلاق و فساد بینجامد. اما ترکیب جامعه متکثر، نهادهای فراگیر اقتصادی و رسانههای آزاد را برای توسعه و ثروتمند شدن کشورها ضروری نشان میدهند.
نویسندگان کتاب نشان میدهند اگر نهادهای فراگیر سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشند نیاز به حضور در هسته مرکزی قدرت کاهش مییابد، احتمال خشونت و جنگ نیز کم میشود.
عجماوغلو و رابینسون البته نشان میدهند که پیدایش چنین نهادهایی در کشورها تا چه اندازه محصول تاریخ، ترکیب پیچیده نهادهای موجود و کنشهای اصلاحگران، تصادفهای تاریخی و بروز کنشگرانی است که از قدرت خود به شیوهای درست در مسیر ایجاد نهادهای فراگیر استفاده کنند.
موفقیت اصلاحگران بیش از هر چیز از طریق «توانمندسازی اقشار مختلف مردم» امکانپذیر میشود. سازمانهای جامعه مدنی در کنار رسانههایی که به صورت گسترده درباره آنانی که در قدرتاند و از آن سوءاستفاده میکنند اطلاعات منتشر کنند (ص. 606)، میتوانند به توانمندسازی کمک کنند. اقتدارگرایان نیز میکوشند جامعه مدنی و رسانهها را محدود کنند.
🔸 نویسندگان کتاب آشکارا از اصلاحات تدریجی حمایت میکنند و در عین حال بر وجود دولتی متمرکز که ضمن تأمین نظم و امنیت، خدمات عمومی نیز ارائه کند تأکید میکنند.
🔸رابرت موگابه نیز قربانی نهادهای استثماری و البته گرایشهای شخصی خودش شد. هر حاکم دیگری نیز میتواند چنین قربانی شود. تاریخ تضمینی برای رستگاری حاکمان در حضور نهادهای استثماری نداده است.
▫️ خواندن کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» فهمی عمیق از سازوکارهای تاریخی توسعه ارائه میکند. خواندن این کتاب را میتوان به هر علاقمند مباحث توسعه، و بالاخص کسانی که به دنبال ریشههای توسعهنیافتگی مناسب در ایران میگردند، توصیه کرد.
🆔 https://t.me/joinchat/AAAAAD0ncCijNKzbvNChwg
✍🏻 محمد فاضلی
🔸 رابرت موگابه، انقلابی آزادیبخش پیشین، و رئیسجمهور دیکتاتور و فاسدی که 37 سال بر زیمبابوه حکومت کرد و به تازگی مُرد، به حدی از فساد رسیده بود که در ژانویه 2000 برنده بلیط بختآزمایی 100 هزار دلاری شد که توسط شرکت بانکی زیمبابوه برگزار میشد. او مدتی قبل نیز افزایش 200 درصدی در حقوق خود و کابینهاش اعمال کرده بود.
🔸 او به پول مسابقه بختآزمایی احتیاج نداشت اما این برنده شدن اوج فساد را نشان میداد. چرا برخی کشورها شبیه به زیمبابوه موگابه، مبارز و انقلابی سابق و همآرمان نلسون ماندلا، میشوند؟
🔸دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در کتاب تحسینشده «ملتها چرا شکست میخورند؟ ریشههای قدرت، ثروت و فقر» (انتشارات روزنه، 1392) اگرچه فصل سیزدهم را با داستان موگابه و زیمبابوه شروع میکنند اما در کل کتاب ضمن برشمردن مثالهای متعدد و مقایسههای تاریخی گوناگون از انگلستان گرفته تا آمریکای شمالی، آرژانتین، آمریکای لاتین، چین و شماری از کشورهای آفریقایی، نظریهای درباره توسعه ارائه میکنند.
این کتاب نشان میدهد «سیاست و نهادهای سیاسی هستند که داشتههای یک ملت را در زمینه نهادهای اقتصادی رقم میزنند.» (ص. 73) آنها میان دو دسته نهادها تمایز قائل میشوند: «نهادهای اقتصادی استثماری» و «نهادهای اقتصادی فراگیر» (ص. 111).
