Postlar filtri


💢فهرستی از بهترین، جذاب ترین و معتبر ترین کانال و گروه های علمی در تلگرام!!
از دستش ندید✔️

https://t.me/addlist/GK90BdNgvbcwMDlk


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
◾️ شبیه سازی کامپیوتری از هیچ کوانتومی

برداشت از پیج علمی W_ot_w

@entropy_ph


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔘 تجزیه طلای ۲۴عیار

برداشت از science_technology_world

@entropy_ph


#آنتروپی

آب سرد چگونه به تکامل حیات چند سلولی پیچیده کمک کرد

#قسمت_دوم

پارادوکس منجمد
زمانی که سیمپسون در اواخر دهه ۱۹۹۰ در مقطع کارشناسی تحصیل می‌کرد، ایده زمین گوی برفی سر زبان‌ها افتاده بود. در سال ۱۹۹۲، جوزف کیرشوینک ژئوشیمیدان به این موضوع اشاره کرد که شواهد زمین‌شناسی نشان می‌دهد در گذشته‌های دور زمین، رویداد یخبندان جهانی رخ داده است. وی همچنین الگویی ارائه کرد که نشان می‌داد چگونه یخ‌ها دوباره ذوب شدند. در سال ۱۹۹۸، پل هافمن، زمین‌شناس از دانشگاه هاروارد و همکارانش با مطالعه ذخایر رسوبی در نامیبیا تایید کردند که سنگ‌ها حضور یخچال‌ها را در گرم‌ترین مناطق جهان در حدود ۷۰۰ میلیون سال پیش نشان می‌دهند. از همان زمان، برای سیمپسون زمان‌بندی عصر زمین گوی برفی چالش‌برانگیز بود. او می‌گوید: «پارادوکسی کامل برایم بود. با توجه به تکامل چشمگیری که در آن زمان رخ می‌داد، باورکردنی نبود که زمین در آن دوران یخ‌زده باشد. پیش از عصر زمین گوی برفی، فسیل‌ها کوچک هستند اما پس از آن بزرگ و پیچیده می‌شوند.» تعیین دقیق زمان پیدایش حیوانات دشوار است، اما تخمین‌های حاصل از ساعت‌های مولکولی (که از نرخ جهش برای تخمین گذر زمان استفاده می‌کنند) نشان می‌دهد آخرین جد مشترک حیوانات چندسلولی در دورانی معروف به زمین گوی برفی استورتین، یعنی بین ۷۱۷ میلیون تا ۶۶۰ میلیون سال پیش ظاهر شده است. جانوران چندسلولی بزرگ و واضح، ده‌ها میلیون سال پس از اینکه زمین پس از یک دوره گوی برفی کوتاه‌تر، گرم شد و یخ‌ها آب شدند، در حدود ۶۳۵ میلیون سال پیش، در سوابق فسیلی ظاهر می‌شوند. با کاهش دما چگالی و ویسکوزیته مولکول‌های آب افزایش می‌یابد و حرکت برای موجودات ریز دشوار می‌شود. این پارادوکس، یعنی سیاره‌ای که ظاهرا شرایط نامساعدی برای حیات دارد، اما موجب جهش تکاملی چشمگیری می‌شود، همچنان در طول تحصیل و زندگی حرفه‌ای سیمپسون او را سردرگم کرده بود. او در سال ۲۰۱۸ به عنوان استادیار به بینشی تازه در‌این‌باره دست پیدا کرد: با سردتر شدن آب دریا، ویسکوزیته آن افزایش می‌یابد. در شرایط زمین گوی برفی، ویسکوزیته آب اقیانوس‌ها دو یا حتی چهار برابر قبل از انجماد سیاره زمین بود. سیمپسون دراین‌باره کنجکاو بود که ارگانیسم‌های میکروسکوپی موجود در اقیانوس‌ها در طول زمین گوی برفی چه رفتارهایی داشتند. شاید درنهایت مشخص می‌شد اصلا پارادوکسی در کار نیست. برای موجودات تک‌سلولی بسیار کوچک، آب چسبناک‌تر مشکلات بزرگی ایجاد می‌کند. باکتری‌ها ازطریق فرایند انتشار، یعنی حرکت مواد مغذی درون آب از ناحیه‌ی با غلظت بالا به نواحی با غلظت پایین تغذیه می‌کنند و معمولا منتظر می‌مانند غذا به آن‌ها برسد. با‌این‌حال، در دماهای پایین، انتشار کند می‌شود و سرعت و میزان جابه‌جایی مواد مغذی کاهش پیدا می‌کند. برای سلول‌ها، زندگی در مایع سرد و دارای ویسکوزیته بالاتر به معنای غذای کمتر است. حتی موجودات بسیار کوچکی مانند سلول‌های تاژک‌دار که می‌توانند خود را در آب به پیش برانند، در آب سرد کندتر حرکت می‌کنند. درنتیجه، کمتر با غذا برخورد می‌کنند. از طرف دیگر، ارگانیسم بزرگ‌تر بدون مشکل زیاد می‌تواند در آب دارای ویسکوزیته بالا حرکت کند. دسته‌ای از سلول‌ها از مزیت اینرسی برخوردار خواهند بود؛ یعنی جرم ترکیبی‌شان به اندازه‌ای بزرگ است که به آن‌ها امکان دهد در مایع غلیظ‌تر حرکت کنند. سیمپسون می‌گوید: «در یک نقطه دیگر آن قدر بزرگ هستید که غلظت مایع اهمیتی نخواهد داشت.» سیمپسون در سال ۲۰۲۱ فرضیه خود را در‌این‌باره منتشر کرد که ویسکوزیته آب دوره زمین گوی برفی فشار قابل‌توجهی بر توانایی تغذیه موجودات زنده در آن زمان وارد کرد و موجب شد برخی از آن‌ها به حیات چندسلولی تکامل پیدا کنند. وی سپس با همکارانش در موسسه سنتا فه، مدل‌های ریاضی از موجودات کوچکی طراحی کرد که در مایعات غلیظ و غلیظ‌تر زندگی می‌کردند؛ ازجمله سلول‌های تکی که ازطریق انتشار تغذیه می‌کردند و سلول‌های خودپیش‌برنده‌ای که با حرکت در محیط اطراف غذا می‌یافتند.در مدل‌هایی که شرح آن‌ها در پایان سال ۲۰۲۳ در پایگاه‌داده بایو‌آرکایو بارگذاری و به‌تازگی در مجله‌ی مجموعه مقالات انجمن سلطنتی منتشر شد، موجودات ریزی که با تکیه بر فرایند انتشار تغذیه می‌کردند با کاهش اندازه به مایعات غلیظ‌تر واکنش نشان دادند. سلول‌های خود پیش‌برنده که این توانایی برایشان تعریف شده بود که در صورت نیاز به هم بچسبند، گروه‌های چندسلولی بزرگ و بزرگ‌تری را تشکیل دادند. این امر نشان می‌داد اگر در زمانی که زمین گوی برفی رخ داد، ارگانیسم‌های چندسلولی یا حداقل موجوداتی با توانایی ایجاد حالت چندسلولی وجود داشتند، مایع غلیظ‌تر می‌توانسته موجب شود آن‌ها بزرگ‌تر شوند.

