ديدهبان آزار dan repost
🔹سیاست اکولوژی، زنان، خیزشها و آینده سرزمینی ایران
در این ارائه نسترن صارمی میکوشد خوانشی از نسبت خیزشهای سالهای اخیر در ایران را در نسبت با بحرانهای زیست محیطی و اکولوژیکی سرزمینی آن ارائه کند. در این ارائه فشرده، از تحول آگاهی خود به عنوان کنشگر محیط زیست در مسیر خیزشهای رخ داده – در سپهر سیاسی پسا 88- آغاز میکند: از مواجهه با بنبستهای کنشگری مدنی- که بر اصل آگاهی بخشی، اصلاح سبک زندگی و نمایندگی و چانه زنی برای اثرگذاری در فرایندهای تصمیم سازی بنا شده بود، تا مشاهده خیزشهای پیاپی در سالهای اخیر (از قیام آب در خوزستان تا قیام ژینا- مشخصا در ایذه، بلوچستان و کردستان)، که مسئله بهره کشی از منابع طبیعی و تخریب زیست بوم و زندگیهای وابسته به آن را به عنوان بخشی جدایی ناپدیر از عرصه نبرد بر سر امکانهای زندگی مرئی کرد. مبارزهای که البته انعکاسی در خوری در سپهر عمومی مسلط نداشته است. در ترسیم علل این بحرانها، ارائه دهنده از مفاهیمی چون رژیم مالکیتی و حقوقی مسلط، فرایندهای استعماری توسعه و سلب مالکیت از عموم که هم بسته الگوی فضایی-زمانی تولید دولت ملی است کمک میگیرد. این رژیمهای مسلط الگوهای مشخصی از توسعه و انباشت سرمایه را نیز شکل دادهاند که متناظر با یک ساخت طبقاتی مشخص (انباشت سرمایه در دست اقلیت توانگر و رانتیر) و تورم روز افزون مرکز در برابر حاشیه بوده است. به علاوه، برای واکاوی انگارههای مسلط از توسعه در تاریخ ایران مدرن، نگارنده به سراغ فیلمهایی از سینمای سالهای نخست پس از انقلاب میرود که از تخیل تکنیکی-اجتماعی مسلطی پرده برمیدارند که فهم رایج از توسعه را در ایران شکل داده است و نشان میدهند که چگونه سلب مالکیت شدگان در دهههای منتهی به انقلاب در تلاش برای باز پس گیری امکانهای زندگی برای خود و خاک و آب و زمینشان ناکام ماندهاند.
پرسش اما بر جای خود باقی است: در چه شرایطی نیروی اجتماعی و جامعه محلی میتواند امکانهای زندگی خود را از انقیاد این رژیمهای مسلط تصرف و استعمار رها کرده و کنترل منابع حیاتی خود را بدست بگیرد؟ پاسخ به این پرسش نه از خلال توصیههای تجویزی چون "مشارکت دادن جامعه محلی"، "اصلاح اسناد بالادستی" یا "توجه به تمرکززدایی در عرصه سیاستگذاری"، که با بازگشت به عرصه اجتماعی-سیاسی نبردهای در جریان و تلاش برای ایجاد ابزارهای تحقق و اعمال قدرت نیروهای مردمی از پایین ممکن میشود. در اینجا به نزاع بر سر تخیل اجتماعی-سیاسی جنبش زن، زندگی، آزادی برمیگردیم: اتخاذ رویکرد اکو فمینیستی و ترجمان سیاسی آن در واقع همان صف آرایی در برابر "مرد، میهن آبادی" در عرصههای متکثر است. گزارهای که به واقع تاریخ فشرده دولت-ملت سازی و توسعه گرایی غالب در ایران را به خوبی توضیح میدهد. اما تمرکززدایی از این سامانه تاریخی صرفا موضوعی برای جدالهای روز سیاسی در عرصه عمومی نیست؛ بلکه پیش شرط دستیابی به آن قدرتیابی انقلابی (تعین و مادیت دادن به عاملیت سیاسی مردم از پایین) جامعه است. فهم تفاوت انواع عاملیتهای اجتماعی- اعم از مدنی، خیزشی، جنبشی و انقلابی- و برهمکنش آنها و کوشیدن برای فراهم آوردن شرایط امکان همبستگی میان آنها، افقی است که میتواند امکانها و بالقوگیهای نهفته در زن، زندگی، آزادی را در برابر سامانه تاریخی مرد، میهن، آبادی فراهم کند.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch
