غزلی زیبا از شاعر تاجیک از ازبکستان،
بانو دل افروز مقیماِوا :
«تو را میپرستم»
تو هستی، که هستم، تو را میپرستم،
ز عشق تو مستم، تو را میپرستم.
به روی همه جز تو، ای از همه خوب،
درِ قلب بستم، تو را میپرستم.
به اخترچینان هیچ پروا نکردم،
به نزدت نشستم، تو را میپرستم.
شکستی، شکستم، فِتادی، فتادم،
گسستی، گسستم، تو را میپرستم.
ز اندوهِ اندوهِ جانسوز غربت،
فقط با تو رَستم، تو را میپرستم.
تو سوغاتی بهترینِ خدایی،
که بگرفت دستم، تو را میپرستم.
جفا کرده بود از محبت مرا دور،
قسمرا شکستم، تو را میپرستم.
#دلافروزمقیماِوا❤
#گنجپارسی📚
@ganjiparsi🌹
بانو دل افروز مقیماِوا :
«تو را میپرستم»
تو هستی، که هستم، تو را میپرستم،
ز عشق تو مستم، تو را میپرستم.
به روی همه جز تو، ای از همه خوب،
درِ قلب بستم، تو را میپرستم.
به اخترچینان هیچ پروا نکردم،
به نزدت نشستم، تو را میپرستم.
شکستی، شکستم، فِتادی، فتادم،
گسستی، گسستم، تو را میپرستم.
ز اندوهِ اندوهِ جانسوز غربت،
فقط با تو رَستم، تو را میپرستم.
تو سوغاتی بهترینِ خدایی،
که بگرفت دستم، تو را میپرستم.
جفا کرده بود از محبت مرا دور،
قسمرا شکستم، تو را میپرستم.
#دلافروزمقیماِوا❤
#گنجپارسی📚
@ganjiparsi🌹