🌐منبع زومیت

_لینک مقاله

@entropy_ph


Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
ژینوس محمودی

ژینوس محمودی، نخستین زن فارغ‌ التحصیل فیزیک در مقطع فوق لیسانس از دانشگاه تهران و اولین زن رئیس سازمان هواشناسی ایران بود. او در تهیه اطلس اقلیمی ایران نقش داشت و مسئول مدیریت باروری ابرها و باران مصنوعی در سال ۱۳۴۲ بود. همچنین، محمودی از بنیان‌گذاران هواشناسی دریایی ایران به شمار می‌رود و در کنگره‌های جهانی اقلیم‌شناسی نماینده ایران بود. او در آذر ۱۳۶۰ به دلیل بهائی بودن دستگیر و سپس اعدام شد.

برداشت از ایران اینترنشنال
@entropy_ph


#آنتروپی

آب سرد چگونه به تکامل حیات چند سلولی پیچیده کمک کرد

#قسمت_اول

آزمایش‌های جدید نشان می‌دهد دمای بسیار سرد دوره‌های باستانی معروف به زمین گوی برفی، ممکن است شرایط را برای تکامل حیات چندسلولی پیچیده مهیا کرده باشد. وقتی آب دریا سرد می‌شود، ویسکوزیته یا گرانروی آن افزایش می‌یابد و حرکت برای موجودات تک‌سلولی دشوارتر می‌شود. این شرایط ممکن است در عصر معروف به زمین گوی برفی، موجب شده باشد موجودات تک‌سلولی تحت فشار قرار بگیرند و به گروه‌های چندسلولی بزرگ‌تر تکامل یابند تا بتوانند در آب سرد و غلیظ بهتر حرکت کنند و غذا بیابند. پژوهشگران در آزمایشگاه نشان داده‌اند جلبک‌ها تحت شرایط افزایش ویسکوزیته، گروه‌های بزرگ‌تر و هماهنگ‌تری تشکیل می‌دهند. جلبک‌ها حتی پس از پایان آزمایش نیز همچنان به صورت گروهی باقی ماندند که ممکن است نشان‌دهنده مسیر تکاملی به سوی چندسلولی شدن باشد.
سنگ‌های رسوبی مناطق گرمسیری نشان می‌دهد مدت‌ها پیش، زمین با یخ محصور شده بود. صدها میلیون سال پیش، سراسر زمین را یخچال‌ها و یخ‌های دریا پوشانده بودند. افراطی‌ترین سناریوها حاکی از آن است که لایه‌ای از یخ به ضخامت چندین متر حتی در خط استوا تشکیل شده بود. این رویداد که «زمین گوی برفی» نامیده شده است، به‌نظر می‌رسد زمان خوبی برای زندگی نبود. با‌این‌حال، در دوره گرم‌تر بین یخبندان‌ها، اولین شواهد از جانوران چندسلولی ظاهر می‌شود. پس چگونه این نوآوری زیستی در دوران ویرانی و شرایط سخت زمین گوی برفی اتفاق افتاد؟ مجموعه‌ای از مقالات حاصل از پژوهش‌های انجام‌شده در آزمایشگاه کارل سیمپسون پاسخی را ارائه می‌کند که با واقعیت فیزیکی بنیادینی ارتباط دارد: با سرد شدن آب دریا، ویسکوزیته آب بیشتر می‌شود، بنابراین حرکت برای موجودات بسیار کوچک دشوارتر می‌شود. تصور کنید به جای آب بخواهید درون عسل شنا کنید. اگر ارگانیسم‌های میکروسکوپی برای به دست آوردن غذای کافی برای بقا در شرایط افزایش ویسکوزیته آب مشکل داشتند، برای تغییر پیداکردن تحت فشار قرار می‌گرفتند و شاید راه‌هایی برای جمع شدن در کنار هم و تشکیل گروه‌های بزرگ‌تر و حرکت در آب با نیروی بیشتر تکامل می‌دادند. برای آزمایش این ایده، سیمپسون و همکارانش در دانشگاه کلرادو بولدر آزمایشی را انجام دادند تا ببینند یک موجود تک‌سلولی امروزی در مواجهه با ویسکوزیته بالاتر چه واکنشی نشان می‌دهد. در طول یک ماه، سیمپسون و آندریا هالینگ بررسی کردند که چگونه نوعی جلبک سبز در مواجهه با ژل غلیظ‌تر گروه‌های بزرگ‌تر و هماهنگ‌تری ایجاد می‌کند. نتایج نشان داد جلبک‌ها به‌طور جمعی در مایع حرکت کردند تا سرعت تغذیه خود را حفظ کنند. جالب اینکه گروه‌هایی از سلول‌ها تا ۱۰۰ نسل پس از پایان آزمایش همچنان در کنار هم ماندند. فیبی کوهن، دیرین‌شناس کالج ویلیامز که بارها با سیمپسون درمورد ایده خود صحبت کرده بود، اما مستقیما در مطالعه نقشی نداشت، گفت این پژوهش برداشت جدیدی از پیدایش حیات چندسلولی ارائه می‌دهد. به‌گفته‌ی وی، این حوزه از علم زیست‌شناسی مملو از مقالاتی است که روی سنجه‌های ژئوشیمیایی تمرکز داشته‌اند، اما تعداد معدودی از آن‌ها زیست‌شناسی ارگانیسم‌های منفرد را درنظر گرفته‌اند. وقتی آب دریا سرد می‌شود، ویسکوزیته یا گرانروی آن افزایش می‌یابد و حرکت برای موجودات تک‌سلولی دشوارتر می‌شود. این شرایط ممکن است در عصر معروف به زمین گوی برفی، موجب شده باشد موجودات تک‌سلولی تحت فشار قرار بگیرند و به گروه‌های چندسلولی بزرگ‌تر تکامل یابند تا بتوانند در آب سرد و غلیظ بهتر حرکت کنند و غذا بیابند. پژوهشگران در آزمایشگاه نشان داده‌اند جلبک‌ها تحت شرایط افزایش ویسکوزیته، گروه‌های بزرگ‌تر و هماهنگ‌تری تشکیل می‌دهند. جلبک‌ها حتی پس از پایان آزمایش نیز همچنان به صورت گروهی باقی ماندند که ممکن است نشان‌دهنده مسیر تکاملی به سوی چندسلولی شدن باشد.
سنگ‌های رسوبی مناطق گرمسیری نشان می‌دهد مدت‌ها پیش، زمین با یخ محصور شده بود. صدها میلیون سال پیش، سراسر زمین را یخچال‌ها و یخ‌های دریا پوشانده بودند. افراطی‌ترین سناریوها حاکی از آن است که لایه‌ای از یخ به ضخامت چندین متر حتی در خط استوا تشکیل شده بود. این رویداد که «زمین گوی برفی» نامیده شده است، به‌نظر می‌رسد زمان خوبی برای زندگی نبود. با‌این‌حال، در دوره گرم‌تر بین یخبندان‌ها، اولین شواهد از جانوران چندسلولی ظاهر می‌شود. پس چگونه این نوآوری زیستی در دوران ویرانی و شرایط سخت زمین گوی برفی اتفاق افتاد؟ مجموعه‌ای از مقالات حاصل از پژوهش‌های انجام‌شده در آزمایشگاه کارل سیمپسون پاسخی را ارائه می‌کند که با واقعیت فیزیکی بنیادینی ارتباط دارد: با سرد شدن آب دریا، ویسکوزیته آب بیشتر می‌شود، بنابراین حرکت برای موجودات بسیار کوچک دشوارتر می‌شود. تصور کنید به جای آب بخواهید درون عسل شنا کنید.

