سلام من محمد از کرج بریم سراغ داستان من ی دختر عمه ای با دختر عمویی دارم اینا خیلی پاهای خوبو نازی دارن مشخصاتشون اینه که(دختر عمم خیلی سفیده با پاهای خوشگل سایر ۳۹دختر عموم یزره سبزس با پاهای فوق العاده با سایز ۴۱) خلاصه اقا ما یروز مهمونی دعوت بودیم همه ی فامیل بودن بجز یکی از پسر عموهام «چون باباش مشکل داشت با عموهای دیگه بابام»
خلاصه ما یعنی دختر عموم دختر عمم من با یکی از پسر عموهام رفتیم اتاق یزره که صحبت کردیم گفتم بیاید ی بازی بکنیم گفتن چی منم گفتم جرعت و حقیقت ولی با قانون های جدید گفتن چ قانونی گفتم باید برای جرعت و حقیقت کاغذ از توی یه ظرف یا کاسه برداریم اقا هرکی ۳ تا مجازات باید می نوشت یعنی ۳ تا برای جرعت و ۳ تا برای حقیقت اقا خلاصه من نوشتم بو کردن به مدت دقیقه ی که شخص بخواد لیسیدن و بوسیدن به همین ترتیب اقا خلاصه نوشتیم انداختیم توی اون ظرف خلاصه سه دور گذشت هنوز نه نوبت من شد نه اون چیزایی که میخواستم اومد بیرون یهو عموم اومد گفتش باید برن پسر عموم وسط مجازاتش بود که رفت من با دخترا موندم و بازی کردم تا شد نوبت پرسیدن از من دختر عموم گفت جرعت یا حقیقت منم گفتم جرعت اونم گفتش اوممم جرعت پیدا کردی بزار ببینم دست کرد توی ظرف از توش یه کاغذ برداش باز کردش اول تعجب کرد بعدش گفت اینو کی نوشته مجازان بوسیدن پا منم خودم زدم به کوچه علی چپ گفتم نمیدونم
اونا باهم گفتن ابول«پسر عموم» ننوشته ما دیدم ورقشو از خودمونم مطمعنیم پس تو نوشتی منم با کلی تکذیب اخر قبول کردم گفتم اره اقا خلاصه دیدم هردو یهو گفتن میدونستیم که فوت فتیشی اونا هم میدونستن چیه بعدش گفتن خوب پس منتظر چی هستی شروع کن توله
اولش باورم نشد اونا که اینطوری گفتن قند تو دلم اب شد بعدش منم با ی ترسی شروع کردم به بوس کردن پای دختر عموم بهش گفتم چقدر گفت ساکت باش کارتو بکن من از خدا خواسته از روی جوراب هی بوس میکردم اینم بگم یه جوراب سیاه سفید رنگی با شکلک خرس پوشیده بود انقدر بوس کردم که بعدش گفت خوب خسته شدم برو منم سریع رفتم کنار دیدم دختر عمم داشت فیلم میگرفت بهش گفتم داری چیکار میکنی یهو دختر عموم پاشو گذاشت روی سینم گفتش از این به بعد تو دیگه برده مایی منم دیدم چه فرصتی داره نصیبم میشه سریع افتادم به پای دختر عمم گفتم تورو خدا پاک کن التماس میکنم اونم یهو با پاشنه پا زدش تو کمرم «درد داشت» گفت ساکت توله یا به حرفامون گوش میدی یا میرم فیلمتو به تمام این جمع نشون میدم منم از یه طرف ترسیدم که اتو دارم دستشون از یه طرف خوشحال گفتم باشه
اقا مهمونی گذشت فردا صبحش دیدم دختر عموم پیام داده توله چطوری منم گفتم خوبم یهو پیام داده خوبم چی گفتم خوبم ارباب گفتش افرین ببین توله منو ایلار«دختر عمم»داریم برای کنکور میخونیم ببین میای خونه ما تا دینت به اربابت ادا کنی منم گفتم نمیتونم بیامو کار دارم یهو پیام داد دلت میخواد فیلمتو برای کل فامیل بفرستم پیام دادم ببخشید سرورم میام گفت ببخشید نه گفتم گه خوردم سرورم اونم گفتش خوب افرین حالا زود با اماده شو بیا
