دنج(🌱حسین طبرزدی🌱)


Kanal geosi va tili: Eron, Forscha
Toifa: Kitoblar



Kanal geosi va tili
Eron, Forscha
Statistika
Postlar filtri


من را به قرار‌های
شبانه‌ات بِبَر
.
به پیوندِ پلک‌هایت
به نزدیکیِ دلچسبِ لب‌هایت
.
من را بِبَر
به هیاهوی گیسوانت
.
به سکوتِ نیمه‌شبت
.
دزدکی دستم را بگیر
 من را بِبَر به رویایَت
.
بگذار همین یکبار
دستم به خیالِ خلوتمان برسد

ح.ط
۲۶
شهریور
۹۹


با یک نگفتن،تمام‌ام می‌کنی

 با یک سکوت،کارم را یکسره می‌کنی

ببین
نمی‌دانی یک بی'تو' چه‌ها می‌کند با من

عجیب است
 چقدر شبیه خودت شده‌ای
شبیهِ همه‌ی آن چه می‌گفتی نیستی
.
دیگر نیستی

ح.ط
۹
مرداد
۹۹


دلم شبی می‌خواهد که صبح نشود
پر از دلهره شوی
فاصله بگیری
.
اما تاب نیاوری
.
می‌دانی چه می‌گویم
دلم از آن شب‌های طولانی می‌خواهد
از آن‌ها که تمام مسئولیت‌ات را به دوش من می‌گذاری
و من دارایی‌ام را می‌گذارم وسط
.
بیا تا باز خجالت بکشیم
.
امتحانش می‌ارزد

ح.ط
۵
مرداد
۹۹


نگاه کن
.
دل 'بستم' و
 حرف‌هایت در من جا 'باز' کرده
.
حالا وابسته شدم
.
تو می‌خواستی
.
این گوی و این میدان
.
تقدیم به تو یکجا
هرآنچه از آنِ من بود

ح.ط
۳
مرداد
۹۹


من را گم کرده‌ای
.
جای دوری نیستم
.
سراغِ دیدارهای گاه و بی‌گاه‌مان بیا
.
به سکوت‌های لحظه‌ی دلدادگی، سَری بزن
.
من را گم کرده‌ای در این نبودن‌هایت
.
من به همسایگیِ نگاه‌ِ بی‌ادعای آن‌روزها عادت داشتم
.
تو بی خانمان‌ام کردی
.
من اما گم نشده‌ام
.
به قرارهای نخستمان برگرد
بخدا هستم

ح.ط
۳۰
تیر
۹۹


تو هیچ‌وقت شبیه دروغ‌هایم نشدی
.
شبیه هرآن‌ چیزی که گفتم و نشد
.
و چیزهایی حتی که نگفته، شد
‌.
تو هرگز شبیه لجاجتم نشدی
کوتاه آمدی     اما     کوتاه نشدی
.
تو را به خودت قَسَم می‌دهم
که رسومِ دنیا را بجا نیاوردی
.
خودت آمدی
خودت ماندی

ح.ط
۲۲
تیر
۹۹


بدان که دوستت دارم
.
من را دست به دامنِ کلمات نکن
.
واژگان، بی‌رحمند
نه می‌گویند
نه می‌گذارند بگویم
.
'دوستت دارم'
چیزی شبیه‌ش پیدا نمی‌کنم
می‌دانم این من را شبیهِ همه می‌کند
اما تو را هرگز

ح.ط
۱۴
تیر
۹۹


اگر شده حتی
سراغت را از تک تکِ این چراغ‌ها بگیرم
باکی نیست

شنیده‌ام یک شب
پنجره‌ای باز شده

و تو سرک کشیده‌ای

شوخی نیست
انتظار از پسِ تک تکِ این پنجره‌های خاک گرفته

ح.ط
۸
تیر
۹۹


بیگانگی‌ام طولی نکشید
.
یک روز ناگهان
کسی چه می‌داند از کجا
.
تو رسیدی
.
یک جفت نگاه
و یک صدای بی‌رحم

از آن‌ها که قربانی می‌گیرد
.
همین است دست‌پاچگی
و دیگر 'من' ...'من' نشدم

ح.ط
۵
تیر
۹۹


سرِ صحبت را باز کردی
بی‌ آنکه بدانی‌ام
.
نمی‌گویم 'ممنوعه' بودم
اما تو برایم دلهره آوردی
.
که مبادا زمینی‌ام کند و زمین‌گیر
.
اما
تنها نیستم
تمام‌ِ آدم‌ها به حوای تو زمینی شدند

ح.ط
۳۱
خرداد
۹۹


یک شعر بگو..

جنسِ خطوط‌َش ،همه، بر وزنِ خودت...
.
چیزی شبیه بوسه‌ای آهسته
.
هم‌معنیِ ناگفته‌ترینِ حرف‌ها
.
یک شعر ...
با طعمِ ردیفِ واژه‌ها
.
اصلا،از نوبرِ هرباره‌ی دیدنت بگو
.
دیر نشود...
نگرانم نکنی...
.
یک شعر بگو...