🌐منبع زومیت

لینک مقاله

@entropy_ph

4k 0 45 1 17

#آنتروپی

◼️ حیواناتی که استاد بهره‌گیری از قوانین فیزیک هستند

#قسمت دوم

در مقیاس‌های بزرگ‌تر، فیزیک همچنان اساس ساده‌ترین حرکات حیوانات است که به هماهنگی پیچیده پیام‌رسانی شیمیایی و الکتریکی درون بدون و بین بدن و مغز نیاز دارد. از سوی دیگر، برای حرکت موفقیت‌آمیز، فیزیک درونی باید با ویژگی‌های فیزیکی محیط سازگار باشد. برای مثال، حرکت در مایع، نه تنها توسط بدن بلکه همچنین توسط ویژگی‌های آن مایع کنترل می‌شود. درون آب، حیوانات شناگر بسته به عوامل مختلفی ازقبیل شکل بدنشان از استراتژی‌های حرکتی مختلفی استفاده می‌کنند. به‌عنوان مثال، ماهی‌های باریک با حرکت از پهلو و دم، خود را به پیش می‌رانند، درحالی‌که ماهی‌های با اشکال بدنی دیگر با تکان دادن باله‌ها در آب حرکت می‌کنند. روش‌های فیزیک برای توصیف این استراتژی‌ها نمی‌توانند به سادگی عواملی مانند تلاطم و گرداب‌ها را توضیح دهند. محاسبه رفتار مورد انتظار در چنین شرایطی می‌تواند از توان محاسباتی حاضر فراتر رود. بنابراین، دانشمندان به آزمایش‌های واقعی روی آورده‌اند. یکی از این مطالعات سرنخ‌هایی از توانایی عجیب قزل‌ آلا ارائه کرده است. آبی که از کنار ساختار استوانه‌ای‌ شکل عبور می‌کند، گردابی را ایجاد می‌کند که حتی به قزل‌آلای مرده امکان شنا به سمت بالادست را می‌دهد.

