#اعتراف_احمقانه
سال ۹۹ کنکور دادم
از دو سال قبلش توی رابطه بودم با یه دختر
واقعا قصدم جدی بود واسش و میخواستمش
خیلی همو دوست داشتیم و اوکی بودیم با هم
من مهندسی کامپیوتر علم و صنعت قبول شدم و جدای خوشحالی این، خوشحال بودم که با این شرایطم راحت تر میتونم اونو بگیرم
و خلاصه همینو هم بهش گفتم
رابطه ما تا سال ۴۰۱ ادامه داشت و اون یهو یه خواستگار پولدار میاد واسش و ۱۵ سال از خودش بزرگتره و در کمال نا باوری ازدواج میکنه
خیلی عذاب کشیدم من خیلیییی
ولی دیگه راهمو از اون جدا کردم و گفتم خدا پشت و پناهت
تا اینکه متوجه شدم امسال طلاق گرفت سر اینکه نمیساخت با شوهرش
منم که فارغالتحصیل بودم و کم کم داشتم وارد بازار کار میشدم و خلاصه یه روز پیام اومد واسم که بیا باز باهم باشیم و همو مثل قبل دوست داشته باشیم و ... من فلانیم
انگار همه ی اون روزایی که اشک میریختم دوباره زنده شد واسم
نمیدونم کار درستی کردم یا نه ولی همونجا گفتم ما به درد هم نمیخوریم دیگه
هیچکس واسه من دوبار عزیز نمیشه
حالا هم برو پی کارت
بازم همین چند شب پیش یه دوستش بهم پیام داد که فلانی خیلی داره عذاب میکشه و بدجور نیاز به مراقبت داره و حتی به خودکشی هم فکر کرده...
دیگه منم نه اهمیتی میدم نه حرفی دارم
امیدوارم درس عبرت بشه واسه همسن و سالای خودم که هر بی اصالتی رو نرن سمتش
_._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._
📝
@eterafcity