ح.ط
۲۱
خرداد
۹۹


من را به 'رُخِ' خودم میکِشند
آنچنان دقیق که مو نمی‌زند.
.
نه آنقدر متفاوت
که در کالبدِ سنگی جا نشوم
.
نه آنقدر خواستنی
که خاص‌ترین باشم
.
بی‌انصاف اگر نباشم
درست می‌گویند
.
فقط مانده‌ام؟!
من با این 'خودم' کنار می‌آیم؟

ح.ط
۱۶
خرداد
۹۹


گاهی نجاتم بده
به سادگیِ یک سکوت
.
با یک از خودگذشتگیِ کوچک

مثلا یک حرف‌هایی را نزن
حالِ من به همین سادگی خوب می‌شود
.
نجاتم بده حتی با یک نبودن
.
باور کن سخت نیست

ح.ط
۲۸
اردیبهشت
۹۹


زمان‌اش رسیده
که فقط یک‌بارِ دیگر
یکدیگر را نشناسیم
.
بیا برگردیم به یک ساعت قبل از اولین دیدار
فقط یک ساعت
.
فکرَش را بکن
‌.
برگردیم به آنجا که نه انتظار بود
نه دلشوره
.
بیا فقط یک‌باره دیگر امتحان کنیم
آخرین لحظاتِ 'بدونِ هم بودن' را
.
 قول بده سرِ همان ساعتِ دیدار، بیایی
درست،لحظه‌ی همان اولین دیدار
دیگر منتظرم نگذار
.
بعد از اولین دیدار
روزهاست که منتظرم
.
بیا برگردیم به آخرین لحظاتِ غریبگی.
.
ح.ط
۲
خرداد
۹۹


'اشتباهی گاهی 'رفتم
'نه فقط 'رفتن
'با کلی 'دل کندن
.
بدتر از آن
'اشتباهی گاهی 'ماندم
'با یک بغل 'دل‌بستگی
.
این‌که می‌گویم 'گاهی' یعنی چیزی شبیهِ تمامِ زندگی
.
مگر چقدر بوده تمامِ زندگی؟

اما خب اشتباه بوده
کسی که نمی‌خواهد مرا برای اشتباهاتم سرزنش کند؟
.
فقط 'گاهی' بوده

ح.ط
۲۶
اردیبهشت
۹۹


به تمامِ این عکس‌ها خیره میشویم

و به صداهای زنگ‌زده‌ی ضبط شده
.
حتی چنگ میزنیم گاهی
 به لباسی شُل شده
.
که روزی صاحبش 'او' بود
.
اما بخدا 'او' این نبود
نه اصلا نگاهش
و نه هرگز صدایش
.
بخدا این‌ها اصلا بویی از عشق ندارد
هیچ‌جای باهم بودنمان اینطور نبود
.
ادعا نکنیم
ما یادمان نمانده از او
حتی به قدرِ سرِ سوزن

ح.ط
۲۴
دی
۹۸


تو هم می‌توانی کودک باشی
.
از جنس 'بچگی‌'های ناب
.
می‌توانی برای چیزی قهر کنی
با کسی هم‌بازی شوی
.
هنوز می‌توانی گوشه کناری،قایم شوی
بهونه بیاوری
.
تو حتی می‌توانی ذوق کنی
.
باور کن می‌توانی
هنوز برای 'کودکی' کردن دیر نشده

ح.ط
۲۵
اسفند
۹۸


جز او که کشته شد با شلیک
آن هم درست توی مغزش

کسی صدای خُرد شدنِ جمجمه را
نشنیده است

بیخود،لافِ 'دلشکستگی' نزنیم
حتی اگر صدایش هم به گوشِ ما برسد
می‌میریم

ما فقط گاهی بی‌تاب میشویم
یا شاید،شاید بیمار

ح.ط
۲۰
اسفند
۹۸


دهانت را به من قرض بده
تو شاید شجاعت گفتن نداری
.
قدم‌هایت را به من قرض بده
راه‌های نرفته‌ات با من
.
دستانت را قرض بده
من،خوب می‌دانم چگونه نوازش کنم
.
و اما آغوشت
آن را به من هم قرض نده

'آن را برایم نگه‌دار'

ح.ط
۲۸
اسفند
۹۸


گاهی یک چیزهایی را دوست نداریم
.
نه چیزهای خیلی عجیب!

یک وقت‌هایی همین باران
گاهی قدم زدن با کسی
.

اصلا چرا راهِ دور برویم؟

گاهی خودمان را...
.
اما چه می‌شود کرد؟
.
کنار نیاییم، او کنارمان می‌آید

ح.ط
۱۵
اسفند
۹۸

20 ta oxirgi post ko‘rsatilgan.

59

obunachilar
Kanal statistikasi