▫️مهارت‌های ساخت‌و‌ساز حیوانات

تکامل به حیوانات مهارت‌های حرکتی سازگار با محیط موجود را بدون نیاز به کتابچه راهنما اعطا کرده است. اما تغییر محیط به نفع خود،  به دانش فیزیک پیچیده‌تری نیاز دارد. از مورچه‌ها و زنبورها گرفته تا گورکن‌ها و سگ‌های آبی، حیوانات مختلف یاد گرفته‌اند که چگونه لانه‌ها، پناهگاه‌ها و سایر ساختارهای محافظ دربرابر تهدیدهای محیطی را بسازند. به‌عنوان مثال، لانه‌های پرندگان باید چوب، برگ و خاک را در قالب ساختاری پایدار و یکپارچه ترکیب کند. پرندگان ظاهراً می‌دانند شاخه‌های نرم نسبت به شاخه‌های انعطاف‌ناپذیر پایداری بهتری دارند. آزمایش‌های فیزیکی نشان داده است خم کردن مواد انعطاف‌پذیر امکان ایجاد نیروهای اصطکاکی را فراهم می‌کند که به حفظ آشیانه کمک می‌کند.
ساختارهای حیوانی همچنین باید از فیزیک لازم برای کنترل دما، رطوبت و تهویه در محدوده‌ آسایش تبعیت کنند. برای مثال، بدون تبادل هوای کافی حیوانات خفه خواهند شد. سنجاب‌های دشتی، گودال‌های بزرگی با چندین دهانه ایجاد می‌کنند. تجزیه‌ و‌ تحلیل فیزیکی نشان می‌دهد دهانه‌ها باید ازنظر ارتفاع متفاوت باشند تا تهویه مناسب ممکن شود (ازطریق تفاوت فشاری که موجب جریان هوا می‌شود). بدون شک حیوانات ترفندهای زیادی دارند که خود فیزیکدانان هنوز نمی‌توانند به‌طور کامل توضیح دهند، به همین دلیل است که حوزه فیزیک رفتار حیوانات بسیار پرثمر است. پژوهش‌های بیشتر درباره بسیاری از جنبه‌های رفتار حیوانات از دیدگاه فیزیک به کشف قوانین فیزیک جدید برای رفتار که طبیعت آن را کشف کرده، اما ما هنوز آن را کشف نکرده یا به خوبی درک نکرده‌ایم، کمک خواهد کرد.

پایان

قسمت اول

@entropy_ph


#آنتروپی

◼️ حیواناتی که استاد بهره‌گیری از قوانین فیزیک هستند

#قسمت اول

🔺حیواناتی نظیر گربه‌ها، مارهای درحال خزیدن، سنجاب‌های دشتی نقب‌زن و حیوانات دیگر از قوانین فیزیک به شکل استادانه‌ای استفاده می‌کنند. اگر آیزاک نیوتن فقط گربه‌ها را مطالعه می‌کرد، شاید هرگز قوانین حرکت را کشف نمی‌کرد. فرض کنید گربه‌ای را در دست دارید و درحالی‌که شکمش رو به بالا است، آن را از پنجره طبقه دوم رها می‌کنید. اگر گربه صرفا سیستمی مکانیکی باشد که از قوانین نیوتن درباره حرکت پیروی می‌کند، باید روی پشت خود فرود آید (جزئیات فنی مانند اینکه این کار باید در خلاء انجام شود، وجود دارد، اما برای این بحث آن را نادیده بگیرید). درعوض، اغلب گربه‌ها معمولا با چرخاندن خود در طول مسیر و فرود آمدن روی پاهایشان از آسیب دیدن جلوگیری می‌کنند. ترفند خاص گربه‌ها هنگام سقوط از ارتفاع، برای بیشتر مردم عجیب نیست. همه ویدئوهایی را دیده‌اند که نشان‌دهنده مهارت‌های آکروباتیک گربه‌ها است. اما به مدت بیش از یک قرن، دانشمندان درمورد فیزیک چگونگی انجام این کار توسط گربه‌ها سردرگم بودند. همان‌طور که فرانک ویلچک، برنده جایزه نوبل در مقاله اخیر خود اشاره می کند، قضیه ریاضی که سقوط گربه را به‌عنوان سیستمی مکانیکی درنظر می‌گیرد، برای گربه‌های زنده به کار نمی‌آید. ویلچک، فیزیکدان نظری در وب‌ سایت MIT می‌نویسد: «این قضیه به گربه‌های زیستی واقعی مربوط نمی‌شود. آن‌ها سیستم‌های مکانیکی بسته نیستند و انرژی ذخیره‌شده را مصرف و حرکت مکانیکی را تقویت می‌کنند.» البته، زیست‌شناسی از فیزیک جدا نیست و قوانین فیزیک درمورد گربه‌ها و تمام جانوران دیگر اعمال می‌شود. از اصطکاک در مقیاس‌های میکروسکوپی گرفته تا دینامیک سیالات در آب و هوا، حیوانات از قوانین فیزیک برای دویدن، شنا کردن یا پرواز کردن استفاده می‌کنند. هر جنبه دیگری از رفتار حیوانات نیز، از تنفس گرفته تا ساختن پناهگاه، به محدودیت‌های تعیین‌شده و فرصت‌های مجاز قوانین فیزیک بستگی دارد. جنیفر ریسر و همکارانش در شماره جاری مجله‌ی Annual Review of Condensed Matter Physics می‌نویسند: «موجودات زنده سیستم‌هایی هستند که اعمال آن‌ها در مقیاس‌های طولی و مقیاس‌های زمانی متعدد توسط فیزیک محدود می‌شود.»
درحالی‌که حوزه علمی فیزیک رفتار حیوانات هنوز در مراحل ابتدایی خود است، پیشرفت‌های قابل‌ توجهی در زمینه‌ی توضیح رفتارهای فردی به همراه نحوه شکل‌گیری آن رفتارها ازطریق تعامل با سایر افراد و محیط صورت گرفته است. چنین پژوهش‌هایی ممکن است به دانش فیزیک جدیدی منجر شود که در جوامع انسانی کاربردهایی داشته باشد.