در این ارائه نسترن صارمی میکوشد خوانشی از نسبت خیزشهای سالهای اخیر در ایران را در نسبت با بحرانهای زیست محیطی و اکولوژیکی سرزمینی آن ارائه کند. در این ارائه فشرده، از تحول آگاهی خود به عنوان کنشگر محیط زیست در مسیر خیزشهای رخ داده – در سپهر سیاسی پسا 88- آغاز میکند: از مواجهه با بنبستهای کنشگری مدنی- که بر اصل آگاهی بخشی، اصلاح سبک زندگی و نمایندگی و چانه زنی برای اثرگذاری در فرایندهای تصمیم سازی بنا شده بود، تا مشاهده خیزشهای پیاپی در سالهای اخیر (از قیام آب در خوزستان تا قیام ژینا- مشخصا در ایذه، بلوچستان و کردستان)، که مسئله بهره کشی از منابع طبیعی و تخریب زیست بوم و زندگیهای وابسته به آن را به عنوان بخشی جدایی ناپدیر از عرصه نبرد بر سر امکانهای زندگی مرئی کرد. مبارزهای که البته انعکاسی در خوری در سپهر عمومی مسلط نداشته است. در ترسیم علل این بحرانها، ارائه دهنده از مفاهیمی چون رژیم مالکیتی و حقوقی مسلط، فرایندهای استعماری توسعه و سلب مالکیت از عموم که هم بسته الگوی فضایی-زمانی تولید دولت ملی است کمک میگیرد. این رژیمهای مسلط الگوهای مشخصی از توسعه و انباشت سرمایه را نیز شکل دادهاند که متناظر با یک ساخت طبقاتی مشخص (انباشت سرمایه در دست اقلیت توانگر و رانتیر) و تورم روز افزون مرکز در برابر حاشیه بوده است. به علاوه، برای واکاوی انگارههای مسلط از توسعه در تاریخ ایران مدرن، نگارنده به سراغ فیلمهایی از سینمای سالهای نخست پس از انقلاب میرود که از تخیل تکنیکی-اجتماعی مسلطی پرده برمیدارند که فهم رایج از توسعه را در ایران شکل داده است و نشان میدهند که چگونه سلب مالکیت شدگان در دهههای منتهی به انقلاب در تلاش برای باز پس گیری امکانهای زندگی برای خود و خاک و آب و زمینشان ناکام ماندهاند.
پرسش اما بر جای خود باقی است: در چه شرایطی نیروی اجتماعی و جامعه محلی میتواند امکانهای زندگی خود را از انقیاد این رژیمهای مسلط تصرف و استعمار رها کرده و کنترل منابع حیاتی خود را بدست بگیرد؟ پاسخ به این پرسش نه از خلال توصیههای تجویزی چون "مشارکت دادن جامعه محلی"، "اصلاح اسناد بالادستی" یا "توجه به تمرکززدایی در عرصه سیاستگذاری"، که با بازگشت به عرصه اجتماعی-سیاسی نبردهای در جریان و تلاش برای ایجاد ابزارهای تحقق و اعمال قدرت نیروهای مردمی از پایین ممکن میشود. در اینجا به نزاع بر سر تخیل اجتماعی-سیاسی جنبش زن، زندگی، آزادی برمیگردیم: اتخاذ رویکرد اکو فمینیستی و ترجمان سیاسی آن در واقع همان صف آرایی در برابر "مرد، میهن آبادی" در عرصههای متکثر است. گزارهای که به واقع تاریخ فشرده دولت-ملت سازی و توسعه گرایی غالب در ایران را به خوبی توضیح میدهد. اما تمرکززدایی از این سامانه تاریخی صرفا موضوعی برای جدالهای روز سیاسی در عرصه عمومی نیست؛ بلکه پیش شرط دستیابی به آن قدرتیابی انقلابی (تعین و مادیت دادن به عاملیت سیاسی مردم از پایین) جامعه است. فهم تفاوت انواع عاملیتهای اجتماعی- اعم از مدنی، خیزشی، جنبشی و انقلابی- و برهمکنش آنها و کوشیدن برای فراهم آوردن شرایط امکان همبستگی میان آنها، افقی است که میتواند امکانها و بالقوگیهای نهفته در زن، زندگی، آزادی را در برابر سامانه تاریخی مرد، میهن، آبادی فراهم کند.
ویدئوی کامل ارائه:
https://www.youtube.com/watch?v=viSP7-BfZs4&list=PLeHuPvPunYVCVvienmDmdlzYITUn-5QDd&index=4
@harasswatch