ادامشو پارت بعدی میگم اگه لایکا بره بالای۳۰ تا میگم
خلاصه ما یعنی دختر عموم دختر عمم من با یکی از پسر عموهام رفتیم اتاق یزره که صحبت کردیم گفتم بیاید ی بازی بکنیم گفتن چی منم گفتم جرعت و حقیقت ولی با قانون های جدید گفتن چ قانونی گفتم باید برای جرعت و حقیقت کاغذ از توی یه ظرف یا کاسه برداریم اقا هرکی ۳ تا مجازات باید می نوشت یعنی ۳ تا برای جرعت و ۳ تا برای حقیقت اقا خلاصه من نوشتم بو کردن به مدت دقیقه ی که شخص بخواد لیسیدن و بوسیدن به همین ترتیب اقا خلاصه نوشتیم انداختیم توی اون ظرف خلاصه سه دور گذشت هنوز نه نوبت من شد نه اون چیزایی که میخواستم اومد بیرون یهو عموم اومد گفتش باید برن پسر عموم وسط مجازاتش بود که رفت من با دخترا موندم و بازی کردم تا شد نوبت پرسیدن از من دختر عموم گفت جرعت یا حقیقت منم گفتم جرعت اونم گفتش اوممم جرعت پیدا کردی بزار ببینم دست کرد توی ظرف از توش یه کاغذ برداش باز کردش اول تعجب کرد بعدش گفت اینو کی نوشته مجازان بوسیدن پا منم خودم زدم به کوچه علی چپ گفتم نمیدونم
اونا باهم گفتن ابول«پسر عموم» ننوشته ما دیدم ورقشو از خودمونم مطمعنیم پس تو نوشتی منم با کلی تکذیب اخر قبول کردم گفتم اره اقا خلاصه دیدم هردو یهو گفتن میدونستیم که فوت فتیشی اونا هم میدونستن چیه بعدش گفتن خوب پس منتظر چی هستی شروع کن توله
اولش باورم نشد اونا که اینطوری گفتن قند تو دلم اب شد بعدش منم با ی ترسی شروع کردم به بوس کردن پای دختر عموم بهش گفتم چقدر گفت ساکت باش کارتو بکن من از خدا خواسته از روی جوراب هی بوس میکردم اینم بگم یه جوراب سیاه سفید رنگی با شکلک خرس پوشیده بود انقدر بوس کردم که بعدش گفت خوب خسته شدم برو منم سریع رفتم کنار دیدم دختر عمم داشت فیلم میگرفت بهش گفتم داری چیکار میکنی یهو دختر عموم پاشو گذاشت روی سینم گفتش از این به بعد تو دیگه برده مایی منم دیدم چه فرصتی داره نصیبم میشه سریع افتادم به پای دختر عمم گفتم تورو خدا پاک کن التماس میکنم اونم یهو با پاشنه پا زدش تو کمرم «درد داشت» گفت ساکت توله یا به حرفامون گوش میدی یا میرم فیلمتو به تمام این جمع نشون میدم منم از یه طرف ترسیدم که اتو دارم دستشون از یه طرف خوشحال گفتم باشه
اقا مهمونی گذشت فردا صبحش دیدم دختر عموم پیام داده توله چطوری منم گفتم خوبم یهو پیام داده خوبم چی گفتم خوبم ارباب گفتش افرین ببین توله منو ایلار«دختر عمم»داریم برای کنکور میخونیم ببین میای خونه ما تا دینت به اربابت ادا کنی منم گفتم نمیتونم بیامو کار دارم یهو پیام داد دلت میخواد فیلمتو برای کل فامیل بفرستم پیام دادم ببخشید سرورم میام گفت ببخشید نه گفتم گه خوردم سرورم اونم گفتش خوب افرین حالا زود با اماده شو بیا
ادامشو پارت بعدی میگم اگه لایکا بره بالای۳۰ تا میگم