موجودات در هنگام حرکت

🔻فیزیک روی حیوانات درحال کار در طیف گسترده‌ای از مقیاس‌های فضایی اعمال می‌شود. در کوچک‌ترین انتهای طیف، نیروهای کِشنده بین اتم‌های مجاور توانایی مارمولک‌های کگو و برخی از حشرات را برای بالا رفتن از دیوارها و حتی حرکت روی سقف تسهیل می‌کند. در مقیاس کمی بزرگ‌تر، بافت‌ها و ساختارها چسبندگی موردنیاز را برای سایر حرکات ژیمناستیک‌ وار موجودات زنده فراهم می‌کند. برای مثال، قلاب‌های ریز و ریشه‌ی پرهای پرندگان، پرها را در موقعیتی نگه می‌دارند که هنگام پرواز بالا بیایند. بافت‌های زیستی همچنین با تسهیل اصطکاک بین بخش‌های بدن حیوانات و سطوح به حرکت کمک می‌کنند. فلس‌های روی شاه‌ مارهای کالیفرنیا بافتی دارد که امکان خزیدن سریع به جلو را ممکن می‌سازد، اما با افزایش اصطکاک، حرکت به پشت یا به پهلو را به تاخیر می‌اندازد. برخی از مارهای دارای توانایی حرکت از پهلو، بافت‌های متفاوتی را تکامل داده‌اند که اصطکاک را در این جهت حرکت کاهش می‌دهد. ساختارهای کوچک برای تعامل حیوانات با آب نیز مهم هستند. در بسیاری از حیوانات، ریزساختارهایی وجود دارد که بدن را به شدت آبگریز می‌سازد و مانع از نفوذ آب می‌شود. در آب و هوای مرطوب، برای حیواناتی نظیر پرندگان و حشرات پروازکننده که وزن و پایداری آن‌ها اهمیت زیادی دارد، دفع قطرات آب ضروری است. سطوح ممانعت‌ کننده از آب همچنین به حیوانات کمک می‌کنند پوست خود را تمیز نگه دارند. این مکانیسم پاکسازی می‌تواند به محافظت از حیوان دربرابر خطراتی مانند انگل‌های پوستی و عفونت‌های دیگر کمک کند. در برخی موارد نیز، حذف مواد خارجی از سطح بدن حیوان ممکن است برای حفظ خواص سطحی که به استتار کمک می‌کنند، ضروری باشد. فیزیکِ نحوه تعامل نور با سطح حیوان برای بسیاری از رفتارهای دیگر اهمیت دارد. رنگ‌های درخشنده و رنگین‌تاب در پرندگان، پروانه‌ها و برخی از حشرات دیگر به نحوه ترکیب لایه‌های متشکل از ریزساختارهای مختلف بستگی دارد. چنین رنگ‌هایی در رفتارهای نمایشی جلب جفت نقش دارد و می‌تواند توانایی اجتناب از شکارچیان را نیز تحت‌ تاثیر قرار دهد.

ادامه دارد ...

منبع زومیت
@entropy_ph


مردی که توانست  از زندان آشویتس در لهستان (قتلگاه آدم سوزی) نجات پیدا کند، دكتر ویكتور فرانكل اتریشی بود و با توجه به خودكشیها و فجایع زیادی كه با چشم خود دیده بود می گوید:
اتاق های گازی را دیدم كه توسط بهترین و ماهرترین مهندسین ساختمان ساخته شده بودند!
بهـترین و متخصص‌ترین پزشكانی را دیدم كه كودكان را به شكل ماهرانه ای مسموم میكردند!
نوزادانی که توسط آمپول های پرستارهایی مـُردند که بهترین پرستاران بودند، انسانهایی که توسط فارغ‌التحصیلان دبیرستان ها و دانشگاه ها سوزانده شدند!!به آموزش به این دلیل مَشکوکم! چیزی که از شما میخواهم این است که:
برای انسان شدن دانش آموزان تلاش کنید و تلاش شما موجب تربیت «جانورانِ دانشمند» و «بیماران روانیِ ماهر» نشود. خواندن، نوشتن، ریاضیات و... زمانی اهمیت پیدا میکند که به انسان شدن کودکان کمک کنید و این كلید انسان بودن این كودكان در آینده میباشد.
پزشك شدن، مهندس شدن، متخصص شدن، كار سختی نیست و میشه با چند سال درس خوندن بهشون رسید و چه بسا امروز ما در جامعه هم پزشكان زیادی داریم و هم مهندسین زیادی داریم.
اما بزرگترین ثروت ما انسانیت و اخلاق ما هست كه با هـیچ مدركی قابل مقایسه نیست...!

برداشت از: مجله تخصصی بهداشت روان

@entropy_ph




Video oldindan ko‘rish uchun mavjud emas
Telegram'da ko‘rish
🔘 ذرات میتوانند گذشته خود را تغییر دهند.

@entropy_ph

7k 0 212 72 31

🔘 هرگز تحصیلات را با هوشمندی قاطی نکن! می‌توانی درجه دکترا داشته باشی و هنوز هم یک احمق باشی.

@entropy_ph


درسنامه.pdf
565.3Kb
درسنامه با محوریت " فرمالیسم کوانتوم مکانیک "

◆بخش اول

🔘 نویسنده دکتر آرش محمودی

@entropy_ph


درسنامه.pdf
751.3Kb
درسنامه با محوریت " حساب تانسوری"

◆بخش دوم

🔘 نویسنده دکتر آرش محمودی

@entropy_ph


درسنامه.pdf
695.8Kb
درسنامه با محوریت " حساب تانسوری"

◆بخش اول

🔘 نویسنده دکتر آرش محمودی

@entropy_ph


درسنامه.pdf
690.9Kb
درسنامه با محوریت " اثر فوتوالکتریک"


🔘 نویسنده دکتر آرش محمودی

@entropy_ph


#آنتروپی


اخترشناسان اولین شواهد قوی از بقایای ستاره نوترونی یک ستاره منفجر شده را پیدا کردند.


اخترشناسان برای اولین بار شواهد مستقیمی از بقایای ستاره نوترونی یک ستاره منفجر شده را کشف کرده‌اند.

این کشف به حل معمای چگونگی تشکیل ستاره‌های نوترونی کمک می‌کند.


این یافته‌ها در مجله Nature منتشر شده است.
مقاله:

اخترشناسان با استفاده از تلسکوپ فضایی اشعه ایکس چاندرا اولین شواهد مستقیم از بقایای ستاره نوترونی یک ستاره منفجر شده را کشف کرده‌اند.