🔸نهادهای اقتصادی فراگیر به گروه بزرگی از مردم اجازه مشارکت میدهند، آنها را تشویق میکنند تا از استعداد و مهارتشان بهره بگیرند، از مالکیت خصوصی حمایت کرده، نظام حقوقی بیطرفی بنا میکنند و بهرهوری را رشد میدهند (ص. 113). دولت در حضور نهادهای اقتصادی فراگیر مجری قانون، حامی مالکیت خصوصی، ضامن اعتبار قراردادها و تأمینکننده اصلی خدمات عمومی است.
نهادهای سیاسی نتیجه بازی را تعیین میکنند. آنها هستند که تعیین میکنند دولت چگونه انتخاب میشود و کدام بخش از حکومت حق چه کاری دارد، چه کسی قدرت دارد و قدرت برای چه هدفی بهکار گرفته میشود. نهادهای سیاسی و اقتصادی یکدیگر را تقویت میکنند.
نهادهای سیاسی فراگیر سبب تقویت نهادهای اقتصادی فراگیر میشوند و بالعکس. همین قاعده درباره نهادهای اقتصادی و سیاسی استثماری هم صدق میکند، نهادهایی که منافع سرشار برای فرادستان فراهم میکنند، قدرت فرادستانی نظیر موگابه را افزایش میدهند و فساد و فلاکت را نهادینه میسازند.
🔸 عجماوغلو و رابینسون نشان میدهند جامعه متکثر که در آن صاحبان منافع فراوان و اکثریت مردم قدرت اظهار وجود دارند، قدرت محدودشده فرادستان، استقلال دادگاهها، حاکمیت قانون (نه حاکمیت از طریق قانون)، و برابری فرادستان و فرودستان در برابر قانون، علت اصلی توسعه و ثروت کشورها هستند (فصل یازدهم).
🔸کتاب نشان میدهد بازارهای آزاد به تنهایی برای تضمین شکلگیری نهادهای فراگیر اقتصادی کافی نیستند و انحصار میتواند به تباهی اخلاق و فساد بینجامد. اما ترکیب جامعه متکثر، نهادهای فراگیر اقتصادی و رسانههای آزاد را برای توسعه و ثروتمند شدن کشورها ضروری نشان میدهند.
نویسندگان کتاب نشان میدهند اگر نهادهای فراگیر سیاسی و اقتصادی وجود داشته باشند نیاز به حضور در هسته مرکزی قدرت کاهش مییابد، احتمال خشونت و جنگ نیز کم میشود.
عجماوغلو و رابینسون البته نشان میدهند که پیدایش چنین نهادهایی در کشورها تا چه اندازه محصول تاریخ، ترکیب پیچیده نهادهای موجود و کنشهای اصلاحگران، تصادفهای تاریخی و بروز کنشگرانی است که از قدرت خود به شیوهای درست در مسیر ایجاد نهادهای فراگیر استفاده کنند.
موفقیت اصلاحگران بیش از هر چیز از طریق «توانمندسازی اقشار مختلف مردم» امکانپذیر میشود. سازمانهای جامعه مدنی در کنار رسانههایی که به صورت گسترده درباره آنانی که در قدرتاند و از آن سوءاستفاده میکنند اطلاعات منتشر کنند (ص. 606)، میتوانند به توانمندسازی کمک کنند. اقتدارگرایان نیز میکوشند جامعه مدنی و رسانهها را محدود کنند.
🔸 نویسندگان کتاب آشکارا از اصلاحات تدریجی حمایت میکنند و در عین حال بر وجود دولتی متمرکز که ضمن تأمین نظم و امنیت، خدمات عمومی نیز ارائه کند تأکید میکنند.
🔸رابرت موگابه نیز قربانی نهادهای استثماری و البته گرایشهای شخصی خودش شد. هر حاکم دیگری نیز میتواند چنین قربانی شود. تاریخ تضمینی برای رستگاری حاکمان در حضور نهادهای استثماری نداده است.
▫️ خواندن کتاب «چرا ملتها شکست میخورند؟» فهمی عمیق از سازوکارهای تاریخی توسعه ارائه میکند. خواندن این کتاب را میتوان به هر علاقمند مباحث توسعه، و بالاخص کسانی که به دنبال ریشههای توسعهنیافتگی مناسب در ایران میگردند، توصیه کرد.
🆔 https://t.me/joinchat/AAAAAD0ncCijNKzbvNChwg