این کشف به حل معمای چگونگی تشکیل ستاره‌های نوترونی که هسته‌های متراکم و در حال چرخش ستاره‌های عظیم مرده هستند کمک می‌کند.

این بقایا که به نام G347.3-0.5 شناخته می‌شود در حدود 14800 سال نوری از زمین در صورت فلکی قیفاووس قرار دارد.

این بقایا توسط یک ابر در حال گسترش از گاز و غبار احاطه شده است که توسط انفجار ستاره ایجاد شده است.

اخترشناسان با استفاده از چاندرا تابش ایکس با انرژی بالا را از بقایا کشف کردند.

این تابش ایکس توسط میدان مغناطیسی قوی ستاره نوترونی که در مرکز بقایا قرار دارد تولید می‌شود.

این کشف اولین بار است که اخترشناسان تابش ایکس با انرژی بالا را از یک ستاره نوترونی در یک بقایای ابرنواختر جوان مشاهده کرده‌اند.

این نشان می‌دهد که ستاره‌های نوترونی می‌توانند در ابرنواخترهای نوع Ia که نوعی ابرنواختر هستند که از انفجار ستاره‌های سفید کوتوله ایجاد می‌شوند تشکیل شوند.

More information: C. Fransson, Emission lines due to ionizing radiation from a compact object in the remnant of Supernova 1987A, Science (2024). DOI: 10.1126/science.adj5796. www.science.org/doi/10.1126/science.
www.science.org/doi/10.1126/science.adj5796

@entropy_ph


#آنتروپی

نتایج فلسفی قانون انتروپی در خصوص آغاز و پایان جهان

_قسمت پایانی

از سویی دیگر، به دلیل دارا بودن سه اصل قطعیت، برگشت‌ناپذیری و احتمالاتی بودن، پایه‌های مستحکم اثبات را پشت سر گذاشته و به دلیل محاسبه‌پذیر بودن آن، حتی در خصوص مفاهیم بحث‌برانگیز آغاز و پایان جهان هم در خور اتکاست.قانون انتروپی همه جا رخ می‌دهد. اصلی است که همه لمس کرده ایم، بی‌آنکه آنتروپی را دانسته باشیم. مثلاً اگر ماشینتان را در صحرایی رها کنید و سال‌ها بعد به آن سر بزنید، البته که هرگز انتظار نخواهید داشت آن ماشین پیشرفته‌تر، زیباتر، منظم‌تر و سازمان‌یافته‌تر شده باشد. تماماً برعکس، لاستیک‌ها پنجر شده، کاپوت‌ها زنگ زده، شیشه‌ها فرو ریخته و … به عبارتی، مشمول آنتروپی (افزایش بی‌نظمی) شده است. گفتیم سه ویژگی منحصر به فرد قانون آنتروپی، آن را به برترین قانون علمی دنیا تبدیل کرده است که عبارتند از: برگشت‌ناپذیری، احتمالاتی و قطعی بودن.از میان این سه ویژگی، خصیصه‌ی برگشت‌ناپذیری مورد توجه این فصل از کتاب است که با مثالی ساده تلاش در ساده فهم ساختن آن دارم. فرایند افزایش آنتروپی کاملاً برگشت‌ناپذیر تلقی می‌شود. گرما همیشه از داغی به سردی گرایش می‌یابد و هرگز از سرما به گرما حرکت نمی‌کند. همیشه انتظار سرد شدن یک چای داغ را می‌کشیم، اما هرگز گرمای اتاق به سمت چای برنمی‌گردد (عکس فرایند رخ نمی‌دهد) تا آن را گرم کند. یا وقتی در ادکلنی را باز می‌کنید، بوی آن در فضای اتاق پخش می‌شود؛ اما هرگز مولکول‌های پخش شده دوباره به شیشه بر نمی‌گردند.اما در خصوص ما انسان‌ها، یک جلوه‌ی انتروپی فرایند پیری و سالخوردگی است. افزایش انتروپی در انسان‌ها همان پیرشدن است. انتروپی قدرتمند‌ترین قانون جهان برگشت‌ناپذیر عمل می‌کند. با افزایش انتروپی انسان‌ها پیرتر و پیرتر خواهند شد تا آن‌که به نهایت انتروپی برسند. به این نهایت انتروپی مرگ اطلاق می‌شود.

نتایج فلسفی قانون آنتروپی

تا اینجا دیدیم که بر اساس قانون انتروپی، عمر جهان هرگز نمی تواند ابدی باشد و یک روز مطلقا، مرگ جهان فرا خواهد رسید. جار تاسلامان در کتاب بیگ بنگ فلسفه و خدا به جنبه دیگر این قانون نیز، توجه می کند و آن هم، مسئله مربوط به آغاز جهان می باشد. او در سر فصل نتایج فلسفی قانون انتروپی می نویسد:
بسیاری، قانون انتروپی را به دیده‌ی قوانین فیزیکی صرف می‌نگرند. حال آنکه قانون آنتروپی، راهنمای ما به سمت و سوی نتایج بسیار مهم فلسفی است. این حقیقت را می‌توان در چند ماده به شکل زیر نشان داد:
۱.جریان انرژی در جهان، یک‌طرفه و برگشت‌ناپذیر است. (قانون دوم ترمودینامیک)
۲.از همین رو، یک روز در جهان، تعادل ترمودینامیک رخ خواهد داد و «مرگ گرما » به وقوع خواهد پیوست. به‌طورکلی، جهان ابدی نیست، مطلقاً دارای نقطه پایان است. (جهان روزی به پایان خود خواهد رسید.)
۳.اگر جهان از زمان ازل وجود می‌داشت، می‌باید بسیار پیش‌تر از این‌ها «تعادل ترمودینامیک» را تجربه می‌کرد و «مرگ گرما1» در آن رخ می‌داد. جهانِ میرا نمی‌تواند از زمان بی‌آغاز وجود داشته باشد.
۴.اگر جهان نمی‌توانسته از ازل (زمان بی آغاز) وجود داشته باشد، این بدان معناست که جهان دارای نقطه‌ی آغاز است. جهانِ دارای نقطه‌ی آغاز (0=t)، از وضعیت دارای انتروپی اندک، به سمت وضعیتی با انتروپی بالا پیش‌رفته است. این افزایش مداوم و بی وقفه انتروپی، نشانگر انتروپی بسیار اندک جهان در نقطه‌ی آغاز می‌باشد.
پانویس: نظریه‌ی مرگ گرمای کیهان (Heat death of universe) اشاره به این دارد که سرانجام، جهان در موقعیتی بدون انرژی آزاد ترمودینامیکی قرار می‌گیرد. در این حالت، دیگر هیچ فرایند فیزیکی رخ نمی‌دهد. ستاره‌ها روشنایی خود را از دست خواهند داد و تمام ماده جهان تحت تاثیر گرانش درون سیاه چاله‌ها فرو می‌روند و در ادامه، خود سیاه‌ چاله‌ها هم از بین می‌روند و پایان جهان فرا می‌رسد.

قسمت اول

برگرفته از کتاب بیگ بنگ، فلسفه و خدا نوشته جانر تاسلامان _نشر سایلاو

@entropy_ph


#آنتروپی

نتایج فلسفی قانون انتروپی در خصوص آغاز و پایان جهان

#قسمت اول

احتمالا تا حالا بارها نام قانون انتروپی به گوشتان خورده، و شاید نزدیک ترین چیزی که با شنیدن آن در ذهنتان تداعی می شود، فیزیک باشد. با این حال از آنجایی که ما در این پست به بررسی پیامدهای فلسفی نظریه های علمی می پردازیم در اینجا هم از نگاه صرفا فیزیکی به قانون انتروپی دست می کشیم و به پیامد بسیار مهم فلسفی آن که جانر تاسلامان در کتاب بیگ بنگ و فلسفه خدا به آن پرداخته است، می پردازیم.

تعریف آنتروپی

در واقع، انتروپی معیاری برای اندازه‌گیری انرژی تلف شده است! اندازه‌گیری بخشی از انرژی که به کار تبدیل نمی‌شود. ضمن اینکه انتروپی چگونگی توزیع و انتشار انرژی را در جهان مشخص می‌کند. مقدار انرژی جهان بدون هیچ کم و زیاد شدنی، ثابت است؛ اما مسیرهایی که این انرژی آزاد می‌شود، در حال تغییر است. این که ببینیم پیامدهای فلسفی برآمده از قانون آنتروپی ما را به سوی چه نتایجی رهنمون می سازد، نخست لازم است تعریف دقیقی از قانون انتروپی داشته باشیم. جانر تاسلامان کتاب بیگ بنگ، فلسفه و خدا آورده است《وپی به عنوان مقیاسی از انرژی غیرقابل دسترس در یک سیستم بسته ترمودینامیک تعریف می‌شود. هم‌چنین، آنتروپی مقیاسی از بی‌نظمی سیستم به شمار می‌آید. اولین بار، بنجامین تامسون در سال 1854، مفهوم آنتروپی را مطرح کرد. اما کشف قانون آنتروپی متعلق به هرمان فون هلمهوتز در سال 1856 میلادی است. از قانون آنتروپی به عنوان دومین قانون ترمودینامیک هم یاد می‌شود. براساس این قانون، هر لحظه‌ای که می‌گذرد، ما را به پایان جهان نزدیک و نزدیک‌تر می‌کند و از دید قوانین فیزیکی، این فرایند، برگشت‌ناپذیر است. بر اساس این اصل، گرما در مسیری برگشت‌ناپذیر جریان می‌یابد. برای نمونه، یک سطل پر از آبِ داغ را درون یک اتاق در نظر بگیرید. انرژی گرمایی موجود در آب داغ به فضای اتاق منتقل می‌شود، اما هرگز و در هیچ برهه‌ای از زمان، این جریان گرمایی در مسیر عکس به حرکت در نمی‌آید. با پخش انرژی گرمایی در فضای اتاق، بازگشت دوباره این انرژی گرمایی و بازگرداندن حرارت آب موجود در سطل به حرارت پیشین، ناممکن است.
(کتاب بیگ بنگ، فلسفه و خدا- صفحه 107)》

قانون انتروپی تا چه حد، قابل اتکاست؟
با توجه به این که در اینجا می خواهیم به پیامدهای فلسفی ناشی از قانون انتروپی بپردازیم، اطمینان از درستی و اعتبار قانون انتروپی شرط مهمی به نظر می رسد. مترجم کتاب، رامین کریمی ثالث، طولانی ترین پانویس کتاب را به این مطلب اختصاص داده است. او در قسمت پانویس قانون انتروپی می نویسد:
نکته‌ی انکار ناپذیر این قانون، پذیرش آن به منزله‌ی اصلی‌ترین قانون فیزیک جهان است. حتی برخی دانشمندان پا را از این هم فراتر گذاشته، از قانون آنتروپی (The Law of Entropy)  همچون معیاری برای بررسی درستی و نادرستی فرضیه‌های مطرح شده‌ی دیگر نام می‌برند. سیطره‌ی تصور نکردنی این قانون، مفاهیم فیزیکی را درنوردیده و حتی در پی توجیه اصول متافیزیکی است. از سویی دیگر، به دلیل دارا بودن سه اصل قطعیت، برگشت‌ناپذیری و احتمالاتی بودن، پایه‌های مستحکم اثبات را پشت سر گذاشته و به دلیل محاسبه‌پذیر بودن آن، حتی در خصوص مفاهیم بحث‌برانگیز آغاز و پایان جهان هم در خور اتکاست.
قانون انتروپی همه جا رخ می‌دهد. اصلی است که همه لمس کرده ایم، بی‌آنکه آنتروپی را دانسته باشیم. مثلاً اگر ماشینتان را در صحرایی رها کنید و سال‌ها بعد به آن سر بزنید، البته که هرگز انتظار نخواهید داشت آن ماشین پیشرفته‌تر، زیباتر، منظم‌تر و سازمان‌یافته‌تر شده باشد. تماماً برعکس، لاستیک‌ها پنجر شده، کاپوت‌ها زنگ زده، شیشه‌ها فرو ریخته و … به عبارتی، مشمول آنتروپی (افزایش بی‌نظمی) شده است. 
گفتیم سه ویژگی منحصر به فرد قانون آنتروپی، آن را به برترین قانون علمی دنیا تبدیل کرده است که عبارتند از: برگشت‌ناپذیری، احتمالاتی و قطعی بودن.

ادامه دارد....

@entropy_ph

7.8k 0 114 7 40

#آنتروپی

تاریخچه پیدایش هندسه

▪️قسمت چهارم

انحناي سطح يا انحناي گائوسي
اگر خط را راست فرض كنيم نه خميده، چنان چه ناگزير باشيم يك انحناي عددي k به خطي نسبت دهيم براي خط راست خواهيم داشت k=o انحناي يك دايره به شعاع r برابر است با k=1/r. تعريف مي كنند. هم چنين منحني هموار، منحني اي است كه مماس بر هر نقطه اش به بطور پيوسته تغيير كند. به عبارت ديگر منحني هموار يعني در تمام نقاطش مشتق پذير باشد. براي به دست آوردن انحناي يك منحني در يك نقطه، دايره بوسان آنرا در آن نقطه رسم كرده، انحناي منحني در آن نقطه برابر با انحناي دايره ي بوسان در آن نقطه است. دايره بوسان در يك نقطه از منحني، دايره اي است كه در آن نقطه با منحني بيشترين تماس را دارد. توجه شود كه براي خط راست شعاع دايره بوسان آن در هر نقطه واقع بر آن بي نهايت است. براي تعيين انحناي يك سطح در يك نقطه، دو خط متقاطع مساحتي در دو جهت اصلي در آن نقطه انتخاب كرده و انحناي اين دو خط را در آن نقاط تعيين مي كنيم. فرض كنيم انحناي اين دو خط k1=1/R1 and k2=1/R2 باشند. آن گاه انحناي سطح در آن نقطه برابر است با حاصلضرب اين دو انحنا، يعني: k=1/R1R2 انحناي صفحه ي اقليدسي صفر است. هم چنين انحناي استوانه صفر است: =o براي سطح هذلولي همواره انحناي سطح منفي است: k براي سطح بيضوي همواره انحنا مثبت است: k>o. سئوال اساسي اين است كه كدام يك از اين هندسه هاي اقليدسي يا نا اقليدسي درست است؟ پاسخ صريح و روشن اين است كه بايد انحناي يك سطح را تعيين كنيم تا مشخص شود كدام يك درست است. بهترين دانشي كه مي تواند در شناخت نوع هندسه ي يك سطح مورد استفاده و استناد قرار گيرد، فيزيك است. يك صفحه ي كاغذ برداريد و در روي آن دو خط متقاطع رسم كنيد. سپس انحناي اين خطوط را در آن نقطه تعيين كرده و با توجه به تعريف انحناي سطح حاصلضرب آن را به دست مي آوريم. اگر مقدار انحنا برابر صفر شد، صفحه اقليدسي است، اگر منفي شد مي گوييم صفحه هذلولي است و در صورتي كه مثبت شود، ادعا مي كنيم كه صفحه بيضوي است.
در كارهاي معمولي مهندسي نظير ايجاد ساختمان يا ساختن يك سد بر روي رودخانه، انحناي سطح مورد نظر برابر صفر است، به همين دليل در طول تاريخ مهندسين همواره از هندسه اقليدسي استفاده كرده اند و با هيچ گونه مشكلي هم مواجه نشدند. يا براي نقشه برداري از سطح يك كشور اصول هندسه ي اقليدسي را بكار مي برند و فراز و نشيب نقاط مختلف آن را مشخص مي كنند. در اين محاسبات ما مي توانيم از خطكش هايي كه در آزمايشگاه يا كارخانه ها ساخته مي شود، استفاده كنيم. حال سئوال اين است كه اگر خط كش مورد استفاده ي ما تحت تاثير شرايط محيطي قرار بگيرد چه بايد كرد؟ اما مي دانيم از هر ماده اي كه براي ساختن خطكش استفاده كنيم، شرايط فيزيكي محيط بر روي آن اثر مي گذارد. البته با توجه با تاثير محيط بر روي خط كش ما تلاش مي كنيم از بهترين ماده ي ممكن استفاده كنيم. به همين دليل چوب از لاستيك بهتر است و آهن بهتر از چوب است. اما براي مصافت هاي دور نظير فواصل نجومي از چه خط كشي(متري) مي توانيم استفاده كنيم؟ طبيعي است كه در اينجا هيچ خط كشي وجود ندارد كه بتوانيم با استفاده از آن فاصله ي بين زمين و ماه يا ستارگان را اندازه بگيريم. بنابراين بايد به ساير امكاناتي توجه كنيم كه در عمل قابل استفاده است. اما در اين جا چه امكاناتي داريم؟ بهترين ابزار شناخته شده امواج الكترو مغناطيسي است. اگر مسير نور در فضا خط مستقيم باشد، در اين صورت با جرأت مي توانيم ادعا كنيم كه فضا اقليدسي است. براي پي بردن به نوع انحناي فضا بايد مسير پرتو نوري را مورد بررسي قرار دهيم. اما تجربه نشان مي دهد كه مسير نور هنگام عبور از كنار ماده يعني زماني كه از يك ميدان گرانشي عبور مي كند، خط مستقيم نيست، بلكه منحني است. بنابراين فضاي اطراف اجسام اقليدسي نيست. به عبارت ديگر ساختار هندسي فضا نااقليدسي است.

@entropy_ph

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.